گلی (لیلا حاتمی) و فرهاد (علی مصفا) در فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ (صفی یزدانیان، 1393): سر جنون سلامت

«در دنیای تو ساعت چند است؟» یک فیلم عجیب و غیرمنتظره است که شباهتی به دیگر فیلمهای همدورهاش ندارد. به همین سیاق، برای عشق جاری در فیلم هم بهسختی میتوان نمونه مشابهی پیدا کرد. در واقع فیلم اول صفی یزدانیان را میتوان یکی از گزینههای «یکطرفهترین عشقهای تاریخ سینمای ایران» دانست! فرهاد تمام زندگیاش را در رؤیا و عشق گلی سپری کرده است اما گلی حتی فرهاد را بهخاطر نمیآورد! چنین عشقهایی در سینمای ایران معمولاً یا به ستایش نوعی جنون خودخواهانه ختم میشوند یا صرف انفعال و گذشتهگرایی را تقدیس میکنند. شگفتانگیز است که «در دنیای تو ساعت چند است؟» با موفقیت از افتادن در هر دو دام فرار میکند. بهنظر میرسد تقدیر فرهاد نرسیدن است اما او قرار نیست حسرت عقبافتادگیاش از زندگی را بخورد. او تا پای جان پای انتخاب شخصیاش ایستاده و از همین اتفاق، فارغ از نتیجهاش و بدون توجه به حرفهایی که دیگران پشت سر او میزنند، لذت میبرد. بنابراین فیلمی با شخصیتی به ظاهر انفعال، تصویر جدیدی از عملگرایی و پای عقاید و عشق خویشتن ماندن را به ما نشان میدهد.