آدممصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند!
بلید رانر در عنوان با ترجمهای ناهمگون و غریب فیلمی دنبالهدار است که پسوند فیلمهای پادآرمانشهر و نئونوآر را یدک میکشد. در نگاه نخست به تصاویر و تیزرهای تبلیغاتی فیلم یک تریلر جذاب فریبنده مینماید اما با تماشای بلید رانر ژانری جز علمی تخیلی در خورش نیست. فیلم سعی میکند با فاصله گرفتن از ریتم تند و مهیج بتمن وارها و مدمکسها مخاطب را درگیر فضای عجیب و معماگونهاش کند، عدمگشودن کدها در آغاز و تعلیقهای رازآلود راهکار کارگردان «دنی ویلنوو» برای فاصله گرفتن از تریلر است. فاصلهای که هرچه فیلم جلوتر میرود به کسلکنندگیاش اضافه میکند و بس.
فیلم با درگیریهای اکشن و نیروی خیر و شر مطلقی که مدام در کشمکش اند فراتر از یک فیلم پر زرق و برق هالیوودی نمی رود. بلیدرانر همان بتمنهای قدیمی آمریکاییست که لباسی فاخر به تن کرده. میزانسن های پرقدرت و به حق زیبای دنی ویلنوو و موسیقی آرام فیلم که بدون سروصدا دنبالت می کند تا به سرانجامی قابل حدس و نخنما برسی، تمام لذت های بصری فیلم را حرام میکند.
دغدغه بشر و انسان بودن در چند دیالوگ کوتاه سرهم میآید و با یک پیام اخلاقی تکراری تمام میشود، فیلم حتی تعلیق بارزی هم ندارد تا حداقل شکی لحظهای کمی هیجان نصیبت کند.برای حرفهای اخلاقی و فلسفی میان این همه بریز و بهپاش و جلوههایی بسی ویژه جایی نیست.
پانوشت: سینمای این روزهای هالیوود به شدت درگیر سرنوشت انسان و تبدیل شدن زمین به خرابهای مفسد است، ویرانهای که راه نجاتش پسرکی موطلایی همچون رایان گازلینگ بلیدرانر یا زن بلوند داستانهای ندیمه است.آنجا که لس آنجلس مرکز زمین تلقی میشود و مرکزیت متعلق به هالیوود است.و سینمای ارام و ساکت کشورهای کوچکتر اروپایی اخلاق را جستجو میکنند همچون «مربع» روبن اوستلوند آن هم به شیوه فردی.