پایان فیلمهای ترسناک که مخاطبان را کاملاً سردرگم کردند

مثل فیلمهای علمی-تخیلی و فانتزی، فیلمهای ژانر ترسناک هم اجازه دارند قوانین واقعیت را کمی خم کنند، به شرطی که تماشاگران هنوز بتوانند داستان را دنبال کنند. هیچکس زیاد نگران نیست که مایکل مایرز قاتل سریالی در فیلم «هالووین» (Halloween – هالووین) چطور ممکن است شکستناپذیر باشد، چون این ویژگی از همان فیلم اول معرفی شده و در کل فرنچایز ادامه یافته است. پس چه چیزی نیاز به درک دارد؟
از طرف دیگر، فیلمهای زیادی در طول سالها تماشاگران را سردرگم کردهاند. آیا لئوناردو دیکاپریو در پایان «تلقین» (Inception – تلقین) خواب میبیند یا بیدار است و آیا این واقعاً اهمیت دارد؟ آیا چیزی در «جاده مولهلند» (Mulholland Drive – جاده مولهلند) واقعی بود؟ فکر کردن به این سوالات میتواند سردردآور باشد.
فیلمهای ترسناک معمولاً از این نوع عدم قطعیت برای ترساندن تماشاگران استفاده میکنند و آنها را هنگام پایان فیلم ناراحت و مضطرب رها میکنند. این بدترین نوع پایان سردرگمکننده است، چون نهتنها گیج میشوید، بلکه وحشتزده هم هستید. ندانستن آنچه در پایان فیلم اتفاق میافتد هم تجربهای ناامیدکننده است، و به همین دلیل ما اینجا هستیم تا ذهن شما را آرام کنیم. پاسخ برخی از پایانهای سردرگمکننده فیلمهای ترسناک در ادامه آمده است، اما مراقب باشید؛ اسپویل دارد.
مادر! (mother! – مادر!)
توضیح داستان فیلم جنجالی دارن آرونوفسکی، «مادر!» دشوار است، اما خلاصه میکنیم:
خاویر باردم نقش شخصیتی به نام «او» (Him) را بازی میکند که نماینده خداست. جنیفر لارنس نقش همسر او، که فقط «مادر» (Mother – مادر) نامیده میشود و نماینده مادر طبیعت است، را ایفا میکند. وقتی «او»، شاعر، بالاخره اثری مشهور منتشر میکند، طرفدارانش به خانهشان هجوم میآورند و خرابی ایجاد میکنند.
این طرفداران نماینده بشریت هستند. اولین کسانی که میآیند، آدم (اد هریس) و حوا (میشل فایفر) به همراه پسرانشان قاین (دومنال گلیسون) و هابیل (برایان گلیسون) هستند. هرج و مرج در پایان فیلم شدت مییابد و اوج داستان زمانی است که مادر بچهای به دنیا میآورد. مادر میخواهد از کودک محافظت کند، اما «او» بچه را به مهمانان خانه میدهد، و آنها بچه را میکشند و میخورند. سپس مادر خانه را آتش میزند، همه را میکشد به جز «او» و او از سینه مادر کریستالی بیرون میکشد تا خانهای جدید و مادری نو بسازد.
آرونوفسکی و لارنس درباره استعاره فیلم از محیط زیست و تغییرات اقلیمی صحبت کردهاند. پایان فیلم، که در آن «او» مادر جدید میآفریند، نشاندهنده چرخه رفتارهای مخرب بشر است.
وراثتی (Hereditary – وراثتی)
فیلم ترسناک و موفق آری آستر، «وراثتی»، در ۲۰۱۸ منتشر شد. فیلم بیشتر درباره غم، تروما و بیماری روانی است، اما پایان آن همه چیز را تغییر میدهد.
میفهمیم که مادر اخیراً فوتشده آنی (تونی کالت) بخشی از یک فرقه بود که شیطان به نام پیمون را میپرستید. فرقه به دنبال میزبانی مردانه برای شیطان بود و وقتی پسر آنی، پیتر، تصادفاً خواهرش چارلی را میکشد، پیمون وارد بدن پیتر میشود. پایان فیلم نشان میدهد که مرگ چارلی تصادفی نبود و وسیلهای بود برای ورود پیمون به بدن پیتر.
