لاله اسکندری:در طول این سالها خودسانسوری پیدا کردهایم
اختصاصی سلام سینما- گفتگوی زنده(لایو اینستاگرامی) لاله اسکندری با خبرنگار سلام سینما(مهدی سلیمانی) در تاریخ پنجشنبه ۸ خرداد، ساعت ۲۱ از اینستاگرام سلام سینما پخش شد.
خانم اسکندری با کرونا چهکار میکنید؟
با کرونا داریم زندگی میکنیم. کرونا را باید شکست داد. من اوایل که این معضل آغاز شده بود گیج بودم و اصلاً نمیدانستم باید چهکار کنم ولی کم کم همه ما یاد گرفتیم که با حفظ پروتکلهای بهداشتی چگونه در محیطهای اجتماعی حضور پیدا کنیم. من هم تقریباً چهار هفتهای است که درگیر فیلمبرداری شدهام.
خوشبختانه من تاکنون نشنیدهام از بین عوامل پروژههای سینمایی که مشغول به کار هستند کسی کرونا گرفته باشد و امیدوارم از این به بعد هم دوستان مراقبت کنند.
کسانی که کرونا گرفتند هم خوشبختانه جزو کیسهایی بودند که حتی کارشان به بیمارستان نکشید و با در خانه ماندن خوب شدند.
شما متولد 30 آذرماه 1354 در تربت حیدریه هستید. رشته طراحی گرافیک خواندهاید و خانواده هنرمندی هم دارید. فعالیت هنریتان را از سال 1376 شروع کردهاید و در سال 1378 با بازی در فیلم "متولد ماه مهر" به کارگردانی احمدرضا درویش وارد سینما شدهاید. در سریال "خاک سرخ" به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا دیده شدید و کم کم شهرت بیشتری به سمت شما آمد. در بحث هنرهای تجسمی هم فعالیتهای زیادی داشتهاید و نمایشگاههای متعددی در زمینه عکاسی، نقاشی و موزائیک در داخل و خارج از کشور برگزار کردهاید. از سال 1387 هم با شهرداری برای زیباسازی شهر همکار میکنید که معروفترین آنها پروژ "کهکشان راه شیری" در زیر گذر تقاطع بزرگراه حکیم و کردستان است.
حضور در خانوادهای که همه دستاندر کار هنر هستند یک فرصت خوب و حتی شانس بسیار خوبی برای من بود تا بتوانم در رشتههایی که دوست دارم فعالیت کنم. من در هر مقطعی از زندگی با یکی از اعضای خانوادهام همکار بودهام. در سالهای اول حضورم در عرصه هنر با خواهر بزرگترم سارا همکار بودم. سارا در رشته گریم کار میکرد. در مقاطع دیگر نیز در حوزه کار شهرداری و زیباسازی با برادرانم کار کردم. با ستاره هم همکار هستم. در واقع در طول این سالها همیشه با خواهران و برادرانم مدتی همکار بودهام.
فکر میکنم شما فقط در فیلم "دریاچه ماهی" با ستاره همبازی بودهاید. درست است؟
ما فقط در سریال "رقص پرواز" یک پلان رو در روی هم بازی داشتیم و در فیلم "دریاچه ماهی" روبروی هم بازی نکردیم. اصولاً فرصتی پیش نیامده که رو در روی همدیگر بازی کنیم، بلکه همیشه با هم در یک فیلم حضور داشتهایم.
تمایل دارید با همدیگر همبازی شوید؟
اگر این اتفاق بیفتد جذابتر میشود ولی متأسفانه تاکنون فرصت نشده است. چندین بار قرار بوده این اتفاق را مثلاً در سریالهای "خاک سرخ" و "مرگ تدریجی یک رویا" داشته باشیم ولی متأسفانه این همکاری صورت نگرفت. امیدوارم در آینده این اتفاق بیفتد.
