جستجو در سایت

1397/10/01 00:00

همه می‌دانند؟

همه می‌دانند؟

  

فیلم جدید اصغر فرهادی در اسپانیا ساخته شده و فرهادی در این فیلم سعی کرده مخاطب احساس کند که فیلم را یک اسپانیایی ساخته.

(همه میدانند) شباهت‌هایی به آثار دیگر فرهادی دارد که مهم ترین آنها پرداختن فیلم به روابط بین افراد است و اینکه مسائلی باعث میشود این روابط تغییر کند. 

فیلم فرهادی مانند دیگر فیلمهایش مقدمه ای حدودا 20دقیقه‌ای دارد که فضای فیلم و شخصیت‌ها را معرفی میکند. 

سپس فرهادی در فیلم خود فضایی کاراگاهی و معمایی را بوجود می آورد که همین فضا باعث می شود تا افراد در مورد یکدیگر قضاوت‌هایی بکنند که این مسئله یادآور فیلم (درباره الی فرهادی) است و رفته رفته مسائلی از گذشته شخصیت ها در برابر مخاطب قرار میگیرد و این مسئله یادآور فیلم (گذشته فرهادی)است. و تا اواسط فیلم ما بایک داستان قابل قبول سروکارداریم.

البته مهمترین مشکل در نیمه اول فیلم مربوط به فیلمنامه است. فیلمنامه به صورت دانای کل نوشته شده یعنی مخاطب تمام صحنه‌های کلیدی را باید ببیند اما در(همه می‌دانند) مخاطب در فصل مقدمه فیلم جاهایی را با دختری که دزدیده خواهدشد همراه می‌شود اما از زمان دزدیده شدن دختر دیگر مخاطب او را نمیبیند و حتی صحنه دزدیده شدنش را هم نمی بینیم. در حالی که اگر فرهادی زاویه دید فیلم را تغییر می‌داد این مشکل حل می‌شد.(این اشکال در فیلم جدایی هم وجود داشت. لحظه‌ای که خدمتکار زن به دنبال پدرپیر خانواده می‌رود با ماشینی تصادف می‌کند که مخاطب صحنه تصادف را نمی‌بیند. در حالی که آن فیلم هم به صورت دانای کل نوشته شده بود.)

مشکل دیگر فیلم در نیمه دوم فیلم اتفاق می افتد. زمانیکه کارگردان معمایی را که در ابتدای فیلم بوجود آورده رها میکند و دیگر اطلاعاتی در مورد آن به ما نمی‌دهد و سراغ سئوال جدیدی میرود و همین عدم تمرکز روی یک موضوع به فیلم لطمه می‌زند.

 سئوال جدید هم این است: آیا پاکو(خاویر باردم) به لائورا(پنه لوپه کروز) کمک میکند یا نه؟

و زمانی داستان عذاب آور میشود که معمای ابتدای فیلم که کارگردان در نیمه اول فیلم اینقدر زحمت کشید و اطلاعاتی برای حل آن به ما داد بدون هیچ زحمتی حل می شود و در صحنه ای ناگهان جواب معما به ما نشان داده می شود.

فیلم فرهادی از جهاتی به فیلم(فروشنده) هم شباهت دارد.( شباهت بین شخصیت پاکو در همه می دانند و شخصیت عماد در فروشنده). به خاطر اینکه در این فیلم هم پاکو(خاویرباردم) که در ابتدای فیلم شخصیتی شوخ و خوش‌رفتار و خنده‌رو است رفته رفته و به خاطر اتفاقاتی که پیرامونش می افتد و همچنین به خاطر فهمیدن یک راز به شخصیتی تنها و خسته و غمگین تبدیل میشود و این همان تغییر شخصیت است که در فیلم(فروشنده) هم شاهد آن بودیم.

اما نقطه قوت اصلی فیلم پایان خوب آن است. جایی که مادر خانواده در یک دوراهی سخت قرار می‌گیرد. درست است که در انتها رازخود را برای یکی از افرادخانواده فاش می‌کند اما این سئوال باقی می‌ماند که: آیا این راز در آینده به همه خانواده گفته می‌شود یا اینکه باز هم قرار است پنهان‌کاری در کار باشد؟ (باید توجه کرد که در ابتدای فیلم هم لائورا و همسرش رازی از گذشته دارند که اگر در همان گذشته فاش می‌شد شاید اتفاق‌های تلخ فیلم نمی‌افتاد.)

بازی های فیلم، مانند فیلم‌های قبلی فرهادی بسیار خوب و یک دست  از کار درآمده اند و باز هم شاهد هنر فرهادی در بازی گرفتن از بازیگرانش هستیم.

در کل باید گفت(همه می‌دانند) در کارنامه فرهادی فیلمی معمولی به حساب می‌آید و اینکه فرهادی می‌توانست فیلمنامه‌ای دقیق‌تر بنویسد تا فیلم جذاب‌تر شود.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط