گامی رو به عقب
بدون قرار قبلی نهتنها یک پس رفت برای شعیبی محسوب میشود بلکه گامی رو به عقب برای کل سینمای ایران است. ظاهراً بنیاد سینمایی فارابی باز هم برگشته است به همان وضعیت اسف باری که در دهههای گذشته در سینمای ایران به وجود آورد. باز هم فیلمهای به ظاهر دینی و معناگرایی که معلوم نیست مخاطب عامی داشته باشد و فروشی. البته که برای چنین بنیادی اساساً فروش فیلم، مسئله مهمی به حساب نمیآید. بیش از هفت میلیارد تومان به فیلم بدون قرار قبلی کمک مالی شده است و حاصل آن چیزی است که در دهه 60 و 70 شمسی نمونههای آن را به وفور میتوان یافت. این فیلم از آن جهت گامی رو به عقب است که همان مسیر آثار آن زمان را طی میکند و هیچ شیوه بدیع و تازهای برای روایت قصه وجود ندارد.
ریتم بیش از نیمی از فیلم همانند حرکت همان لاکپشتی است که گاهی در فیلم میبینیمش. در یک سوم پایانی است که تازه موتور فیلم روشن میشود اما دیگر فایده چندانی ندارد. سفر درونی یاسی با بازی پگاه آهنگرانی طبعاً میبایست مخاطب را هم درگیر خود کند و ما سیر تغییر و تحول را در او ببینیم. این همان چیزی است که در فیلم غایب است و سعی شده است با چند المان و شیء مانند انار، تار، حوض و ... این خلاء پر شود که نمیشود. مشکل اصلی فیلم شعیبی این است که همه جایش فریاد میزند که سفارشی است و نمیتواند خود را از این پیله رها کند. اگر نام بنیاد فارابی را هم نمیدانستیم گویی وزارت گردشگری سفارش ساخت این اثر را داده است و چه تصاویر کارت پستالی خوبی که به کار آنها میآید برای معرفی ایران به خارجیها. تازهترین ساخته شعیبی در مجموع با اینکه خوش آب و رنگ است اما در حد یک تله فیلم تلویزیونی است که اگر مخاطب حوصلهاش بکشد میتواند به تماشای آن بنشیند.