عدهای فکر میکنند فیلمهایی دارند به سمت اکران آنلاین میآیند که امیدی به فروش در اکران سینماها نداشتند. اما فروش فیلم "تیغ و ترمه" در دو سه روز اول اکران آنلاین فروش بدی نبوده و اگر اشتباه نکنم این فیلم 150 میلیون تومان فروخته است. به نظر شما استقبال از این فیلم چطور بوده است؟
من فکر میکنم برای هر بازیگری این اتفاق خوبی است که بتواند کارش را در کنار مردم ببیند ولی به هر حال کرونا شرایط زندگی همه مردم در سراسر دنیا را تغییر داده است. ما در طول چهار ماه اخیر یاد گرفتیم طور دیگری زندگی کنیم. اکران آنلاین هم یکی از همان اتفاقاتی بود که تا پیش از این کسی به صورت جدی به آن فکر نمیکرد ولی وقتی با آن مواجه شدیم فهمیدیم استقبال خوبی از آن صورت گرفته است. من در خبرها میخواندم که بیش از یک میلیون نفر فیلمهای در حال اکران آنلاین را دیدهاند. فکر میکنم این آمار خوبی است. اصولاً مبحث جمع شدن کنار هم کمی شرایط را برای خانوادههایی که شاغل هستند سخت میکند. شاید اگر بخواهم از بعد بازیگری به آن نگاه کنم، من دوست دارم فیلم را با تماشاگران ببینم و بازخورد آن را متوجه شوم ولی فکر میکنم این اتفاق هم اتفاق خوبی است و یک نحوهای از نمایش آثار است. تاکنون کارگردانهایی فیلمهای خودشان را اکران کردهاند که اگر آثارشان روی پرده میرفت هم مورد استقبال قرار میگرفت. مسلماً آثار آقای حاتمی کیا و آقای شهبازی طوری نبوده که ما بگوییم در گیشه شکست میخوردند. اکران آنلاین یک اتفاقی است که ما باید سعی کنیم از آن به بهترین شکل استفاده کنیم و دوستانی که به این حوزه علاقهمند هستند را تشویق کنیم. اکران آنلاین هم تبدیل به یک بخشی از فرهنگ دیدن ما شده است. ما قدیمها سینما و تلویزیون را داشتیم و حالا اکران آنلاین هم به مباحث دیگر دیدن آثار فیلمهای هنری اضافه شده است.
چطور شد که به فیلم "تیغ و ترمه" اضافه شدید؟
شما جلوی هر بازیگر سینما وقتی نام آقای کیومرث پوراحمد را بیاورید به دلیل سابقه خوبی که ایشان دارند، قطعاً آن بازیگر میآید و گفتوگو میکند. وقتی برای این پروژه با من صحبت شد و نام آقای پوراحمد آمد، طبعاً این همکاری برای من جذاب بود چون من خاطرات خوبی از آثار ایشان داشتم و اساساً سینمای ایشان را دوست داشتم. وقتی فیلمنامه را خواندم فکر کردم نقش لیلی نقش متفاوتی است و تاکنون چنین جنس کاری در پرونده کاری خودم نداشتهام. من غالباً شخصیتهایی را بازی کرده بودم که اصطلاحاً نقشهای مثبتتر بودهاند. نقش لیلی در این قصه متفاوت بود. بازی در این نقش برای من یک تیغ دو لبه بود که اگر نقش در نمیآمد یک جور شکست محسوب میشد و پس از آن بایستی کارم را در همان فضای قبلی ادامه میدادم. البته در آن فضا هم سعی میکردم متنوع کار کنم ولی ناخودآگاه پیشنهاداتی که به من میشد بیشتر حول همان نقشها میگذشت. این فرصتی که آقای پوراحمد به من داد، فرصت دیده شدن در یک جنس دیگر از نقشها بود که برای من تجربه خوبی بود. من در گذشته سابقه همکاری با بیشتر عوامل این فیلم را داشتم. در مجموع گروهی در این پروژه کار میکردند که آدم به همکاری با آنها علاقهمند میشد ولی بیشترین چیزی که باعث این همکاری شد خود نقش لیلی بود که برای من جذاب بود.
