درخت بی گردو
نمى توان كتمان كرد كه محمد حسين مهدويان فيلمساز صاحب سبكى در سينماى ايران است. فيلمسازى كه معمولاً دوربين مستند را براى قصه گويى اش بر مى گزيند. مهدويان كارگردان مهمى در ميان فيلمسازان نسل جديد سينما است امّا در اين كه فيلمساز خوبى هم باشد شك دارم. "ماجراى نيمروز" ( قسمت اول ) شاهكار كارنامه ى مهدويان جوان است كه تا زمان نگارش اين يادداشت هنوز نتوانسته است به آن اثر نزديك هم شود. پر كار بودن و ساختن هرساله ى فيلم و اخيراً سريال سازى، كيفيت كارهاى مهدويان را به شدّت پايين آورده است. سويه ى مهدويان مشخص نيست و آثارش ايده لوژى يكسانى را دنبال نمى كنند. اين يكى از ضعف هاى سينماى اوست. كارگردانى كه هم براى پروپاگاندا فيلم مى سازد، هم فيلم نژاد پرستانه و مثلاً معترضانه مى سازد هم كمدى ساخته است و اخيراً هم سريالى اقتباسى ساخته كه هيچ نزديكى به آثار ديگرش ندارد. و امّا "درخت گردو". فيلم بدى است. بى رحمانه مى خواهد اشك مخاطبش را بگيرد امّا در ساختن واقعه و شناخت خانواده ابداً موفق نيست. فيلم برشى تاريخى است از بمباران شيميايى سردشت در جريان جنگ عراق با ايران با محوريت شخصيت اصلى، قادر مولان پور ( پيمان معادى ). پدرى كه پدر بودن و خانواده اش ساخته نمى شوند. قبل از حملات هوايى هيچ گونه عاطفه اى از پدر نسبت به فرزندان و همسرش نمى بينيم و اين امر در ادامه ضربه ى سنگينى به اثر مى زند. كاملاً غير ضرورى يك معلم داستان را براى ما روايت مى كند. معلمى با بازى مينا ساداتى كه نه صداى جذابى دارد و نه نقشى كليدى در داستان. مهران مديرى همسر اين معلم است و دكتر منطقه. با حذف اين دو از داستان هيچ لطمه اى به فيلم وارد نمى شود كه هيچ، شايد فيلم، فيلم بهترى هم شود. مهران مديرى افتضاح است. نه لكنت را درست بازى مى كند و نه احساسات يك پزشك را در چنين تراژدى داراست. بازى مهران مديرى انقدر بد است كه سكانس هاى مشترك با پيمان معادى ( كه اينجا خوب است ) را هم ضايع مى كند. ديگر مشكل فيلم عدم ساختن جغرافياى منطقه است. منطقه اى كه پتانسيل بسيار بالايى براى شناخت داشت. بدون هيچ شناختى و صرفاً با تصاوير دردناك، فيلمساز از ما مى خواهد كه فقط گريه كنيم. فيلم بستر داستانى قوى ندارد و جز چند اتفاقى كه براى قادر رخ مى دهد مابقى فيلم صرفاً به نمايش زجر مردم مى گذرد. خبرى از موزيك متن تأثيرگذار هم نيست. هنوز هم صداى لذّت بخش پيانو در "ماجراى نيمروز" در خاطرم است و يا صداى جذاب گيتار الكتريك در سكانس هاى پر شورِ سريال "زخم كارى". باور كردنى نيست مهدويان براى فيلم تراژيك اش موزيك تأثيرگذارى را انتخاب نكرده است. موسيقى مى تواند تأثير تصاوير را چند برابر كند. "درخت گردو" در بخش فنى هم موفق نيست. مهدويانى كه قبلاً اوايل انقلاب اسلامى را عالى به تصوير كشيده است اينجا در مونتاژ لنگ مى زند و اينسرت پيمان معادى در ميان فوتيج هاى قديمى روى پرده ى بزرگ سينما كاملاً قابل تشخيص است. پايان بندى "درخت گردو" شليك نهايى به اثر هست. پايانى شعارى و بى ربط و بيرون از اثر به فيلم درباره ى دختران سرزمين ايران، براى كف گرفتن نهايى از بينندگان.