فقط قصه گویی کافی نیست

فیلم شب طلایی اولین ساخته یوسف حاتمی کیا اثر جذابی به نظر می رسد یعنی فیلمی ست که به دلیل ریتمی که دارد می تواند مخاطب را با خودش همراه کند و این گیرایی از ایجاد وحدت در خانواده می آید خانواده ای که برای تولد مادر جمع شده اند اما وجود یک موقعیت باعث بحرانی می شود که جمع آن ها را متشنج می کند معتقدم حاتمی کیا با بهره گیری از عنصر مک گافین تلاش کرده کاشت های تعلیق آوری بوجود بیاورد که این می تواند یک جذابیت برای مخاطب باشد، به نظر می رسد فیلمنامه ای در کار است و سعی حاتمی کیا در درست نویسی و بی نقص بودن آن کاملا مشهود است اما از نظر فیلمنامه فیلم در ضعفی قرار دارد که از یک جایی به بعد انگار قصه دیگر توان کافی ندارد به همین دلیل خط روایی وارد خرده پیرنگ هایی می شود که گاها ربطی به متن اصلی ندارد و اضافه کنید که حرکت دایره وار قصه در بعضی از مقاطع نمی تواند متقاعد کننده باشد یعنی انگار فیلمنامه تا یک جایی نوشته و بعد از آن یک بداهه ای شکل گرفته و این سبب شده ژانر یا خاستگاه اثر در یک مجهولی قرار بگیرد به طوری که یک تغییر فاز در کلیت احساس می شود اثری که می توانست یک ملودرامِ پیشرونده باشد به کمدی موقعیت و کلامی تبدیل می شود که باعث توقف اصل موضوع شده، فیلمساز سعی داشته در زمان مورد نظر به مسائل گوناگون یک خانواده برسد که اساسا این محدودیت زمانی باعث شده خرده پیرنگ ها جواب ندهد یعنی ناکامی ازدواج فامیلی نمی تواند خرده پیرنگ مناسبی برای کلیت باشد یا اینکه زمانی که طلایاب به خانه می آید گویش فیلم تغییر می کند حتی ورود پلیس هم نمی تواند برای روند قصه منطقی باشد از سوی دیگر انگار حاتمی کیا خواسته به نوعی اثرش به ابزرود هم نزدیک شود یک دورهمی برای هیچ! تعدد آدم های فیلم و اینکه کارگردان توانسته در اجرا موفق باشد به کنار اما هیچ کدام از آدم های فیلم نمی توانند شخصیت باشند و حتی روابط آن ها هم به سختی قابل تشخیص است به طور مثال برای ما درک نمی شود که کار و حرفه حامد چیست و چطور به او اعتماد شده و خانواده به او سرمایه داده است برای سود بیشتر! از طرفی دیگر به نظر می رسد ماجراجویی این خانواده زمان می برد صبح تا شب این خانواده در جنگ و دعوا هستند و در آخر به طور ساده ای دزد شمش ها پیدا می شود به این فکر کنید که گلبرک چرا از همان صبح چیزی نمی گوید دلایلی هم که برای حرف نزدن می گوید که غیرمنطقی ست و این دلیلی ندارد جز اینکه فیلمنامه را خوانده باشد و بداند باید وقت تلف شود تا فیلم شکل بگیرد از سوی دیگر کامرانی طلبکار حامد چرا صبح برای دستگیری او اقدام نمی کند مگر اینکه فیلمنامه را خوانده باشد! این ها نمی توانند تمهیدات منطقی برای شکل گیری درام باشد در شرایطی که شب طلایی می توانست با درام چفت و بست داری جلو برود گره افکنی و روند آن نمی تواند قاعده مناسبی داشته باشد با اینکه با فیلمی قصه گو مواجه ایم و این قصه گویی می تواند تا قسمتی هم موفق باشد اما نگرش فیلمساز در قصه گویی بیشتر از زمان یک فیلم سینمایی بوده یعنی او قصد داشته ارتباطات را گسترش بدهد اما اینکه چرا مادربزرگ پلاتین دستش را از همه پنهان می کرده یا اینکه حامد چرا باید نسرین را کتک بزند یا چرا گلبرگ باید مانع عشق فرامرز به دخترعمه اش باشد در فیلم درنیامده است یعنی زمان فیلم اجازه ورود به شخصیت سازی و شناسی را نداده و می توان گفت شب طلایی با نگرشی به سینمای فرهادی شکل گرفته ایجاد تعلیق ها و سوظن ها و برداشت های غلط می تواند بازسازی آثار فرهادی باشد با اینکه معتقدم در اجرا با یک فیلم شسته و روفته مواجه ایم یعنی متوجه تک مکانی بودن نمی شویم و حتی گاهی متوجه دوربین هم نمی شویم که این نکته مثبت فیلم در کنار بازی های مناسب و به قاعده اثر ست این فیلم می تواند در اکران عمومی با استقبال مواجه شود.