با توجه به بازخوردهایی که در زمان جشنواره فیلم فجر و در همین زمان اکران آنلاین گرفتید، فکر میکنید نقشتان درآمده است؟
فیلم "تیغ و ترمه" به لحاظ مونتاژ سه بار تغییر کرد. ما یک اکران در همان روزهای اول جشنواره داشتیم و بعد فیلم در همان ایام جشنواره دوباره مونتاژ شد. این فیلم قرار بود در زمستان اکران شود ولی متأسفانه سالنهایی که آقای پوراحمد و آقای قائممقامی میخواستند را در اختیارشان قرار ندادند و آنها هم منصرف شدند. با توجه به آخرین مونتاژی که از فیلم دیدم، به نظرم فیلم بهتر شده بود. قصه و روایت همان است ولی با جابجا شدن یک سری از صحنهها، چفت و بستهای بهتری صورت گرفته بود. صحنه پایانی فیلم هم حذف شده و الآن فیلم در جای خوبی تمام میشود. به نظر خودم نقشها درآمده بود. البته هیچوقت هیچ کاری ایدهآل کامل نیست ولی من فکر میکنم فیلم "تیغ و ترمه" کاملاً نمره قبولی خودش را میگیرد. شاید از آن دغدغههایی که من بهعنوان بازیگر داشتم و دغدغههایی که سایر عوامل داشتند، 60-70 درصدش درآمده باشد.
یادم است در زمان جشنواره فیلم فجر انتقادات زیادی به فیلم "تیغ و ترمه" میکردند و میگفتند فیلم خوبی نیست. به نظرم نسخه جدید فیلم که در حال اکران آنلاین است، فیلم قابل قبولی است. ای کاش آقای پوراحمد این نسخه را به جشنواره میفرستادند. شما در این فیلم نقش یک مادر بد را بازی کردهاید که بازی در این نقش جرئت زیادی میخواهد. نه تنها یک نقش منفی است، بلکه نقش یک مادر منفی است. مادر در عرف جامعه ما یک شخصیت مهربان جا افتاده است. آیا نگران این موضوع نبودید؟
بیشترین انتقاداتی هم که در آن ایام از آقای پوراحمد شد به خاطر همین مسئله بود. مثلاً میگفتند کسی که "قصههای مجید" و "خواهران غریب" را ساخته، چطور چنین مادری را تصویر کرده است؟ من فکر میکنم ما در اجتماعمان از این جنس مادرها کم نداریم. اگر هر کدام از ما اطرافمان را نگاه کنیم مادرانی را از این جنس میبینیم. شاید اگر بخواهیم شخصیت لیلی را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم او یک شخصیت خودخواه است که خواستههای خودش را به خانواده ترجیح میدهد. واقعیت این است که ما از این جنس مادرها در اطرافمان کم نداریم. مادرها همیشه و خصوصاً در بین نسل جدید فداکار نیستند. مثلاً شخصیتی مثل "بی بی" در سریال "قصههای مجید" الآن شبیه یک خاطره است. آن نقش برای من جذاب بود چون دقیقاً چنین مادربزرگی داشتم ولی شاید در نسلهای جدید از این جنس زنها کمتر ببینیم. زنها دیگر آن صبوری و گذشتهایی که مادران ما داشتند را ندارند. لیلی جهان را از نگاه خودش میبیند و میخواهد دخترش را هم به همین سمت ببرد. ما از این دست اتفاقات را در اطرافمان زیاد میبینیم. اختلاف نظر بین دو نسل همیشه بوده ولی این مسئله در سالهای اخیر شدیدتر شده است. شاید جوانها کمی بیشتر نسبت به حق و حقوق خودشان آگاه شدهاند و در نتیجه خواستههای بیشتری از خانواده دارند. ما در نسل جدید تغییرات زیادی میبینیم. شخصیت ترمه از همین دختران نسل جدید است و شخصیت لیلی از همان زنان قدیمیتر که در نوع خودش متفاوت است. در این فیلم تفاوت بین دو نسل به چشم میآید. در پایان فیلم با وجود اتفاقاتی که بین این مادر و دختر میافتد، میبینیم که لیلی به پلیس میگوید: "دخترم است، چهکارش کنم؟". در نهایت آن حس مادری به همه بلاهایی که حتی دختر سر او میآورد غالب است. از نظر من نقش لیلی منفی محسوب نمیشود، بلکه در واقع یک نقش خاکستری است که خودخواهی خودش یک جاهایی غالب است. شاید این زن در طول زندگی بخشی از زنانگیاش را بیشتر استفاده کرده است و همین مسئله باعث شده تا نسبت به همنسلهای خودش متفاوت باشد.
