فیلم هدر رفته
خائن کشی را مسعود کیمیایی ساخته؛ فیلمی که از همان قبل جشنواره بعلت کنار کشیدن کیمیایی در مقام کارگردان از جشنواره در اعتراض ضمنی اش به قرار گرفتن شهاب حسینی در هیئت داوران بخش سودای سیمرغ حاشیه ساز شد. اما این کنار کشیدن باعث نشد علی اوجی بعنوان تهیه کننده انصراف دهد و فیلمش را کماکان در جشنواره نگه داشت.
اسم مسعود کیمیایی، حاشیه ی ایجاد شده، حضور بازیگران متعدد در فیلم و البته نام فیلم که باتوجه به بقیه ی فیلم های اخیر کیمیایی [ فریاد (۱۳۷۷) اعتراض (۱۳۷۸) سربازهای جمعه (۱۳۸۲) حکم (۱۳۸۳) رئیس (۱۳۸۵) محاکمه در خیابان (۱۳۸۷) جرم (۱۳۸۹) متروپل (۱۳۹۲) قاتل اهلی (۱۳۹۵) خون شد (۱۳۹۸) خائنکشی (۱۳۹۹)] دور از ذهن نیست، ممکن است در توجیه مخاطب برای حضور در سینما مؤثر افتد اما از سوی دیگر عدم اقبال تماشاگران و حتی منتقدان به آثار اخیر کیمیایی وجه دیگری از ذهنیت سنجی مخاطب برای تماشای فیلم است.
خائن کشی قرار بود یک بیو یا اتوبیوگرفی از زندگی "مهدی بلیغ" مشهورترین سارق و کلاهبردار ایرانی باشد که در عجیبترین اقدامش در دهه سی ساختمان کاخ دادگستری را به فروش رساند و در این فیلم شبهه گانگستری در حمایت از سیاست مصدقی، پول و اوراق عرضه ی ملی را همزمان با خسوف میدزدد.
فیلم اما همان فرمول همیشگی کیمیایی را دست گرفته و پیش میرود. دیالوگهای پس و پیش یا بدون فعل و بریده با تم رفاقت و خیانت و خون بازی و جدیدا سیاست دوران مصدق و بوی نفت. خیلی از دیالوگ ها بیشتر از اینکه با فضای حاکم بر سکانس همخوانی داشته باشد، شعاری و دهان پُرکن شده است. اگر از جیغ ها و فریادهای نابجا و تکرارهای عصبی کننده بگذریم، اوج شوخی کیمیایی با تماشاگر شاید ادای دیالوگهای نرگس محمدی و بدتر از آن سام درخشانی ست. بجای آنکه میخکوب کننده و تاثیرگذار باشد بیشتر به زور زدن بی حاصل در سریال خوب بد جلف شبیه شده است. بازیهای نیم دوجین بازیگر جدی و طنز مثل سام درخشانی و رضا یزدانی و نرگس محمدی و شکیب شجره و الهام حمیدی و سام نوری نه درست جانمایی شده و نه درست و باورپذیر از آب درآمده و نه حتی خاطره ی بازیهای خوبشان را تکرار میکند.
ماجراهای فرعی خائن کشی آنچنان مبهم پیش میروند که نه تنها خدمتی به خط اصلی قصه نمیکنند که باعث گُم شدن مخاطب در گیرودار روابط حوادث فیلم و حتی کارکترها شده اند. تاکید بر معرفی شیره کش خانه و قمارخانه و اماکن نوستالوژیک تهران اگرچه در سبک و سیاق کیمیایی نهادینه شده است و امثالش دیگر آثار کیمیایی به کرات دیده شده اما در این فیلم این همه تاکید اصلا در خدمت فیلم نیست و گویی یک خاطره بازی صورت گرفته است. صحنه های زد و خورد گانگستری اول و پایان فیلم که باید به ترتیب برای ورود فیلم میخکوب کننده و برای خاتمه ی آن خاطره انگیز شوند و ثبت در ذهنها شود خوب درنیامده اند و کلا تمام تلاش گروه فیلمسازی به هدر رفته است.
وَرای همه ی اینها اما ادای دین به جنبش ملی شدن صنعت نفت و زنده کردن یاد مصدق قابل احترام تلاش فرهاد آئیش در شمایل مصدقِ دهه ی سی درخور ستایش است.
خائن کشی شاید یکی از حیف ترین فرصتهای سینمایی این جشنواره باشد که باوجود بازیگرهایی که هرکدامشان در ژانر خود حرفها برا گفتن دارند و تحت هدایت کارگردانی مطرح هستند این چنین هدر میروند و جز چند سکانس تقریبا خوب از مهران مدیری و امیرآقایی بقیه ی فیلم چندان مخاطب را درگیر نمیکند. فیلم در مجموع بیش از اینکه درامی تاریخی گانگستری باشد، گویی خاطراتی مبهم و مقطع از همان دوره است که فقط طراحی صحنه و لباس و شاید دکوپاژش بهم می آید. در پایان اگر فیلم های اخیر کیمیایی به مذاقتان خوش نیامده، در خائن کشی منتظر چیز متفاوتی نباشید.
این نقد کوتاه در روزهای برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر نگاشته شده و پیشاپیش از وجود هرگونه اشتباه سهوی در نگاشت آن پوزش میطلبم.