جستجو در سایت

1401/06/27 00:00

«شبانگاه می آید»

«شبانگاه می آید»

 یک #تریلر #روانشناختی در ژانر وحشت محصول کشور آمریکاست.
 

مطابق با همه آثار ژانر وحشت تاریکی، تنهایی،#سکوت و مبارزه برای بقا مولفه های اصلی این اثر نیز هست.
حضور و درگیری های ذهنی و روانی پسر جوان خانواده در رویدادهای ناشناخته فیلم اصلی ترین بخش این اثر را در برمی گیرد.
داستان فیلم درواقع در پی همه گیری بیماری خاصی شکل گرفته که اطلاعاتی درباره نحوه ی ابتلا یا چگونگی شیوع و عوارض بعدی آن به مخاطب ارائه نمی شود لیکن به نظر تنها راه نجات سایرین از این بیماری مرگ و سوزاندن فرد مبتلاست.
فیلم در ادامه با افزوده شدن خانواده دوم وارد مرحله جدیدی می شود که در نهایت کابوس های هرشب پسر جوان فیلم همگی تبدیل به واقعیت می شود.
استفاده از عناصر خاص #سینما ی وحشت مانند اشکال هندسی در #خانه ی چند طبقه و تودرتو، درخت های انبوه و فشرده ی جنگلی پیرامون خانه و همچنین #موسیقی متن مرتبط که در القای حس وحشت و تعلیق خوب عمل می کند.
روایت اصلی #داستان تلاش برای بقا و #پیروزی یافتن بر ناشناخته ای است که نه راه علاجی برای آن وجود دارد و نه راه گریزی!!
#ذهن ناخودآگاه ما صرفا برنامه‌ریزی شده برای حفظ بقا، کوشش شخصیت های اصلی فیلم برای حفظ موقعیت کنونی خود و خانواده اش منبعث از همین تفکر است.
این بخش از داستان فیلم را می توان در نگرش « #توماس_هابز » که از اندیشمندان اثرگذار #تاریخ است انطباق داد.
از نظر هابز انسان ها در یک وضع طبیعی همیشگی در حال مبارزه برای بقا هستند. وضع طبیعی شیوه نامه ای است که انسان آنرا خلق کرده تا بر اساس آن نه تنها دیگران، بلکه خودش نیز حق به مخاطره انداختن زندگی خود را نداشته باشد. به طور خلاصه هابز خاستگاه و سرچشمه #عدالت را در #قانون طبیعی می داند ؛جایی که #قرارداد ی منعقد نمی شود، حقی هم واگذار نمی شود، پس هر کس نسبت به همه چیز حق دارد و رفتارش نمی تواند ناعادلانه باشد.
در این وضعیت فرد می تواند در همه چیز صرفا منافع خود و اصل بقا را مدنظر قرار دهد و چون در این حالت قوانینی وضع نشده انسان مخیر به هر رفتاری برای حفظ خود است و از نظر وی این همان عدالت است.
هرچند این دیدگاه های مورد نقد و مداقه است لیکن روح حاکم بر این فیلم برگرفته از همین افکار است.

بر همین اساس است که در پایان بندی #فیلم و به رغم انتظار، نتیجه ی تلاش #بازیگران فیلم برای بقا که همراه با #جنایت های متعدد است، منتج به نتیجه دلخواه نمی شود و با سرگشتگی همه ی شخصیت های اصلی، حسی از پوچی و بیهودگی تلاش آدمی برای حیات و ادامه زندگی را به ذهن متبادر می سازد...