وقتی طنزهای فارسی معنی هم داشتند! | مروری بر کمدیهای سینمای ایران در دوره جنگ

اختصاصی سلام سینما – آریا قریشی (سردبیر وبسایت سلام سینما) | سینمای کمدی ایران پس از انقلاب روند کُندی را برای رسیدن به اوج پیمود. در شرایطی که حتی موجودیت خود سینما هم از دید برخی از نیروهای افراطی (که گاه هر شکلی از سرگرمکنندگی را مذموم میدانستند) زیر سوال بود، تلاش برای خنداندن مردم در خوشبینانهترین حالت امری مشکوک به نظر میرسید. آغاز جنگ میان ایران و عراق به این تردید دامن زد. در شرایطی که روزانه بسیاری از جوانان رشید ایرانی در جبههها بهشکل غمانگیزی کشته میشدند، آیا خنداندن مردمی که بهنظر میرسید باید عزادار شهدا باشند، خیانت به وضعیت روز نبود؟ بهتدریج عدهای متوجه شدند که پاسخ لزوما مثبت نیست! در شرایط طاقتفرسای جنگی، مردم برای اینکه کنترل روانی خود را حفظ کنند نیاز به آرامش اعصاب و فرار از بحرانهای روزمره هم داشتند. ترکیب این آگاهی با لزوم داشتن پیامهای اخلاقی و اجتماعی (برای راضی نگاهداشتن نمایندگان نگاه رسمی و مدیران وقت سینمای ایران که در پی ترکیب الگوهای سرگرمکننده با مضامین اخلاقی و آموزنده بودند) پایه و اساس سینمای کمدی ایران را در دوره جنگ هشتساله ایران و عراق شکل داد.
بیشتر بخوانید:
برگی از تاریخ سینمای ایران: فیلمهای ایرانی در دوره جنگ – 2/ مفهوم تمامیت ارضی در سینمای دهه 60
اولین کمدیهای سینمای ایران بعد از انقلاب (که تولیدشان به قبل از شروع جنگ بازمیگشت) با نگرشهای صریح سیاسی/ اجتماعی ساخته شدند. «خانه آقای حقدوست» (محمود سمیعی، 1359) یکی از اولین غافلگیریهای سینمای کمدی بعد از انقلاب را رقم زد. این فیلم صامت که بهشدت تحت تاثیر کمدیهای چارلی چاپلین قرار داشت، معضلات تهیه مسکن را در ایران آن روز زیر ذرهبین میبرد. «اعدامی» (محمدباقر خسروی، 1359) دیگر فیلم کمدی آن سالها بود که جنبهای سیاسی داشت و فعالیت نهادهای امنیتی دوره محمدرضا پهلوی را با نگاهی هجوآلود به سخره میگرفت.
با اوجگرفتن جنگ، جریان سینمای کمدی در ایران موقتا به حاشیه رفت و تا مدتی فقط معدودی از فیلمها با لحنی کموبیش کمیک و البته رگههای صریح اجتماعی روی پرده رفتند. یکی از این نمونهها فیلم «جایزه» (علیرضا داوودنژاد، 1361) بود که داستان حضور یک شهرستانی سادهدل در تهران و مشکلات حضور در شهری پر از انسان طماع را به تصویر میکشید. «جایزه» با حذفیات زیاد روی پرده رفت، با اقبال چندانی مواجه نشد و بنابراین تاثیر مستقیمی روی جریان کمدی دوران جنگ نگذاشت. با این وجود، توجه فیلم به معضلات زندگی شهری در کنار انتقاد از حرص و طمع مادی و محدود ماندن به ارتباط میان مردم عادی در دل زندگی روزمره، ویژگیهایی بودند که در کمدیهای بعدی سینمای ایران هم تکرار شدند. بحبوحه درگیری در جنگ، زمان مناسبی برای شوخی با آن مقوله نبود و این امر تا چند سال پس از پایان جنگ (و فیلم جسورانه «لیلی با من است») به تعویق افتاد.
فیلم «مردی که زیاد میدانست» (یدالله صمدی، 1363) یکی از مهمترین کمدیهای آن سالها و یکی از معدود مواردی در جریان کمدیهای دوره جنگ بود که در آن به شرایط جنگی اشاره مستقیمی میشد. این فیلم داستان کارمند جوانی را روایت میکند که از زندگیاش ناراضی است تا اینکه با مرد مرموزی ملاقات میکند که روزنامه سه ماه بعد را به کارمند نشان میدهد. کارمند با آگاهی زودهنگام از اینکه عراق قرار است به ایران حمله کند، اجلاس و کالاهای ضروری را احتکار کرده و پس از شروع جنگ ثروت هنگفتی به جیب میزند.
