هیولای پلینفیلد: روایت تلخ قاتلی که الهامبخش کلاسیکهای ترسناک هالیوود شد

ترجمه اختصاصی سلام سینما - نگار رعنایی: در نوامبر ۱۹۵۷، پلیس به خانهای دورافتاده در پلینفیلد، ویسکانسین رفت تا اد گین ۵۱ ساله را که در ارتباط با ناپدید شدن یک فروشنده محلی دستگیر شده بود، بازداشت کند. آنچه مأموران در این خانه یافتند، دنیای ترسناک و وحشتناکی بود که بعدها الهامبخش برخی از بزرگترین فیلمهای ترسناک قرن بیستم شد، از جمله کلاسیک ۱۹۶۰ آلفرد هیچکاک، «روانی». بر اساس گزارشها، برنیس وردن ۵۸ ساله، فروشنده محلی، به صورت وارونه آویزان، گردنش بریده و «مثل یک گوزن پوست کنده» پیدا شد.
جستجو در خانه گین، مجموعهای از اشیاء ساخته شده از بقایای انسانها را آشکار کرد؛ از ماسکهای صورت گرفته شده از پوست انسان تا کاسههای ساخته شده از جمجمه و در هولناکترین مورد، یک «لباس زنانه» ساخته شده از پوست زنانه. آرت شلی، کلانتر محلی، به شدت تحت تأثیر این صحنه قرار گرفت و برخی معتقدند شوک آن تجربه منجر به مرگ زودهنگام او در ۴۳ سالگی شد. او هرگز محاکمه گین را ندید.
اگرچه گین الهامبخش شخصیتهای روانی خیالی مانند نورمن بیتس در «روانی»، لدرفیس در «کشتار با اره برقی در تگزاس» و بوفالو بیل در «سکوت برهها» شد، اما هیچگاه مستقیماً در یک فیلم یا سریال مهم هالیوود بازسازی نشده بود – تا اکنون. این قاتل که به «قصاب پلینفیلد» مشهور است، موضوع جدید آنتولوژی جنجالی «هیولا» به کارگردانی رایان مورفی است، مجموعهای که پیشتر جرایم جفری دامر و برادران منندز را روایت کرده بود. بازیگر بریتانیایی چارلی هانم نقش گین را ایفا میکند و داستان قرار است کودکی پراضطراب او، وابستگی بیمارگونهاش به مادر و میراثش در هالیوود را بررسی کند.
بر خلاف دامر یا همدورهاش جان وین گِیسی، گین قاتل سریالی پرشماری نبود و تنها دو قربانی شناخته شده داشت؛ دیگر اشیاء انسانی او از اجساد دزدیده شده از قبرستانها ساخته شده بود. نویسنده آثار جنایی، هارولد شچتر میگوید: «او اساساً نِکروفیل بود و آنچه او را به یک هیولای افسانهای تبدیل کرد، نه ماهیت قتلهایش، بلکه کاری بود که با اجساد انجام میداد.»
اد گین کودکی منزوی داشت. پدرش، جورج، الکلی و خشن و مادرش، آگوستا، فردی مذهبی و سلطهجو بود که ترس سمی از زنان و مسائل جنسی را در او نهادینه کرد. با این حال، گین مادرش را پرستش میکرد؛ ویژگی که الهامبخش نورمن بیتس در «روانی» شد. پس از مرگ مادرش در ۱۹۴۵، گین به تدریج به زندگی در اتاقی کوچک در شرایط بسیار نامطلوب پرداخت و اتاقهایی را که مادرش استفاده میکرد، بست.
پس از دستگیری، گین اعتراف کرد که بین سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۲، بارها به قبرستانهای محلی سرکشی کرده و اجساد تازه دفنشده را خارج کرده است. او همچنین اعتراف کرد که ماری هاگان، صاحب یک میخانه، را کشته است. سر بریده او در خانهاش پیدا شد، هرچند او ادعا کرد حافظهای از جزئیات مرگش ندارد.
گین در نهایت پس از تشخیص ابتلا به اسکیزوفرنی، به مدت ده سال در مؤسسات روانپزشکی نگهداری و در نهایت به حبس ابد در یک مؤسسه روانی محکوم شد و در سال ۱۹۸۴ در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
شچتر معتقد است، اگرچه گین شرایط دشواری داشت، اما هستهای واقعاً شیطانی مانند دامر یا گِیسی نداشت و پس از بازداشت، عملاً «مردی پیر و بیضرر» بود. با این حال، روایتهای سریال مورفی او را قاتلی سریالی ترسناکتر از واقعیت نشان میدهد و بحثها درباره مسئولیت روایت داستانهای واقعی جنایی همچنان ادامه دارد.