جستجو در سایت

1397/07/25 10:59

این ماه برای همیشه پشت پرده می ماند

این ماه برای همیشه پشت پرده می ماند
خوراک بینندگان صدا و سیما در کشورمان استاندارد خاصی ندارد . گویی به نظر می رسد هر تولید کننده ای می تواند با ساخت محصولی برای خود استاندارد مشخصی تعیین کند از همین رو نمی توان دقیقا به چرایی این که مخاطب باید از ناهنجاری های جامعه در قاب یک رسانه ملی آگاهی یابد پاسخ داد ...

  

ماه عسل نام برنامه ای اجتماعی – فرهنگی است که صرفا در هیچ کدام این دو بخش توانایی بازنگری و بازپروری ناهنجاری های موجود را ندارد . احسان علیخانی نه تنها برنامه اش را خیلی شیک و سانتی مانتال هدایت می کند بلکه سعی دارد از موضع بالا مخاطبان خاطی را سوال پیچ کند و این در رسانه ملی با جغرافیای آرمانی اش فاجعه ای نابخشودنی است . اولین اُبژه ای که در این بررسی می توان زیر نظر گرفت شیوه انتخاب میهمانان و رویکرد تیم سوژه یاب این برنامه است که صرفا قصد رسانه ای سازی معقوله های ناهنجار اجتماعی در حوزه نقادی به شکل گفتمان را دارد . 

*سوژه های دودی

مخاطب تلوزیون دوست دارد چه چیزی درباره ناگفته های بیماری اعتیاد به مواد مخدر بداند ؟ و یا اصلا چرا مخاطب باید در این مورد آگاهی یابد ؟ . در پاسخ به پرسش اولی باید این گونه نوشت که : همواره حس کنجکاوی در بین مخاطبان بالا است چرا که وقت خود را برای تماشای برنامه ای اختصاص داده اند که می دانند از دل آن یک سرگرمی و احتمالا تجربه ای به دست خواهند آورند به همین دلیل نمی توان دقیقا مشخص کرد مخاطب چه سوژه هایی را از ناهنجاری های اجتماعی بیشتر می پسندد اما می توان به سلیقه مخاطب جهت داد ؛ دقیقا کاری که تیم علیخانی سال ها است انجام می دهد . یعنی در ابتدا از موفقیت های خود در زمینه های خیرخواهانه ، از آزادی زندانیان گرفته که تا پشوند دو گل نوشکفته به رخ می کشد و سپس سعی می کند در زمینه های عشقی ، اعتیادی و دوری از پدر و مادر و مسائلی از این دست ، البته با دردسر های فراوان ، سوژه های تکراری و غم انگیز را بر سر سفره افطاری بینندگان قرار دهد . مخاطب خیلی بهتر از علیخانی می داند که یک مادر چه حس و حالی نسبت به فرزند بیمار خود دارد ، چه حس و حالی نسبت به همسر خود دارد پس دلیلی نمی شود آنها را در قابی با عنوان ماه عسل قرار دهیم و به عنوان یک سوژه ناب تعابیر خودخواسته ای را استخراج کنیم . اما پاسخ به پرسش دوم کمی پیچیده تر است .

*دری که هرگز باز نمی شود 

خوراک بینندگان صدا و سیما در کشورمان استاندارد خاصی ندارد . گویی به نظر می رسد هر تولید کننده ای می تواند با ساخت محصولی برای خود استاندارد مشخصی تعیین کند از همین رو نمی توان دقیقا به چرایی این که مخاطب باید از ناهنجاری های جامعه در قاب یک رسانه ملی آگاهی یابد پاسخ داد ؛ اما می توان سایق هایی را از دل آن بیرون کشید . ابتدا باید اشاره کرد که هدف علیخانی به خودی خود جهت مثبتی دارد اما این جهت به اندازه ای دست نیافتنی شده است که محصول تلوزیونی پربیننده ای مانند ماه عسل به یک برنامه چالشی پر استرس و داغدار معروف می شود . تلوزیون باید حال مخاطب را خوب کند حتی اگر دارد از درد و رنج مردم حرف می زند باید به گونه ای آن را روایت کند که محوریت داستان کشش های در حین مشکل پیش آمده نباشد بلکه باید از خوشی های بعد از آن گفت ، اینگونه مخاطب بیبشتر جذب آن می شود تا در مورد یک سوژه تفکر کند . دوم ایماژهای بکاربرده شده در این برنامه است از دری که باز می شود تا صندلی که به عنوان نماد این برنامه در تیتراژ به کار برده شده نشان دهنده نوستالژیک سازی تولید کننده است . این برنامه به خودی خود حاشیه ساز است و همیشه هم حواشی بدِ جذاب را دنبال می کند اگر علیخانی در مورد تلگرام حرفی بزند که البته اصلا جایی برای طرح چنین مسئله ای در این برنامه وجود ندارد می خواهد با ساخت حاشیه ها برای بقای برنامه خود از مخاطب ضمانت بگیرد . از طرفی دیگر این نوستالژیک سازی را می توان در مظلوم نمایی های مجری دید تا جایی که او در یکی از برنامه ها اعلام کرد که دیگر گریه نمی کند و از آن پس همیشه سعی کرده که گریه نکند خوب این اصلا مسئله خاصی نیست که علیخانی خود را درگیر آن کند آدمی هرگاه بغض گلویش را گرفت گریه می کند . از این رفتار مجری این گونه برداشت می شود که او می خواهد مخاطب را با ژست های خودپسندانه اش تحقیر کند . اگر حرف مردم مهم نیست چرا باید فقط برای دیگران باشد ؟ با همه این تفاسیر این نماد ها و این نوستالژیک سازی ها شکل برنامه امیدوار کننده نیست و تا مادامی که مجری محبوب باشد به دلیل آن که خوب حرف می زند سوژه های جذاب سیاه پیدا می کند و مانند مداحان اشک مخاطب را جاری اما خود را کنترل می کند این در بسته خواهد ماند و امیدواری همچنان واژه گمشده در ادبیات رسانه ملی خواهد بود .