شهادت به رنگ نگاتیو

سینما چهارباغ اثر علیرضا منصوری راوی قصه سینماتیک اصغر الواری از دوران آپارات - جنگ و یادگارهای آن است . باید به این نکته اشاره کرد که فرم مستند به واسطه جشنواره هایی مانند سینما حقیقت در کشورمان روند تکاملی را طی می کند و به طور مشخص در این فیلم شیوه روایت قصه یک انسان زخم خورده از جنگ با همه ابعاد احساسی چنین موقعیتی متمرکز بر علاقه و هدف آپاراتچی سینما از زندگی و دیگر لذت های آن شده است که وجود چنین عاملی از بروز پدیده داستانی با همه جنبه های دراماتیک جلوگیری می کند . «سینما چهارباغ» روایت گر آدمهایی است که برای فرهنگ در دو بُعد دینی و اجتماعی آن خود را فدا کرده اند .
*سینما – آپاراتچی
جلوه نوستالژیک سینما و فرم کلاسیک آن در شیوه نمایش و ساخت همواره لذت بخش بوده است . اشاره اصغر الواری به فیلم «سینما پارادیزو» و شیوه کارگردانی او در بخش مراقبت های ویژه جانبازان از سکانس رقص و شادی غمبار آنان که مخاطب را به یاد کارگردانی تارانتینو در فیلم «داستان عامه پسند» خواهد انداخت مابه ازای درونی زیبایی تولید کرده است . می توان همه فیلم را کنار گذاشت و جمله شاهکار الواری در بیان تناسب فرهنگ و دین را ستایش کرد «باید برای حفظ دو چیز تلاش کرد سینما و مسجد» . آپاراتچی قصه ما ، به طور نامحسوس از زندگی عاشقانه ای برخوبردار است که در آن زن خود را فدای خواسته های هنری شوهر کرده و فرزند نیز به احترام پدر با او به تماشای فیلم می نشیند . یک آپاراتچی از زندگی چه می خواهد به جز خیره شدن به زغال نیمه سوخته آپارات و زندگی ای مملو از حلقه فیلم های سینمایی ؛ اما امان از این که دست سرنوشت راه شهادت را برای او به گونه ای دراماتیک در نظر گرفته است ؛ و یک روز در حسرت گرداندن دوباره آپارات دیده از جهان می بندد .
*فراسوی حسرت
انباشت ذهنی اصغر الواری از اطلاعات سینمایی و سطح سلیقه بالای او از انتخاب آثار ، به تماشای فیلم کلاسیک و هم خوابگی با آپارات باز می گردد . همان گونه که خود اشاره می کند متاسفانه تکنولوژی دیجیتال با داشتن جنبه های مثبت مانند : کیفیت ، سرعت و دقت در پردازش تصاویر حسرت صدا و نویز درامکاتیک در آثار سینمایی را بر دل مخاطب باقی می گذارد . اما حسرت واقعی اصغر الواری آپاراتچی وفادار به نگاتیو و کم توقع از زندگی هنگام ترد شدن از سوی جامعه سینماداران دیده می شود . جانبازی که جسم خود را فدای انقلاب و کشور کرده و روحش را همواره با سینما تطهیر می کند روزی خود را شهید می بیند که به جای حلقه نگاتیو جارو و سطل آشغال را به دستانش داده اند . به واقع هنر سینمای حقیقت در پردازش روایی این اثر دیده می شود فارق از فرم فیلم برداری و بعضا اصلاح رنگ آن شناخت کارگردان از آنچه می خواهد روایت کند قابل تحسین است .
نویسنده علی رفیعی وردنجانی