چطور شد که به فیلم "متولد ماه مهر" اضافه شدید؟
فیلم "متولد ماه مهر" اولین بازی من به شکل حرفهای در دنیای بازیگری بود. من برای آن نقش توسط خانم آناهید آباد انتخاب شدم. در آن فیلم 10-12 سکانس بازی داشتم که برای من جذاب بود. هر چند که من سالیان زیادی در تئاتر کار کرده بودم و فضاهای این چنینی برای من غریبه نبود ولی همین که جلوی دوربین یک گروه حرفهای قرار گرفتم هیجان داشتم. من به فاصله چند هفته پس از پایان آن فیلم، با آقای زندهیاد سیامک شایقی فیلم "شراره" را کار کردم و همینطور چند ماه بعد برای سریال "خاک سرخ" انتخاب شدم. همه این اتفاقات در کمتر از یک سال پیش آمد.
آیا این اتفاقات به خاطر این مسئله میافتاد که شما خوب دیده میشدید؟
من آن زمان 23 سالم بود و سن کمی داشتم. شاید در آن مقطع تعداد بازیگران هم سن و سال من بسیار کم بود. معمولاٌ بازیگران در شروع فعالیت خودشان به دفاتر مختلف میروند و فرم پر میکنند ولی کمتر کسی جسارت میکند برای اولین بار به آنها اعتماد کند. وقتی این اتفاق میافتد و یک بازیگر به یکباره دیده میشود کم کم تهیهکنندهها و کارگردانهای دیگر هم جسارت پیدا میکنند تا به سراغ آن بازیگر بروند. میدانم بسیاری از بچهها طی سالیان طولانی این مسیر را طی کردهاند، اما شانس فقط یکبار به سراغشان میآید. حالا اگر در همان یک شانس دیده شوند این مسیر را ادامه میدهند ولی برای ماندن در این حرفه فقط شانس کافی نیست. ما برای ورود به حرفه بازیگری این مسیر را طی کردیم.
شما خانواده هنرمندی داشتید و فضای پشت صحنه را دیده بودید. چقدر از دلیل دیده شدن شما به شانس برمیگشت و چقدر به غریبه نبودن شما با فضای بازیگری؟
من فکر میکنم مجموعهای از اینها بود. در همه کارهای دیگر هم همینطور است. یک مجموعهای باید دست به دست هم بدهند تا شما در یک موقعیت درست قرار بگیرید و باعث درخشش شما شود. من با دوربین آشنا بودم و عکاسی میکردم و از طرفی گریم را هم میشناختم و به همین خاطر بازیگری برای من پدیده تازهای نبود. با وجود اینکه اولین تجربه حرفهای من بود ولی با دوربین راحت بودم. دلم میخواست چیزهای زیادی یاد بگیرم. اتفاق خوبی که برای من افتاد و یک کلاس درس بود، حضور در مجموعه "خاک سرخ" بود. من تقریباً یک سال درگیر آن مجموعه بودم و پروژه بسیار سختی بود. جز آن بخش فیلم که در تهران بود و من با آقای حبیب رضایی همکاری میکردم و ایشان هم به من کمک کرد، بقیه پروژه را تنها بودم. خانم کرامتی، خانم جعفری، آقای پرستویی و آقای امیر آقایی با همدیگر بازی داشتند و من تنها بودم. چیزی که باعث شد آن سریال در زمان خودش دیده شود این بود که همه با عشق و با جان و دل کار کردند. ما تمرینات طولانی مدتی داشتیم. گاهی باید ساعت چهار و نیم صبح به اتاق گریم میرفتیم تا برای ساعت هفت صبح آماده شویم. ساعت هشت و نیم شب از سرکار برمیگشتیم و پس از شام باید به لابی هتل میرفتیم تا صحنههای روز بعد را تمرین کنیم. واقعاً آن کار برای من یک دوران سربازی بود. پس از آن هیچ کاری به سختی آن پروژه برای من پیش نیامد و هیچ کاری هم به همان اندازه به من چیز یاد نداد. همیشه به دوستان میگویم باید به من یک مدال بدهند چون جمع کارهای جنگی که من در آنها بازی کردهام چیزی حدود چهار سال میشود. به دوستان تهیهکننده هم میگویم شما باید یک چادر زرین هم برای خانمهایی که در حوزه دفاع مقدس کار کردهاند بگذارید (میخندد).
