زیر پوست لاتاری
زیر پوست لاتاری
گویا ناامیدیهای مهدویان همچنان ادامه دارد، سایه سنگین لاتاری آنقدر تاثیرگذار بوده که حالا کارگردان فیلم تحسین برانگیز ایستاده در غبار، فیلم قبلیاش یعنی لاتاری را با روتوشی دهه ۶۰ و به سیاق مستندهایش دوباره میسازد.
ناموسی که حالا منافق شده و ساعد سهیلی در شمایل شوهری احمق و موسی یه عصبانی در قامت آشنای کمال دنبالش هستند و اینبار نه برای نجات که برای حذف کردنش!
ماجرای نیمروز ۲. حتی اسمش را هم اشتباهی انتخاب کرده، شاید لاتاری ۲ عنوان مناسبتری برای این همه تصویر جسته و گریخته تکراری-در میزانسن و نماها- میشد.
فیلم اخیر مهدویان هیچ نشانی از جوان باهوش و زیرک مستندهایش ندارد، اینجا نه فرم روایی و بصری کارگردان که فیلمنامه هم دچار تکرار و کسالت است، و مخاطب مهدویان همچنان منتظر اتفاقیست که نمیافتد و جکهای کمال محبوب، هم ارضایش نمیکند.
فیلم رد خون انگار در منوتنی کشدار گیر افتاده، آنقدر که دلت حتی برای یک لحظه خشم جواد عزتی در لاتاری هم تنگ میشود، چه برسد به اوجهای بینظیر «ایستاده در غبار»، به خاطر بیاوریم لحظهای که متوسلیان گوشی بی سیم را در اوج جنگ بالا میگیرد و سکوتی عجیب توی سرمان دوران میکند.
ماجرای نیمروز ۲، یک فیلم اشتباهی ست که فرمهای بکر کارگردانش را هم خراب میکند.و حتی یک دیالوگ هم نیست تا کمی آرامت کند.
پانوشت: کاش حداقل با یک پایان فینچری و محاکمهای به مثابه «هفت» کمی جسارت به رخمان میکشید...