تجربهای جدید در یک ژانر کلیشهای

ترجمه اختصاصی سلام سینما
جاهای بسیار بدتری از «پالم اسپرینگز» برای گیر افتادن وجود دارند. مثل «پانکساتانی» شهری که «بیل موری» در فیلم «روز گراندهاگ» در آنجا گیر افتاد و نتوانست فرار کند. در طول این 27 سال که از اکران «روز گراندهاگ» میگذرد، کپیبرداریهای فراوانی از آن شده است اما این کپیبردارهای جدید هیچکدام نتوانستهاند اثری درخور توجه بسازند تا اینکه «مکس باربکو» با کمدی دیدنیاش «پالم اسپرینگز» قدم به میدان گذاشت.
آغاز فیلم با صحنهای از یک رودخانه است که پس از یک زلزلهی کامیوتری ویران میشود. اما در واقع فیلم از جایی شروع میشود که «نایلز» با نقشآفرینی «اندی سمبرگ» چشمهایش را باز میکند. او توسط نامزد جوانش «میستی»(مردیت هاگنر) به یک جشن عروسی در اوایل ماه نوامبر دعوت شده است. روز عروسی به خیری خوشی آغاز میشود و به مرور زمان بهتر نیز میشود. «نایلز» در این جشن بسیار راحت است. او ابتدا در استخر استراحت میکند، سپس مشغول نوشیدن در بار میشود و دقیقا در زمان درست وارد مراسم اصلی میشود. جایی که خواهر عروس یعنی «سارا»(کریستین میلیوتی) در حال مستی قصد دارد برای مهمانان سخنرانی کند که قطعا بعدها از آن پشیمان خواهد شد. «نایلز» به او کمک میکند و پس از آن تصمیم میگیرد تا او را اغوا کند.
در تمام این لحظات بنظر میرسد این بهترین روز زندگی «نایلز» است. شاید از خودتان بپرسید چطور میشود که بنظر میرسد «نایلز» از تمام اتفاقات را قبل از رخ دادن آنها خبر دارد. در سینما خانمی که کنار من نشسته بود چندین بار این جمله را گفت :«این دیوانگی است». در واقع او در طول 90 دقیقه فیلم بارها توسط گرههای داستان سوپرایز شده بود. حق با این خانم بود. «پالم اسپرینگز» دیوانگی است. «اندی سیارا» نویسندهی فیلم به خوبی میداند که ما به اندازهی خودمان فیلمهای تایم-لوپ دیدهایم. او مشکلات ما با حفرههای فیلمنامه و اتفاقات غیرمنطقی این گونه فیلمها را میداند. او به خوبی میداند که قواعد این ژانر به هیچ عنوان با عقل جور درنمیآید بنابراین در فیلمش یک مسیر کاملا متفاوت را پیش گرفته است.
«نایلز» و «سارا» همانطور که میخواهند بیپروا هستند و «بربکو» نیز از ساختن صحنههای ابزورد لذت میبرد. چنین نیهیلیسمی چیزی بیشتر از یک فرصت کمدیک است. یک فرصت دراماتیک نیز هست. «نایلز» به دلایل خودخواهانهای با «میستی» نامزد کرده و «میستی» نیز راز بزرگی را از او مخفی کرده است که این مسئله، بیدار شدن هرروزهاش روی تخت دیگری را برای او بسیار دردناک کرده است. شهرت این ژانر تبدیل به کنایهای به زندگی واقعی شده است. اما «پالم اسپرینگز» از آن دست فیلمهای تایم-لوپ است که مانند «زامبیلند» به یک ژانر نابودنشدنی تعلق دارد. این یک برداشت مستقل از فرمی است که در گذشته هیچکس بجز سازندگانش آن را جدی نمیگرفتند.
منبع : ورایتی
مترجم : وحید فیض خواه