این کارها اتفاقی پیش آمده یا اینکه فکر میکنید علاقه خودتان هم تأثیرگذار بوده است؟
من اصولاً آدم سختکوشی هستم و کارهای سخت را دوست دارم. در بازیگری هم صحنههای سخت را خیلی دوست دارم. برای کارهای سختتر بیشتر آمادگی دارم. ما برای سریال "خاک سرخ" در خانههایی کار میکردیم که دیوارهای آن خانهها واقعاً سوراخ بود و اینطور نبود که ما برای فیلم بخواهیم دیوارها را سوراخ کنیم. من پس از آن فیلم چندین بار دیگر به خوزستان رفتهام و متأسفانه این شهر هنوز تغییر چندانی نکرده است. ما در تهران بزرگ شدهایم و سالهای جنگ فقط چند خاطره از دوران موشک باران داریم ولی وقتی به جنوب میرویم و با مردم آنجا صحبت میکنیم تازه متوجه میشویم به آنها چه گذشته است. در آنجا عکس شهدای زن را میبینیم و میفهمیم که ما چقدر شهدای زن داشتهایم. تازه احساس میکنیم ما در فیلمهای خودمان به این موضوع نپرداختهایم که خرمشهر یک سال و نیم اشغال بوده است. خوزستان عملاً در تمام آن هشت سال درگیر جنگ بوده است. احساس کردم اگر پس از آن هم فرصتی پیش بیاید و مجموعهای با این تم به من پیشنهاد شود دوست دارم کار کنم. به نظر خودم هر نقشی که بازی کردهام یک جور مکمل نقش قبلی بوده است. مثلاً نقش ملیحه در سریال "رقص پرواز" یک جور پخته شده لیلا در "خاک سرخ" بود. در مجموعه "همچون سرو" هم زنانی را میبینیم که پا به پای مردان خودشان میجنگند و یا در مجموعه "دولت مخفی" زنی را میبینیم که همسر او مفقود میشود. در واقع تجربه بازی در نقش زنان مختلف، چه در نقش همسر و چه در نقش خواهر را در فیلمها داشتهام. این تنوعها برای من جذاب بود. شاید جذابترین نقشهایی که بازی کردهام و مردم هم دوست داشتهاند همان نقشهایی بوده که در فیلمهای جنگی بازی کردهام.
با توجه به اینکه با گریم هم آشنایی دارید، آیا تا به حال شده در یک کاری راجع به گریم از شما نظر بخواهند؟
هیچوقت اینطور نبوده است. شما چه سابقه کار گریم داشته باشید و چه نداشته باشید، معمولاً گریمورها از شما سوال میپرسند که اگر ایدهای دارید مطرح کنید. به هر حال منی که میخواهم آن نقش را بازی کنم یک تصویری از آن شخصیت در ذهنم است که شاید گریمور از آن زاویه به شخصیت نگاه نکرده باشد. ممکن است ما هم بهعنوان بازیگر یک سری پیشنهادت بدهیم و در مجموع گریم نهایی آن چیزی میشود که ما از تصویر بازیگر میبینیم. حداقل بارها برای من پیش آمد که دوستان راجع به گریم از من سوال پرسیدهاند. یکی دو فیلم هم بوده که خودم، خودم را گریم کردهام. مثلاً در فیلم "لرزش زندگی" به کارگردانی آقای علیرضا بذرافشان این اتفاق افتاد.