از نظر متافوریک، پایان فیلم میتواند نقدی بر نظام مردسالار باشد؛ زنان خانواده کنار گذاشته میشوند تا وارث مردانه به قدرت برسد.
مردان (Men – مردان)
فیلم الکس گارلند، «مردان»، تصویری ترسناک از مردسالاری ارائه میدهد. هارپر (جسی باکلی) پس از مرگ همسرش جیمز (پاپا اسیِدو) خانهای در حومه اجاره میکند. مردانی که همه چهرهای مشابه دارند (چهره روری کینیر) او را دنبال میکنند.
در پایان، مردی لخت بارها خودش را به دنیا میآورد و فرزندانش به سمت هارپر میآیند. این صحنه نماد چرخه خشونت مردسالاری است و نشان میدهد که مردان مانند جیمز بارها و بارها همان رفتارهای کودکانه و نیازمندانه را تکرار میکنند.
سوسپیریا (Suspiria – سوسپیریا)
در بازسازی لوکا گوادانینو، سوزی (داکوتا جانسون) به نوعی «دختر نهایی» جدید تبدیل میشود. مادر مارکوس (تیلدا سوینتون) سعی میکند بدن جدیدی برای خود پیدا کند، اما سوزی در نهایت مادر واقعی Suspiriorum است و او را میکشد. پایان فیلم نشان میدهد که قدرت مطلق لزوماً برای شر استفاده نمیشود و سوزی به دوستان و انسانها رحم میکند.
موجود (The Thing – موجود)
فیلم جان کارپنتر، «موجود»، درباره پارانویا و ندانستن هویت واقعی افراد است. در پایان، تنها دو شخصیت باقی میمانند: مکریدی (کرت راسل) و چیلدز (کیت دیوید). پایگاه یخی در آتش است و موجود نابود شده به نظر میرسد، اما آیا یکی از آنها آلوده است؟ پاسخ دقیق مشخص نیست، حتی کارپنتر هم توضیح نمیدهد.
انهدام (Annihilation – انهدام)
لنا (ناتالی پورتمن) وارد منطقهای اسرارآمیز به نام «شیمِر» میشود تا مرگ همسرش کین (اسکار آیزاک) را بررسی کند. در پایان، شبیهسازی ژنتیکی رخ میدهد و DNA همه تغییر میکند. وقتی او با همسرش ملاقات میکند، متوجه تغییراتی در او و خودش میشود، که پرسش درباره روح و ذات او باقی میماند.
روان آمریکایی (American Psycho – روان آمریکایی)
پاتریک بیتمن (کریستین بیل) بانکدار و قاتل سریالی است. او همکارش، پل آلن (جرد لتو) را میکشد، اما وقتی به وکیل خود اعتراف میکند، وکیل باور نمیکند و آپارتمان آلن خالی است. آیا همه چیز در ذهن پاتریک بود؟ پایان عمدتاً مبهم طراحی شده تا تماشاگران سردرگم شوند.
پروژه ویچ بلر (The Blair Witch Project – پروژه ویچ بلر)
فیلم درباره سه دانشجوی کالج است که در جنگل مریلند دنبال جادوگر افسانهای بلر میگردند. پایان فیلم با دیدن دوربینهای مختلف و حملات مرموز به شخصیتها، گیجکننده است. برخی معتقدند که دوربین در دست جادوگر بلر است یا جوش تحت افسون اوست.
درخشش (The Shining – درخشش)
جک (جک نیکلسون) سرایدار هتل خالی Overlook میشود. در پایان، عکس تاریخی جک در هتل نشان میدهد که او همیشه بخشی از هتل بوده است، و هتل قدرتی ماورایی دارد که افراد را تحت تاثیر قرار میدهد.
کارناوال ارواح (Carnival of Souls – کارناوال ارواح)
مری هنری بعد از تصادف با خودرو، به زندگی عادی بازمیگردد، اما موجودی ترسناک او را دنبال میکند و او را به کارناوال متروکه میبرد. در پایان مشخص میشود که او از ابتدا مرده بوده و موجودات نماینده مرگ هستند.
منبع: slashfilm