جستجو در سایت

1394/11/21 00:00

روزنوشت جشنواره فيلم فجر -٩

روزنوشت جشنواره فيلم فجر  -٩

دختر بدترین فيلمِ کارگردان باتجربه اي مانند میرکریمی است. فیلمی که نه فقط در اجرا بلکه در فیلم نوشت هم ضعف های زیادی دارد. در واقع در فیلم نه از وجوه بصری "خیلی دور خیلی نزدیک" خبری هست، نه از سیر تحول متفکرانه ی "زیر نور ماه"، نه روح زندگی "یه حبه قند" و نه فیلم نوشت و بازی های درخشان "به همین سادگی". سرد، بی احساس، کم انرژی و کسالت بار تمام توصیفی ست که میشود درباره ی "دختر" گفت. گویا فیلم در رخوتی ساخته شده که در هیچ یک از آثار میرکریمی شاهدش نبودیم. برخلاف تصور و انتظار تماشاگران و منتقدان از سینمای میرکریمی، تقریبا در بیشتر سکانس های فیلم مفهوم عمیقی وجود ندارد. تمام بار درام در فیلم به دوش احمد عزیزی (با بازی فرهاد اصلانی) و خواهرش (با بازی مریلا زارعی) است. استفاده بیش از حد از هلی شات مخصوصا در نماهایی که از پالایشگاه گرفته شده بیشتر از بعد هنری جنبه ی تجاری پیدا کرده و به طور کلی باعث شده است که فیلم در آبادان و تهران به دو بخش بد و بدتر تبدیل شود. تلاش میرکریمی در ایجاد دکتر عالم دیگر(با بازی مسعود رایگان) که در فیلم خیلی دورخیلی نزدیک شاهدش بودیم اخته و بی نتیجه مانده است. ظاهرا همین کسالت و رخوت کارگردان در ساخت دختر به آهنگساز فیلم هم سرایت کرده. علیقلی به طرز عجیبی بدون توجه به سازبندی ها و ارکستراسیون مناسب برای سکانس های فیلم موسیقی را برایش اجرا می کند که در بخش های مانند گشتن احمد برای پیدا کردن ستاره (با بازی ماهور الوند) به بدترین شکل خودش را نشان میدهد. آخرین تلاش های کارگردان در فیلمش که قرار بود با کمک تدوین به نتیجه ی مثبت ختم شود هم هیچ کمکی به روال فیلم نمی کند و تعلیق آخر ستاره هم در بیان نظرش در موضوع مهاجرت حدس بیشتر وجود لایه ی پنهان وابسته در فیلم های میرکریمی را تقویت میکند. "دختر" بعد از "امروز" که شکست اول میرکریمی در فیلمسازی محسوب می شود با رتبه ی اول بدترین فیلم او نیز به حساب می آید.