فکر میکنم کار سختی باشد که آدم خودش را گریم کند.
کار سختی نیست. برخی از خانمها اصولاً این کار را بلد هستند و انجام میدهند. من در آن فیلم نقش یک امدادگر هلال احمر را داشتم که داستان آن درباره زلزله بم بود. کار قشنگی هم بود و در جشنواره فیلمهای ویدئویی جایزههای زیادی هم گرفت. گریم من در آن فیلم گریم پیچیدهای نبود و برای خودم قابل اجرا بود. من فکر میکنم اگر هر بازیگری نسبت به بخشهای مختلف کار سینما اشراف داشته باشد خروجی کار او میتواند بهتر باشد. یعنی اگر قاب را بشناسید و یا گریم و طراحی لباس را بدانید به شما در جهت دیده شدن کمک میکند.
به نظر میآید فیلم "تیغ و ترمه" یک سری از خطر قرمزهای عرفی مثل صحنههای مهمانی و دعوای مادر و دختر را رد کرده است. شما نگران این موضوع نبودید؟
متأسفانه ما در طول این سالها یک خودسانسوری پیدا کردهایم که ناخودآگاه میگوییم سراغ این سوژه نمیرویم چون به مشکل میخوریم. همین کارها هم بارها در مرحله نگارش مورد نظر دوستان در بخش بازنویسی قرار میگیرد و چیزهای زیادی اصلاح پیدا میکند. فیلمنامه "تیغ و ترمه" یک اثر اقتباسی بود. به نظر من یک شخصی مثل آقای پوراحمد که سالیان طولانی سابقه کار دارد و به جایگاه مشخصی در این حرفه رسیده است، میتواند آثار خودش را تکرار کند ولی این جسارت را به خرج میدهد و در شکل و شمایل جدیدی فیلم میسازد. جسارت و تجربهگرایی که در ذات فیملسازی مثل آقای پوراحمد وجود دارد باعث میشود تا ایشان دست روی سوژهای بگذارد که خودش هم میداند این فیلم با چه ماجراهایی روبهرو میشود. برای کسی مثل آقای پوراحمد، ساختن یک کار تجاری سخت نیست. کما اینکه اگر پرونده ایشان را نگاه کنید فیلمهای پرفروش زیادی را هم میبینید. آقای پوراحمد فیلمهای زیادی داشته که دیده شدهاند. میخواهم بگویم یک کارگردانی مثل آقای پوراحمد بلد است که از آن جنس فیلمهایی مثل "خواهران غریب" هم بسازد ولی میآید یک فیلمی مثل "تیغ و ترمه" میسازد چون دغدغه اجتماعی دارد و به شکاف بین دو نسل فکر میکند. شخصیتی که پژمان بازغی نقش آن را در فیلم "تیغ و ترمه" بازی میکند از آن دست مردهایی است که ما در اجتماع خودمان زیاد میبینیم. اگر در اطرافتان یک چرخی بزنید واقعیت این است که این آدمها وجود دارند و در کنار ما زندگی میکنند ولی ما همیشه دوست داریم تصویر آن آدم خوبها را نشان بدهیم. فکر میکنیم اگر آدمها را به آن شکل تصویر کنیم، مثلاً قداست مادر بهم میریزد. اینکه مادر برای ما همیشه باید باارزش باشد هم یک جنس از سینماست، اما تا زمانی که شما این رفتارها را نقد نکنید نمیتوانید به آن مادر برسید. شما بایستی یک مادری مثل