بازگشتی شکوهمندانه
روزگار عجیبی است نازنین...
سینما هنری است پول ساز و این حقیقت غیر قابل انکار است .
از همان ابتدا سینما برای فیلمسازان معتبر پولساز بود. فیلمسازانی چون چارلی چاپلین ، هیچکاک ، هارلدلوید ، لورل و هاردی و بسیاری دیگر فیلم هایشان فروش های چند ده میلیون دلاریرا تجربه می کردند ، در گیشه اول بودند و در نظر منتقدین بی مانند. فیلمسازان در عصر طلایی هالیوود فیلم های خوب می ساختند و مردم را به تماشای فیلم های عادت می دانند.
جان وین در فیلم هایش از همبستگی و انسانیت سخن می گفت، چاپلین در کمدی هایش بزرگ بودن یک انسان کوچک را نشان می داد ، هیچکاک با نگاهی خلاق و نوین به مشکلات رایج جامعه نگاه می کرد و فیلم هایی جنایی اما با محتوایی جذاب می ساخت. این رویه فقط مختص به هالیوود نبود و در سینمای جهان نیز مردم به دیدن فیلم های خوب عادت داشتند زیرا اکثریت فیلمسازان ، آثاری شایسته و با محتوای جذابُ آموزنده می ساختند. در ایتالیا دسیکا از زندگی سخت مردم حرف می زد از جنگ زدگی و همبستگی صحبت می کرد. در سینمای فرانسه ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو موج نو را به راه انداختند. بونوئل با فیلم هایش ما را با سورئالیسم در محتوا آشنا کرد و فلینی با هشت و نیم سورئال را به زبان خودش تعریف کرد. کارگردانان و نویسندگان تحت تاثیر دنیای اطراف و یا دنیای درونی خود می نوشتند و می ساختند، به مشکلات جامعه اشاره می کردند و به سیاست مداران طعنه می زدند ، سعی می کردند مردم را به راه درست تشویق کنند و مهربانی و انسانیت را ترویج دهند. سینما یک هنر بود نه فقط یک ماشین پول سازی.
سال ها گذشت. امروزه شرکت های بزرگ فیلمسازی برای جیبشان فیلم می سازند و برای اینکار از شکستن قوانین فیزیک نیز ابایی ندارند. اکشن های امروز بقدری فرای قوانین فیزیک شده اند که دیگر پرواز با ماشین در فضا و یا نفس کشیدن زیر آب(بدون دستگاه تنفس) عادی و معمولی بنظر می رسد. در حال حاظر کمتر جوانی را پیدا می کنید که فیلم آینه از تارکوفسکی را به سری فیلم های اسپایدر من ترجیح دهد و یا حتی کسانی که با فیلم های آلن رنه و یا ژاک دمی آشنایی داشته باشند را به ندرت پیدا می شوند. اما همه اسپایدر من را دیده اند ! همه ماجرای انتقام جویان و جنگ داخلی بین شان را می دانند! همه از اختلاف بین سوپرمن و بتمن با خبرند!
سلایق عوض شده و این امری ست طبیعی. شاید فیلم های هنری دیگر محبوبیت دوران طلایی خود را نداشته باشند اما همچنان فیلمساز انی هستند که آثاری در خور و شایسته می سازند. حال چه باید کرد؟ باید چشم های مان را ببندیم و خود را به تماشای آثار کارگردانان شایسته محدود کنیم؟
جواب من هم بله است و هم خیر. هر فیلمی را نباید دید اما فیلم های خوش ساخت را چرا ! در این اقیانوس فیلم های بی ارزش نمونه هایی هستند که به زیبایی ساخته شده و بی شک ارزش یک بار دیدن را دارند. یکی از این فیلم ها جوخه ی انتحاری 2 می باشد. فیلمی به کارگردانی و نویسندگی جیمز گان ، کارگردان محبوب اثار کمیک، که با تمام ایراد های که فیلمنامه اش دارد، می توان گفت که بسیار جذاب و سرگرم کننده ساخته شده. جیمز گان پیش از این فیلم سابقه ی کارگردانی چند اثر بزرگ ابرقهرمانی را داشته و این اولین تجربه ی کاری او در این سبک نیست، اما این اولین همکاری اش با کمپانی دی سی محسوب می شود. جوخه ی انتحاری یک درسال 2016 برای اولین بار توسط دی سی معرفی شد، کارگردانی این اثر را دیوید آیر بر عهده داشت و بازیگرانی چون ویل اسمیت ، مارگروت رابی و جراد لتو در آن ایفای نقش کردند. بدون شک وقتی نام بازیگران کار را می شنویم انتظار فیلمی جذاب و دیدنی را داریم اما این انتظار بعد از اکران عمومی به یک ناامیدی بزرگ تبدیل شد. فیلم در باکس آفیس( و یا همان گیشه ) فروش خوبی را تجربه کرد اما نتوانست از نگاه تیزبین منتقدان قسر در برود. اما امتیاز های پایین فیلم تهیه کنندگان و کمپانی سازنده را دلسرد نکرد زیرا آنها به فکر جیبشان بودند و این افتضاح جیبشان را پر می کرد. اما کمپانی تصمیم می گیرد که برای قسمت دوم از کارگردان دیگری استفاده کند، کسی که سابقه ی ساخت فیلم های جذاب کمیک را داشته باشد. این شخص کسی نیست جز جیمز گان ، ناجی فیلم های در حال شکست.
تیم بازیگران همچنان پر ستاره است، مارگروت رابی در نقش هارلی کویین می درخشد ، ادریس آلبا نقش اول مرد را دارد، جان سینا (کشتی گیر آمریکایی) نقش مکمل مرد را بازی می کند و زمانی که فکر می کنید ستاره ی دیگری نمی تواند در لیست فیلم جای گیرد با نام سیلولستر استالونه مواجه می شویم ، اما او در این فیلم فقط صدا پیشگی یکی از کارکتر ها را بر عهده دارد. این قسمت مانند قسمت قبل بازیگران اسکاری ندارد اما تمام بازیگران فیلم پرفروش هستند. از جان سینا گرفته تا استالونه و آدریس آلبا، گویی کارگردان می داند که بازیگران این سبک از فیلم ها نباید از دنیای فیلم های شایسته و اسکاری باشند.
همانطور که گفتم فیلم در فیلمنامه ایرادات اساسی دارد اما بازی جذاب، کمدی به جا، فیلمبرداری عالی و از همه مهمتر کارگردانی فیلم بقدری خوب است که شما می توانید هنگام خوردن ناهار یا در جمعه ای غم آلود از تماشای این فیلم لذت ببرید. توجه داشته باشید این فیلم فقط یک فیلم ناهاری و یا به اصطلاحی یک فیلم آبگوشتی ست، انتظار بیشتر از آن فقط شما را ناامید می کند.
با این حال چه کسی فکرش را می کرد که روزی آثار با ارزش بی ارزش شود و فیلم هایی با کمدی سخیف در گیشه بدرخشد.
روزگار عجیبی است نازنین...