جادوی پله آخر

روایتی کلی از اصل اثر:
چینش رویدادها و فرم روایی «پله آخر» به مثابه پازلی که هنوز قطعات آن سرجای درست خود قرار نگرفته اند کاملاً پیچیده و درهم ریخته است. در این اثر مخاطب با پیشرفت داستان و پی بردن به اشتراکات روایی و حل معماهای زمانی به مرور پرده از راز فیلم برمی دارد.
سکانس آغازینopening) )فیلم که با حضور لیلی همسر قهرمان داستان (در نقش بازیگر)خنده ای ناخواسته -در برداشت های فیلمی که در ان نقش زنی را دارد که همسرش فوت کرده- که بعد ها قهرمان داستان/خسرو (راوی ) که خنده را به عمد در دل لیلی انداخته اذعان میدارد شروع می شود.
از نکات حائز اهمیت در فیلم، ارجاع بینامتنی به رمان مشهور «دوبلینی ها» اثر جیمز جویس یکی از بنیانگذاران ادبیات جریان سیال ذهن است. مادر امین (کاراکتر دکتر از خارج برگشته و عشق قدیمی لیلی)، برای پیشگیری از بیماری آلزایمر، از پرستارش خواسته است که روزانه بخش هایی از این رمان را به او دیکته کند اما ارتباط فیلم به متن رمان چیزی فراتر از این است.
به سبب آن که داستان عاشقانه «پله آخر» مربوط به زمان گذشته است، مصفا مکان وقوع رویدادها را خانه ای قدیمی درنظر گرفته است و حضور اشیای قدیمی در سرتاسر فیلم نقش بسزایی را در القای این احساس درونی به مخاطب ایفا می کنند، علاوه بر آن، نقش اشیا در شاعرانه شدن فضای فیلم نیز حاضر اهمیت است؛ ضمن آنکه حضور موتیف های تکرارشونده که هر بار در موقعیتی مجزا مرور می گردند ( بعنوان مثال: اسکیت سواری خسرو، به خنده افتادن لیلی هنگام بیان مونولوگش، تکرار قطعه موسیقی «چه شود» و ...) فرمی شاعرانه را به اثر می بخشد که درعین حال رگه هایی از طنز پوچگرایانه نیز در آن دیده می شود. این هاله ی طنز که بر پیکره ی فیلم سایه افکنده اهمیت برجسته عنصر «مرگ» را در آن التیام می بخشد و در عین حال مدام این را به مخاطب یادآوری می کند که قرار نیست با یک تراژدی رو به رو باشیم بلکه فیلم برش هایی از زندگی شخصیت اصلی اش در زمان های مختلف است که درنهایت به نتیجه ای محتوم- که همان مرگ اوست_ می انجامد.
رویکرد نوگرايانه علی مصفا در نگارش فیلمنامه نه تنها در پیچش های روایی، بلکه در تلاشش برای ایجاد باورپذیری در عین عدم رئالیستی جلوه نمودن فیلم متبلور شده است، به بیان ساده تر، مصفا در عین این که بازی هایی دلچسب و کاملاً واقع گرایانه از بازیگرانش می گیرد و موقعیت هایی را در فیلمنامه قرار می دهد که منطبق بر واقعیتند، در جاهایی نیز بر «فیلم بودن» فیلمش تکیه می کند که نمونه بارز آن فاصله گذاری برشت گونه او در سکانس پایانی فیلم با حضور خودش به عنوان کارگردان فیلم است که به اتفاق دیگر عوامل، فیلمبرداری را پشت سر می گذارنند. ضمن آن که بهره گیری از بینامتن سینما در دل فیلم و بازیگر بودن لیلی و تأکید بر ساخته شدن فیلم و حضور مکرر سه شخصیت اصلی داستان (لیلی، خسرو و امین) در صحنه های فیلمبرداری و حتی حضور کوتاه ستاره ای چون حامد بهداد در فیلم که به نظر می رسد نقش خود را بازی می کند به نوعی در ایجاد حس فاصله گذاری و دور کردن مخاطب از واقعیت محض نقش بسزایی داشته است.
تحلیل فیلم بر اساس نظریات ولادیمیر پراپ
اساسآ از آنجا که نقد فيلم، وامدار نقد ادبيات نمايشي است. از این روست که داستان فیلم به قصه پریان و جادویی (Fairy tales) پهلو می زند . و بررسی در پیش رو ازاین تحلیل بر پایه دانشی است که از مطالعات و دریافت های ولادیمیر پراپ بر آمده است.
رد گیری اثر را برمبنای موتیف ها یا به تعبیر خود پراپ خویشکاریها به تعریف می نشینیم.
صحنه آغازی ، غیبت ، خبرگیری نهی فریبکاری ، خبردهی، نقض نهی و همدستی از مجموعه خویشکاریهایی( عناصر ، پدیده ها و موتیف ها) که پراپ در نقد و تقسیم بندی های قصه ها بر می شمرد اشاره دارد .