لیلی را نشان بدهید تا از طرف دیگر بتوانید بگویید مادر در ذهن شما چه ویژگیهایی دارد. شاید به بحث ما مربوط نشود ولی میخواهم گریزی بزنم به ماجرایی که برای فیلم "خانه پدری" افتاد. این فیلم 10 سال به خاطر این مسئله که دوره این اتفاقات گذشته و دیگر چنین اتفاقاتی رخ نمیدهد توقیف بود ولی میبینیم که برای یک دختری چنین فاجعهای رخ میدهد. البته این فقط یکی از فجایعی است که در طول سال رخ میدهد و تعداد آنها کم نیست. آقای عیاری پس از این اتفاقات مطلبی را نوشته بودند که شاید اگر پدر رومینا این فیلم را میدید چنین کاری را انجام نمیداد و شاید اگر رومینا هم فیلم را میدید دست به فرار نمیزند. ما بهعنوان چهرههای فرهنگی مسئولیتهایی هم داریم که یک بخشی از وجود آدمها را قلقلک بدهیم تا یک بازنگری کنند. لیلی از نظر من هم یک مادر ایدهآل نیست ولی اگر او را نقد نکنیم نمیتوانیم انتظار یک مادر ایدهآل را داشته باشیم. یکی از وظیفه ما این است که نکات تاریک و نقاط ضعف را تصویر کنیم تا از یک فروپاشی جلوگیری کنیم. در دنیای امروز که متأسفانه پول حرف اول را میزند، اولین فکری که به سراغ همه میآید این است که یک فیلمنامهای را دست بگیرد که میداند قرار است بازخورد مالی بیشتری از آن بگیرد.
فکر میکنید اگر کسانی دیگر جز کیومرث پوراحمد و علی قائممقامی بودند، باز هم این فیلم ساخته میشد؟
من میدانم که دوستان تلاش زیادی کردهاند. این فیلمنامه در دوران پیش تولید بارها به مشکل خورده و تغییرات زیادی کرده است. کارگردانهای زیادی هستند که میدانستند این قصهها، قصههایی نیست که به اکران برسد ولی به خاطر دغدغههایی که داشتند فیلمهای خودشان را ساختهاند. یک نمونه آن آقای عیاری است که فیلم ایشان پس از 10 سال اجازه نمایش پیدا کرد و بعد دوباره توقیف میشود. من مخالف سینمای تجاری نیستم و فکر میکنم سینمای تجاری جایگاه خودش را دارد و باید باشد چون صنعت سینما یک چرخه است و باید بچرخد. اصلاً هم در این شکی ندارم ولی میگویم کسانی هم هستند که نسبت به جامعهشان دغدغههای بیشتری دارند و میآیند فیلمهایی میسازند که فکر میکنند میتواند تأثیرگذار باشد.
اگر فیلمهایی مثل "تیغ و ترمه" که به مسائل اجتماعی میپردازند خوب دیده شوند احتمال دارد این مسائل و مشکلات در جامعه ما کمتر رخ بدهد.
دقیقاً همینطور است. بخشی از رسالت ما بهعنوان کسانی که در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت میکنیم سرگرم کردن مردم است ولی بخش دیگر آن تصویر کردن اتفاقاتی است که شاید به چشم آدمها نیاید ولی وقتی شما آن را بولد میکنید به آدمها هشدار میدهید که پیرامونشان چه اتفاقاتی میافتد.
