از کیمیایی تا تورناتوره؛ سیاوش اسعدی در غریزه از چه فیلمسازانی تاثیر پذیرفته است؟

اختصاصی سلام سینما - فاطمه فریدن: سیاوش اسعدی در فیلم «غریزه» نیز همانند آثار پیشین متاثر از سبکهای شناختهشده فیلمسازان قدیمی ایرانی است؛ فيلمسازانی مثل مسعود کیمیایی که در دیالوگنویسی صاحب سبک است. اسعدی در «غریزه» با وام جستن از سینمای نئورئالیستیِ ایتالیایی، عاشقانه کلاسیک و سیاق کیمیایی در نوشتن دیالوگها به ترسیم فضاسازیِ مشابه آنان در فیلمها دست برده است. فضایی که مشابهت بصری فراوانی به این نوع آثار دارد.
خلاصه داستان فیلم غریزه
کامران (مهدیار شاه محمدی) که عاشق سینماست به آتیه و مادرش فروغ (پانتهآ پناهیها) همخانهشان دل میبندد. این عشق بالا میگیرد و دو نوجوان به یکدیگر نزدیکتر میشوند. رسول (امین حیایی) پدر کامران که وضعیت را وخیم میبیند، در رفتاری معرفتی تصمیم میگیرد بچهای که بیرون از این خانه درون شکم آتیه بوده را گردن بگیرد. آذر (پرديس پورعابدینی) خواهر کامران نسبت به این اتفاق برمیآشوبد و کامرانِ شکستخورده در عشق نیز برای خروج از خانه بار سفر میبندد.
تحلیل محتوایی فیلم غریزه
فیلمهای سینمایی به طور طبیعی ارجاعاتی به مسائل اجتماعی دوران خودشان دارد. مسائلی که روشنکننده بخشی از مشکلات و معضلات اجتماعی هستند. «غریزه» به عنوان فیلمی که ترکیبی از سبکهای مختلف فیلمسازی است، رویهای جدا از موارد ذکرشده را پیش میگیرد. داستانی که ریشه در خاطرهای شخصی دارد و درعینحال میکوشد به سبکهای کلاسیک و سنتی وفادار بماند. این شخصی بودن فضایی را پدید میآورد که وضعیت تنها شدن و رنج انسانی بیش از سایر موارد به چشم آید. انسانی تنها در هیاهوی نبرد با تاریکیهای جامعه و شرارت انسانهای دیگر. نوعی از تنهایی دردناک که یک سرش ناگزیر به دنیای نوجوانی و شوقی پیوند میخورد که بزرگترها آن را کمارزش به حساب میآورند. سلوکی از تنهایی، عشق و آرزوهای شخصی که در تقابل با جهان مرموز آدمهای مسن معنایی متفلوت مییابد.
اسعدی در فیلم «غریزه» تلاش میکند از جریان رخدادهای اجتماعی رایج فاصله گیرد و محدوده زندگی چند شخصیت ساکن در یک محله را تصویرسازی کند. تصویری که گاهی کلیشهای به نظر میآید و گاهی قسمتی مجزا از زندگی یک شخص را نمایش میدهد. ورودی متمایز به جهان ذهنی نوجوانانِ تازه بلوغ یافته که شلاق سنگین زندگی هنوز بر شانههایشان ننشسته است. سفری در اتاقهای یک خانه که بیشتر نمایانگر تمایلات فردی آدمها است. یک مدل بسته کردن فضا و دور شدن از جامعه و خیابانهای شلوغ شهر که به متمرکز شدن بر کاراکترهای داستان میافزاید. نوعی گریختن از پریشانی تا شاید به این طریق ابعاد رفتارهای هر شخصیت نمود بیشتری یابد. شیوهای که آدمهای زخمیِ آثار کیمیایی را برای ما یادآوری میکند. آدمهایی خسته از نامردیهای زمانه که در کنجِ خلوت دقیقتر شناخته میشوند. نوعی رمزگشایی از رازهای درونی و ناپیدا که دیگران صرفا با نزدیک شدن فراتر از حد معمول به شخصیت آنها را درمییابند. آدمهایی تنها که آهستهآهسته به مرحله فروپاشی و نابودی میرسند. تکهای از تنهایی که ادبیات گفتاری آن زبان مردم کوچه و بازار است. گفتاری سراسر تشکیلشده از واژهها و آواهای قدیمی که مقاومتی عجیب در مقابل مدرن شدن و پیوستن به جهانهای جدیدتر دارد.
اسعدی در این فیلم به بازخوانی خاطرات و خواستههای دوران نوجوانی در انسان پرداخته است. خواستههایی که اگرچه ریشهای شخصی دارند اما در منظری دیگر قادرند به عموم تسری یابند و بازتعریف شوند. این که مخاطبان امروزی چه حد منتظر تماشای چنین آثاری میمانند به میزان استقبال آنها بستگی دارد. اما تلاش اسعدی برای تصویر کردن احوالات انسانی هنگام بروز اتفاقات مختلف توجهبرانگیز است. احوالاتی که گاه به علت حساسیت و هراس از سانسور شدن صحنهها در فیلمها نادیده گرفته میشوند.

غریزه و سینما پارادیزو؛ جهان بصری و محتواییِ مشترک
شباهت جهان بصری فیلم «سینما پارادیزو» ساخته جوزپه تورناتوره با فیلم «غریزه» بهوضوح مشخص است. در این فیلم نیز با سکانسهای حضور یک عشقِ فیلم مواجه هستیم که عشق و سینما را به مثابه لذت یکجا طلب میکند. عشق کامران به آتیه همسو با عشق به سینما است. تقاطعی که زندگی را به خیال و رویا متصل میکند. رویایی که از خشونت و تباهیِ زندگی بسیار فاصله دارد و از منظر معنا لطافت در تقابل با خشونت است. نقطهای که دریافت لذات جنسی از طریق تماشای فیلم در سینما عمق بیشتری به عشق سینما بودن میدهد و معنای آن را پررنگتر میکند. صحنههایی مثل شیر خریدن و پول گرفتن از مادر و در عوض به سینما رفتن و فیلم دیدن سالواتوره و شباهتهای آن با پولی که کامران برای مدل مویی جدید در آرایشگاه مردانه خرج میکند. صحنهای که در آن میبینیم کامران به خاطر دلبری کردن مقابل معشوقهاش جسارت به خرج میدهد اما توسط خواهرش آذر تحقیر میشود. کامران هرچند مدام در سالن سینما مشاهده نمیشود اما وجهی مشترک با سالواتوره دارد. سالواتوره از پشت پرده سینما مشغول تماشای صحنههای سانسور و بازبینی و کامران مبارزی علیه امیالِ سانسورشده در فرهنگی قدیمی و پوسیده است. فرهنگی که با نادیده گرفتن تمایلات شخصی آدمها گاهی آنان را به موجوداتی خطرناک در جامعه تبدیل میکند.