اشاره به شرایط جنگی در «مردی که زیاد میدانست» بهانهای بود برای پرداختن به برخی از مسائل دیگر اجتماعی و انتقاد از زیادهخواهی گروهی از مردم در شرایط ویژه. موفقیت فیلم (هم در گیشه و هم در جلب نظر نگاه رسمی) باعث شد تا بهتدریج توجه تعداد بیشتری از فیلمسازان به قابلیت انتقاد از برخی از شرایط نابسامان اجتماعی با زبان طنز جلب شود. اکثر آن فیلمها عملا فاقد نگاه سیاسی بودند و فقط روابط درونی میان گروههای مختلف مردم را (گاه با زبانی استعاری) بررسی میکردند. بهعنوان مثال «مردی که موش شد» (احمد بخشی، 1364) به تلاش یک تاجر برای استفاده غیرقانونی از معافیت از مالیات میپرداخت. همچنین «اتوبوس» (یدالله صمدی، 1364) تقابلهای دو گروه از اهالی یک روستا را پس از ورود یک دستگاه اتوبوس به آنجا محور کار قرار داده و به این بهانه از خودخواهیهای مردم انتقاد میکرد. دیگر فیلم این دسته «ماموریت» (حسین زندباف، 1365) بود که پیرامون یک قرار ازدواج و بدبینی بیجای پدر عروس به داماد احتمالیاش روایت میشد. «خارج از محدوده» (رخشان بنیاعتماد، 1366) هم یک کمدی-درام در مورد مشکلات بوروکراسی و ماجراهای اجارهنشینی بود. تفاوت «خارج از محدوده» با مثالهای قبلی این بود که بنیاعتماد بیش از آنکه مشکلات رفتاری گروهی از مردم را در نابسامانیهای اجتماعی موثر بداند بر آشفتگیهای دولتی بهعنوان عامل تاثیرگذار تمرکز کرده بود.
با این وجود بیشک مهمترین کمدی دوره جنگ سینمای ایران «اجارهنشینها» (داریوش مهرجویی، 1365) بود. هر چند این فیلم در لایه رویی داستان دیگری در مورد معضلات اجارهنشینی و بنابراین مشکلات بوروکراسی و زیادهخواهیهای مردم عادی جامعه بود اما گروهی از منتقدان و سینماگران از دل فیلم استعارههایی سیاسی بیرون کشیدند که حوزه مورد بحث مهرجویی را گسترش میداد. هر چند برخی از این نمادتراشیها (از جمله تلاش برای انطباق نعلبهنعل طبقات ساختمان مورد بحث در فیلم با طبقات اجتماعی و فرهنگی ایرانِ آن سالها) زیادهروی بهنظر میرسد اما در عین حال شاید بتوان «اجارهنشینها» را یکی از معدود مواردی در دوره جنگ دانست که یک فیلمساز توانست، با بیانی استعاری، در آن دوران پر از محدودیت از حرفهای روتین اجتماعی و انتقاد صرف از مردم فراتر رفته و تصویری از شرایط عمومیتر ایرانِ آن روز خلق کند.
در مجموع، همین مثالها نشان میدهند که سینمای کمدی ایران در سالهای جنگ تقریبا هرگز به سمت پرداختن به خود مقوله جنگ پیش نرفت و عموما محدود به یک سری محدوده مشخص اجتماعی ماند. با این وجود همین چارچوب جمعوجور هم بهشکل غیرمستقیم نشاندهنده تاثیرات شرایط جنگی بر جامعه ایران بود. در اکثر این فیلمها مضرات طمع و زیادهطلبی مردم عادی مورد توجه قرار میگرفت. آنطور که این محصولات نشان میدادند ماندن کنار هم، کنار گذاشتن اختلافات، و مهر و عطوفت بیشتر نسبت به دیگران راه موفقیت در شرایط بحرانی است. تازه در سالهای پایانی جنگ بود که معدودی از فیلمهای کمدی از سطح نمایش روابط اجتماعی مردم فراتر رفته و به برخی از مشکلات بوروکراسی و اداری مملکت هم اشارههایی کردند. این جمعبندی نشان میدهد که شاید سینمای کمدی ایران در دوره جنگ ایران و عراق چندان مرتبط با مسائل جنگی نبود اما بهشکل مشخصی (و مثل هر گونه دیگر سینمایی در آن سالها) تحت نفوذ آن قرار داشت.