با توجه به اینکه شما در هنرهای مختلف فعالیت کردهاید، فکر میکنید با کدام هنر میتوانید احساس خودتان را بهتر بیان کنید؟
من از استاد خوبم استاد حسین ماهر که حدود هشت سال شاگرد ایشان بودم یک جملهای را یاد گرفتم که ایشان میگفت نقاش هر کاری میتواند انجام بدهد چون از هیچ یک چیزی میسازد. یعنی شما وقتی جلوی یک بوم مینشیند، هر آنچه که در ذهنتان عبور میکند را تبدیل به یک اثر نقاشی میکنید. این نگاه همیشه به من یک جسارت داد که حوزههای مختلف را تجربه کنم. همزمان که نقاشی را با آقای ماهر کار میکردم، در دانشگاه وارد رشته گرافیک شدم و در آن حوزه فعالیت کردم. تصویرسازی و عکاسی هم کردم. من فکر میکنم خلوصی که در بیان حسها بر روی کاغذ و بوم وجود دارد یک جنس متفاوت از بازیگری است. فکر میکنم بازیگری یک شانس است که برای هر کسی پیش میآید و در طول زندگیاش میتواند بارها و بارها یک نقشهایی را بسازد و در آن نفس بکشد. شما به هر تعدادی که نقش بازی کنید، به همان اندازه آدمها را زندگی میکنید. از آنجایی که بازیگری از یک جنس دیگری است، واقعاً تجربه عجیبی محسوب میشود. دنیای تجسمی یک خلوتی به شما میدهد و رویاها و تخیلات شما را تقویت میکند، اما دنیای بازیگری زمینیتر و عینیتر است. واقعاً انتخاب یکی از آنها سخت است. شاید در بازیگری به دلیل اینکه وسعت بیشتری برای دیده شدن دارید میتوانید حس و حالتان را منتقل کنید ولی موضوع این است که آن حس هم حس لاله اسکندری نیست، در حالیکه در نقاشی خود واقعیتان هستید. آن حسی است که در درون لاله اسکندری میگذرد و تبدیل به یک تابلو، مجسمه و عکس میشود.
فیلمنامه "تیغ و ترمه" از روی یک رمان نوشته شده است. آیا زمانی که میخواستید کار را قبول کنید رمان را خوانده بودید؟
متأسفانه آن موقع به رمان دسترسی نداشتم و فقط فیلمنامهای که نوشته بود را خواندم.
تفاوت بارزتان با ستاره اسکندری چیست؟
من از کودکی شخصیت آرامتری داشتم و ستاره شلوغتر و فعالتر از من بوده است. فکر میکنم همین نوع تفاوت ما در جنس بازیهایی که داشتیم هم نمایان است. شاید متفاوتترین نقش من همین نقش لیلی در فیلم "تیغ و ترمه" باشد که سعی کردم یک شخصیت بیرونی را بازی کنم. شخصیتی که از خودم به دور است و از من فاصله دارد.
میدانم که به کتاب خواندن علاقه زیادی دارید و اگر اشتباه نکنم باید یک کتابخانه بزرگ هم داشته باشید. درست است؟
بله درست است.
بهترین کتابی که این اواخر خواندهاید را به ما معرفی کنید.
اخیراً کتاب "بافته" اثر لائتیسیا کولومبانی را همراه با دوستان دیگر برای رادیو سونیا صوتی کردیم. قصه لطیف سه زن بود که در سه نقطه جهان با یک مویی به هم وصل میشدند. کتاب آقای یزدانیخرم را هم خواندم که اسمش را یادم نمیآید.
در پایان اگر با مخاطبین فیلم "تیغ و ترمه" صحبتی دارید بفرمایید.
من از همین جا از عزیزانی که این فیلم را ندیدهاند خواهش میکنم که فیلم را در فیلیمو و نماوا ببینند و از سینمای مستقل، سینمای اجتماعی و دوستانی که چنین انگیزهای دارند حمایت کنند تا برای ادامه این مسیر انگیزه داشته باشند. به هر حال سینما یک صنعت است و این چرخه باید بچرخد. من امیدوارم آدمهایی مانند آقای پوراحمد و آقای قائممقامی که جسارت میکنند و دست به انتخاب چنین سوژههایی میزنند، برای ادامه دادن این راه انگیزه داشته باشند. بازی در این فیلم یک نقش متفاوت در کارنامه کاری من است و امیدوارم دوستانی که فیلم را دیدهاند دوستش داشته باشند و دوستانی هم که فیلم را ندیدهاند بروند آن را ببینند. در این روزهای کرونا که همه ما خانهنشین شدهایم فرصت خوبی است که در کنار خانواده بتوانیم فیلمهایی که دوست داریم را ببینیم. امیدوارم که با فیلم "تیغ و ترمه" ارتباط خوبی بگیرید.