جستجو در سایت

1404/07/21 16:29

خلاصه داستان کامل فیلم یک تصادف ساده (جعفر پناهی) منتشر شد

خلاصه داستان کامل فیلم یک تصادف ساده (جعفر پناهی) منتشر شد
در این پست خلاصه داستان دقیق فیلم «یک تصادف ساده» را می‌خوانید.

ترجمه اختصاصی سلام سینما: فیلم «یک تصادف ساده» (It Was Just an Accident) به کارگردانی جعفر پناهی، چند ماه پیش نخل طلای کن را دریافت کرده است و به‌عنوان نماینده فرانسه در اسکار 2026 انتخاب شده است؛ جایی که از آن به‌عنوان یکی از بخت‌های اصلی کسب جایزه اسکار بهترین فیلم بین‌المللی یاد می‌شود. به‌تازگی جزییاتی از داستان این فیلم منتشر شده است که آن را در ادامه مرور می‌کنیم.


بیشتر بخوانید:

تمجید مارتین اسکورسیزی از فیلم یک تصادف ساده جعفر پناهی | تاکنون چیزی شبیه آن ندیده‌ام


خلاصه داستان کامل یک تصادف ساده

وحید (وحید مبصری) مردی است که با زخم‌های عمیق دوران زندان و شکنجه زندگی می‌کند. او سال‌هاست تلاش می‌کند گذشته را فراموش کند، اما ذهنش هنوز اسیر جزئیاتی است که مثل خاری در حافظه‌اش مانده‌اند. برای او، آن جزئیات به شکل یک صدا بازمی‌گردد — صدای جیرجیر پای مصنوعی مردی که روزی شکنجه‌گرش بوده است.

روزی در محل کارش، همان صدای آشنا را دوباره می‌شنود. صدایی که برای او نه‌تنها یادآور رنج، بلکه نشانه‌ای از حضور مردی است که سال‌ها پیش شکنجه‌اش کرده بود. صاحب صدا، مردی با پای چوبی (ابراهیم عزیزی) است؛ پدری ظاهرا خانواده‌دوست که ماشینش پس از تصادف با سگی در جاده خراب شده و حالا به تعمیرگاه آمده است. اما برای وحید، او همان مامور سابق اطلاعات است که در دوران زندان، وحید و بسیاری دیگر را شکنجه کرده بود.

واکنش وحید غریزی و خشونت‌آمیز است. او مرد را می‌رباید و تصمیم می‌گیرد درد سال‌های گذشته را با زنده‌به‌گور کردن شکنجه‌گرش در بیابان تسکین دهد. اما در میانه‌ی راه، شک و تردید سراغش می‌آید. مرد ادعا می‌کند اشتباهی گرفته شده و وحید در زمان شکنجه چشم‌بند داشته است. مرد می‌گوید پای مصنوعی‌اش نتیجه‌ی تصادفی است که تنها یک سال پیش رخ داده، نه زخمی از گذشته.

وحید که حالا میان خشم و تردید گرفتار شده، تصمیم می‌گیرد از هم‌بندان سابقش کمک بگیرد تا مطمئن شود با چه کسی طرف است. او مرد را داخل صندوقی قرار می‌دهد و در مینی‌ونش می‌گذارد تا در خیابان‌های تهران به دنبال شاهدانی بگردد که بتوانند هویت واقعی او را تأیید کنند.

در مسیر، سه نفر به او می‌پیوندند:

شیوا (مریم افشاری)، عکاسی که هنوز درگیر خاطرات زندان است؛

گُلی (حدیث پاک‌بدن)، زنی که در آستانه‌ی ازدواج است اما گذشته رهایش نکرده؛

و حمید (محمدعلی الیاس‌مهر)، تنها کسی که چهره‌ی شکنجه‌گر را دیده است.

آن‌ها همگی قربانیان همان مرد هستند — یا دست‌کم چنین تصور می‌کنند. چهار نفر با یک صندوق در مینی‌ونی فرسوده به سفری می‌روند که بیش از آنکه به کشف حقیقت منجر شود، تبدیل به رویارویی با حافظه، درد و تردیدهایشان می‌شود.

در طول مسیر، تنش، اضطراب و درگیری‌های اخلاقی بالا می‌گیرد. آیا مرد واقعاً همان شکنجه‌گر است یا قربانی اشتباه وحید شده؟ و اگر اشتباه کرده باشند، آیا این انتقام، خود تبدیل به جنایتی دیگر نخواهد شد؟

سفر آن‌ها از خیابان‌های تهران تا بیابان، به تدریج به کابوسی اخلاقی بدل می‌شود که در آن مرز میان انتقام و عدالت، قربانی و شکنجه‌گر، و حافظه و حقیقت در هم می‌آمیزد. در نهایت، همه چیز به لحظه‌ای تکان‌دهنده ختم می‌شود — جایی که تنها صداست که حقیقت را برملا می‌کند.


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image