بمب؛یک عاشقانه،کمی کمتر ...
بمب؛یک عاشقانه اثر جدید پیمان معادی شاهکار محسن شاه ابراهیمی مستقل از فیلم است.طراحی صحنه این فیلم پر از جزییات جذاب نوستالژیک و چشم نواز است.از همان پیاده روی اولیه لیلا حاتمی در تهران آن سال ها می توان خود را به دست این آکسسوار سپرد و به آن اعتماد کرد و خیال ایراد گرفتن به آن را نیز از ذهن بیرون کرد.
اینکه بدعت معادی و خلاقیت شاه ابراهیمی چقدر در خلق این تصاویر موثر بوده اند را نمیشود فهمید اما این نقطه قوت غیر قابل چشم پوشی است و باید در همین ابتدا به آن اشاره میشد.
اما معادی...با زوج هنری اش لیلا حاتمی در اتمسفری فیلم جدیدش را نوشته،ساخته و بازی کرده که کاملا روشن است تصویر ذهنی معادی از آن سال ها به قدری واضح است که گویی از همان کودکی فکر ساخت چنین چیزی را با خود به همراه داشته است.
بر خلاف بسیاری از فیلم هایِ به شدت فراموش شدنی سینمای ایران "بمب؛یک عاشقانه" با تمام نقص هایش عناصری با خود به همراه آورده که شاید حاصل کسب تجربه معادی در سینمای خارج از ایران باشد و این عناصر در عین تازه بودنشان پخته و به جا هستند.هرچند نمیتوان از نقص های فیلم نیز گذشت.
کار کرد سکوت در پرداخت و رشد شخصیت ها،گاهی هرچند کوتاه تبدیل به لکنت زبان یا شاید نیمه لال شدن آن ها می شود اما یک مسئله دست نیافتنی در سینمای ایران است.سینمای پر حرف ایران به چنین فیلم هایی احتیاج دارد.
ریتم کند پیشرفت قصه که توام با موسیقی اعجاب انگیز النی کاریندرو درست بر خلاف ذائقه بیننده ایرانی و البته جریان سینمای ایران است به شدت صحیح استفاده شده و پیمان معادی مثل بیشتر دقایق فیلمش بدون هیچ اطوار اضافه ای موفق به اجرای نوعی خلاء شده که بخش های کمیک فیلمش را به بخش های تراژیک آن گره می زند.
بمب؛یک عاشقانه از آن جهت خود زندگیست که خنده و گریه را باهم دارد.و از آن جهت زیباست که پیمان معادی با توجه به ویژگی هایی که از فیلمنامه اش سراغ دارم توانسته هر آنچه در ذهنش بوده را به تصویر بکشد.
اما آیا این لزوما به معنی رضایت کامل تماشگر از کار نهاییست؟
خیر،زیرا معادی درگیر نوعی غلو چه در بخش تراژیک و غصه دار فیلم و چه در بخش کمدی فیلمش میشود.همچنین بعضی تیپ ها به جنس فیلم درنیامده اند و به درستی با فیلم آمیخته نشده اند.تکرار اتفاقات همان کارکردی که در ذهن معادی دارند را برای تماشگر ندارند.و اینجاست که معادی مرز بین ایده و تفکرش درباره رخدادهایی که در ذهنش هستند و حتا در فیلمنامه هستند را با خود فیلم و اجرای آن گم می کند.
فیلمبرداری فیلم یک ارائه مشترک از فیلم برداری و عکاسی است.شاید اگر فیلمبردار در انتخاب زاویه ها و نماهای دوربینش بیشتر دقت میکرد (قطعا کم کاری معادی نیز موثر بوده است) و همان ذوقی که در عکاسی دارد را که حداقل چهار یا پنج موردش در فیلم دیدیم(مثلا نمای مشترک معادی و بازیگر نوجوان فیلمش) را در فیلمبرداری نیز داشت کاملا ارزش فیلم را بالاتر می برد.
پس شاید بخشی از فضاسازی فیلم نیز در تمام فیلم به غیر از همان ابتدا که البته آن نیز حاصل میزانسن است هدر رفته است.
معادی در فیلمنامه نویسی و دکوپاژ کاملا مبرهن است که راه درستی را پیش گرفته است.سیامک انصاری آدم فیلم معادی نیست،حبیب رضایی بازی اش کنترل شده نیست،به لیلا حاتمی بیش از حد اعتماد شده و سایر معلم ها و شخصیت های ساختمان فقط کمی تیپ هستند با مجموعه ای از موقعیت های کمیک!
ارشیا عبدالهی پسرک عاشق تراژدی-کمدی ِ(Tragicomedy)پیمان معادی اتفاقا ستاره فیلم اوست و معادی توانسته از او بازی خوبی بگیرد و یک چهره دوست داشتنی و با استعداد را به سینمای ایران هم معرفی کند.
در مجموع ایده،فیلمنامه و در نهایت فیلم پیمان معادی به طرز جذابی دوست داشتنی است که امید دارد و یک سینمای ضدجنگ کمیاب ایرانی را میبینیم اما مشکلات عمده روایت و پرداخت ایده را نمی توان در آن نادیده گرفت.
کارگردانی معادی می تواند بسیار بهتر از چیزی که در بمب دیدیم باشد تا اشکالات موجود مثل فیلمبرداری نیز خود به خود رفع شود.
بمب یک فیلم صمیمی در روزهایی است که فیلم های این سینما خودشان را خیلی جدی میگیرند در حالی که یک شوخی مضحک هستند.