شرِ سر به مهر
حمید نعمتالله نزدیکترین فیلمساز حال حاضر ایران به «شاعر بودن» است. مشکلش هم همینجاست. نعمتالله هنوز به ترکیبی متوازن بین جهان پیرامونی و شخصیت مرکزی فیلمهایش نرسیده. «شعلهور» در کشش مضمونی و پرداخت شخصیتهای فرعی یک گام از «رگ خواب» عقبتر است، اما در یکدستسازی شخصیت اصلی یک گام جلوتر.
شخصیت اصلی این داستان یک مرد عقدهایست که میتوان او را نوعی «نطفه شر» دانست. بازی بسیار خوب امین حیایی و جزئیاتی که در شخصیت او طراحی شدهاند، از تبلتش گرفته تا تعادلش روی خط «شرورِ مضحک»، ما را بسیار به او نزدیک میکنند. مشکل اما در اینجاست که این نزدیکی به او به بهای دور شدن از تمام جهان اطراف صورت میگیرد. از خانواده که به سرعت عبور کرده و معلوم نیست آن خانم قرص فروش در شهرستان زابل بر چه اساسی به او اطمینان میکند، و حتی نمیفهمیم پسرش چه سن و سالی دارد؟ نوجوان است؟ جوان 20ساله است؟
این نقاط مبهم باعث میشود که فیلم از جایی به بعد به حال خود رها شود. صدای ذهنی شخصیت اصلی گرچه بسیار پختهتر از نسخه «رگ خواب» است، اما واجد هیچ منطق مشخصی نیست. آیا این صدا بازدارنده شر است؟ محرک شر است؟ از بازدارندگی به تحریک سیر میکند؟ بالعکس؟ کسی چه میداند!