چگونه مسعود کیمیایی با قیصر مسیر سینمای ایران را تغییر داد؟

اختصاصی سلام سینما - آریا قریشی: مسعود کیمیایی را از آغازگران جریان موسوم به موج نوی سینمای ایران میدانند. حتی با وجود اینکه اکثر فیلمهای متاخر کیمیایی با نظراتی ضد و نقیض (و گاه با حملات پرشمار) روبهرو شدهاند اما جایگاه او در تاریخ سینمای ایران خدشهناپذیر بهنظر میرسد. شاید برای بسیاری از کسانی که علاقه چندانی به تاریخ سینمای ایران ندارند این میزان توجه و ستایش عجیب باشد. اما واقعیت این است که اگر کیمیایی فیلم «قیصر» (1348) را نمیساخت، شاید مسیر سینمای ایران دچار تغییر مسیر میشد.
بیشتر بخوانید:
ویدیویی نایاب از بهروز وثوقی و مسعود کیمیایی در پشت صحنه قیصر
در میانههای دهه 1340، بخش عمدهای از محصولات سینمای ایران را فیلمهایی تشکیل میدادند که به فیلمفارسی مشهور بودند. این فیلمها عموما از طرح سادهای برخوردار بودند، تقابلهای طبقاتی را میان فقیر و غنی به تصویر میکشیدند و همواره طرفدار قشر فقیر بودند اما حسابی از نمایش جذابیتهای اشرافی زندگی ثروتمندان برای تحریک تماشاگران بهره میبردند، پر از اتفاقات تصادفی و وقایع اغراقآمیز بودند و خلاصه ممکن بود برای کسانی که خواست بیشتری از صرف دو ساعت سرگرمکنندگی بودند توهینآمیز به نظر برسند. فیلمهایی هم که نگرش متفاوتی داشتند عموما از نظر تجاری شکست میخوردند. «خشت و آینه» (ابراهیم گلستان) و «شب قوزی» (فرخ غفاری) از این جمله آثار بودند که نگرش مدرن سینماییشان مورد پسند تماشاگر قرار نگرفت.
در این شرایط بود که دو فیلم «گاو» (داریوش مهرجویی) و «قیصر» در سال 1348 از راه رسیدند و نفس دوبارهای به سینمای ایران دادند. با این وجود میان این دو فیلم هم تفاوت مهمی از نظر نحوه تاثیرگذاری وجود دارد. موفقیت «گاو» بیش از اینکه متکی بر فروش گیشه باشد ناشی از موفقیت جشنوارهای و استقبال یکپارچه منتقدان بود (دستاوردی که نمونههای قبلی همچون «خشت و آینه» و «شب قوزی» از آن بیبهره بودند). با این وجود «قیصر» فیلمی بود که در زمان اکران رکوردشکن شد و توانست موج فیلمهای موسوم به «گنج قارونی» را به حاشیه ببرد. اگر نمونههای تحسینشده پیشین عموما بهتمامی از الگوهایی متفاوت با جریان اصلی سینمای ایران استفاده میکردند، کیمیایی داشت از برخی از عناصر آثار موسوم به فیلمفارسی بهشکل واضحی در فیلم خود استفاده میکرد اما آنها را در قالب ساختار دراماتیک حسابشدهتر و هوشمندانهتر و همراه با شخصیتپردازی عمیقتری به کار میبرد و، شاید از همه مهمتر، داشت مضامین و لحن تازهای را به سازندگان این قبیل از فیلمها پیشنهاد میداد. حاصل کار غیرمنتظره بود. نهتنها در سالهای بعد انبوهی از فیلمهای عموما کممایه به تقلید از «قیصر» ساخته شدند بلکه فیلمسازان مهم و کاربلدی همچون علی حاتمی (در «طوقی») و فریدون گله (در بسیاری از آثارش) رگههایی از تاثیرپذیری از «قیصر» را نشان دادند.
«قیصر» این روزها ممکن است در لحظاتی اغراقشده و سطحی بهنظر برسد اما کیمیایی با این فیلم توانسته بود راه مناسبی برای یک جور «سینمای میانه» برای دیگر فیلمسازان باز کند؛ راهی که از طریق آن میشد هم از نظر اقتصادی تولید این فیلمها را توجیه کرد و به فروش بالا اندیشید و هم اقبال نسبی منتقدان را به دست آورد. از این طریق، کیمیایی توانست فرصت را برای بسیاری از فیلمسازان جوان دیگری فراهم کند که شاید تا قبل از «قیصر» ناچار بودند در دل جریان اصلی سینمای ایران حل شوند اما در سالهای پس از 48 توانستند با ایدههایی شخصیتر و تکیه بر افکار و هویت شخصیشان جای پای خود را در سینمای ایران محکم کنند.