ستایش سوپرمن با چاشنی حمله به کریستوفر نولان: سینمای ابرقهرمانی سرانجام از دوران قرون وسطایی نولان عبور کرد!

ترجمه اختصاصی سلام سینما - نگار رعنایی: تماشای ریبوت جدید «سوپرمن» با بازی دیوید کورنسوت که این آخر هفته اکران شد، مثل این بود که افسردگی چندینساله این فرنچایز ناگهان ناپدید شده باشد. در فیلم پرانرژی جیمز گان، رنگها بهروشنی فیلم «جادوگر شهر اُز» (The Wizard of Oz) بودند، نه آن طیف خاکستری زشت همیشگی. بازیها شاد و جذاب بودند، نه عبوس و خشمگین و داستان آن واقعاً لذتبخش بود. این تغییر بسیار محسوس است. چون فیلمهای دیسی، و در واقع بیشتر آثار ژانر ابرقهرمانی در بیش از یک دهه گذشته، بهاندازه کلاس جبر لذتبخش بودند.
همه چیز از زمانی شروع شد که کریستوفر نولان سهگانه «شوالیه تاریکی» (Dark Knight) را ساخت. ببخشید، دوستداران کمیک. اما این بازآفرینی تیرهوتار از ژانر ابرقهرمانی کاملاً تقصیر کارگردان فیلم «تلقین» (Inception) است.
یادتان هست «بتمن آغاز میکند» (Batman Begins)، «شوالیه تاریکی» و «برخاستن شوالیه تاریکی» (Dark Knight Rises) همان مجموعه سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ که در آن گاتهام مثل نسخه افسرده شیکاگو به تصویر کشیده شده بود و دشمنان شبیه تروریستهایی با اهداف آخرالزمانی بودند؟ جایی که هیث لجر یک نفر را جلوی دوربین به قتل میرساند و آسمان همیشه ابری بود؟
آن سهگانه چنان موفق و تحسینشده بود که دیگر همه مجبور شدند از آن تقلید کنند. فیلمهای نولان، بهتنهایی آثار خوبی هستند، اما تأثیر مخربی بر مسیر آینده این ژانر گذاشتند.
برگردید به گذشته. ابرقهرمانها قبلاً عجیب و الهامبخش بودند. آدم وست را میدیدیم که بهزور در یک لباس خاکستری جا میگرفت، یا تیم برتون دنی دویتو را مثل یک پنگوئن انسانی آرایش میکرد. فیلم «مرد عنکبوتی» توبی مگوایر درباره روحیه “ما میتوانیم” مردم نیویورک بود و مجموعه «مردان ایکس» دهه ۲۰۰۰ مخاطب را با طنز خود سرگرم میکرد.
بعد، دوران پس از نولان از راه رسید. عصر تاریکی قرون وسطایی و جدیت شبهکلیسایی. فیلمها کرکننده و سنگین شدند. با حجم زیادی از غرور و جدیت، ما را خفه میکردند. ابتدا زک اسنایدر، فیلمساز خودآزار هالیوود، با «مرد پولادین» (Man of Steel) و «بتمن علیه سوپرمن» (Batman vs Superman) آمد، فیلمهایی عبوس که بهاندازه یک چاله پر از زبالههای خیابان منهتن دلپذیر بودند. بگذارید سراغ بازی فاجعه بن افلک در بتمن نرویم.
هنری کویل هم در نقش سوپرمن چرا آن قدر بدعنق و عبوس بود؟
برخی فیلمها واقعاً ناراحتکننده بودند. پس از بازی برنده اسکار هیث لجر در «شوالیه تاریکی»، جوکر تبدیل شد به نسخهای شبه شکسپیری از شاه لیر. فیلم مستقل اول «جوکر» (Joker) با بازی واکین فینیکس، الهامگرفته از «راننده تاکسی» (Taxi Driver) بود. حتی «آکوامن» (Aquaman) با بازی جیسون موموآ برای داستانی درباره یک پری دریایی مبارز، هم بهطرز عجیبی جدی بود.
حالا مارول چه؟ درست است، دنیای سینمایی مارول (MCU) بهاندازه دیسی خاکستری و افسرده نیست اما از زمان بتمن واقعگرای نولان، وسواس خاصی در مارول برای زمینی کردن داستانهای مرد عنکبوتی، مرد آهنی، دکتر استرنج و بقیه ایجاد شده. این فیلمها چندان سبک خاصی ندارند. شگفتزدهمان نمیکنند. فقط فیلمهای اکشن معمولی هستند با لباسهای فانتزی. ستارههایی که چک میگیرند و دور آتلانتا میدوند.
آیا «سوپرمن» گان شروع یک دوران خوشبینانه جدید است؟ دورانی که در آن کمیکبوکها دوباره واقعاً شبیه کمیکبوک به نظر برسند؟ فروش داخلی فیلم «سوپرمن» در مسیر رسیدن به ۱۲۰ میلیون دلار آغازین است. یعنی مردم دارند آنچه را او عرضه میکند، میخرند. و حالا خود جیمز گان در کنار پیتر سافران رئیس دنیای دیسی بوده و دیدگاه او قانون است. امیدواریم این تغییر ماندگار باشد.
نویسنده: جانی اولکسینسکی
منبع: نیویورک پست