معرفی وضعیت تعادل قصه پیش از شروع بحران (صحنه آغازین) وضعیت لیلی همسر خسرو قهرمان داستان است که خنده های پیاپی آن فیلم به جلو برده می شود.
(غیبت) خروج خسرو از منزل و پیگیری لیلی .معرفی شریرو قهرمان دروغین داستان دکتر امین است که در طول فیلم بعنوان رقیب عشقی خسرو که به تازگی از آلمان برگشته برای تماشگر رخ می نماید و سعی دارد در سکانسی که از شنیدن خبر مرگ خسرو با تماس تلفنی ماجرا را شرح می دهد ارجاعی به فریفتن قربانی باشد و موضوع مرگ را با (خبرگیری، نهی فریبکاری) حل کند کهاین پدیده ها به گفته ی ولادیمر پراپ همان کوشش شریر در داستان است.
خبردهی، نقض نهی همدستی : شریر ( دکتر امین ) در پی خبرگیری از قربانی؛ به منزل خسرو (قهرمان داستان) می رود و تمهیدی با همدستی لیلی( همسر قهرمان) برای رفع و رجوع کردن کشته شدن رغیب بکار می بندد
شرارتی به وقوع می پیوندد (شرارت) یا نیازی احساس می شود (نیاز)، قهرمان از وقوع شرارت آگاهی می یابد و به قصد مقابله با شریر یا برطرف کردن نیاز حرکت می کند (عزیمت)، تمامی این موارد در زمانی است که خسرو می داند که به جهان مردگان تعلق دارد . او ناظر بر مراحل و شرایط پیچیده مرگ خویش است .
او برای رفع و جبران این وقایع صورت داستان را دگر باره می چیند.
تعقیب : او لیلی را در محل کارش ( صحنه فیلمبرداری ) تعقیب می کند و در می یابد شریر ( دکتر امین ) قبل از او در محل کار لیلی است . قهرمان مرده ی قصه از وقوع شرارت آگاهی می یابد و به قصد مقابله با شریر یا برطرف کردن نیاز حرکت می کند ؛(خبرگیری) در پشت صحنه خسرو از لیلی در مورد شنیدن موسیقی در سالگرد مجلس ختم مادر بزرگ لیلی راز عشق قدیمی را در می یابد و برای خبر گرفتن از فرد مورد علاقه لیلی مصرانه می کوشد. لیلی به دروغ (فریبکاری) می گوید که عاشق او در هفده سالگی مرده است.
(عزیمت) خسرو برای باز گرداندن و تجدید عشق دوباره و ترغیب لیلی به خودش دست به سفر می زند تا خواسته لیلی را در خریدن خانه مادر بزرگ متوفی لیلی که در تفرش است برآورده کند. پس عزیمت می کند . هم برای خبر گیری از مرگ عاشق به دروغ مرده لیلی ( با نام جعلی عیسی) و هم خرید خانه در تفرش .
در تفرش در مسیر حرکت، قهرمان به شخص بخشنده بر می خورد (منجی ) اینجا دلال منزل–شاکری- نقش ناجی را ایفا می کند . خسرو نشانی قبرستان بنُسا محل دروغین دفن عیسی را می گیرد ، ناجی خیلی سریع نیاز خسرو را رفع می کند. با شرایطی ساده خانه را در اختیار قهرمان قرار می دهد.
قهرمان در حین بازگشت به سرزمین تازه ای می رسد (ناشناختگی) خسرو برای درمان به مطب دکتر امین ( شریر)میرود تا از بیماری و درد هایش آگاهی یابد، و در برابر با ادعاهای دروغین دکتر امین قرار می گیرد (ادعاهای بی پایه) مجبور می شود آزمونی دشوار را از سر بگذراند (کار دشوار) رویارویی با بیماری ناعلاجش -سرطان- که توسط شریر داستان ادعا شده است .
اما عاقبت قهرمان از شر تعقیب ها و فرورفتن به گذشته خویش و روریاروی اتفاقی با همکلاسی دوران کودکی به خود آمده در مجال کمی که در زنده ماندنش یافته است دست به انتقام گیری (مقابله آغازین ) می زند - طبق الگوی پراپ، قهرمان در نهایت، موافقت می کند یا تصمیم می گیرد که به مقابله بپردازد. این خویشکاری مخصوص قصه هایی است که قهرمان جست و جو گر دارند- در این مسیر ائ حتا ضربه ای که در کودکی از همکلاسی خورده را بی جواب نمی خواهد بگذارد .
سپس قهرمان نخستین (خویشکاری بخشنده )را انجام می دهد . با خریدن پارچه چادری به یاد مادر خود، برای لیلی و اسکیتی برای (رهایی) از گذشته می شود و همزمان به عمل ( نشان گذاشتن) یعنی دادن چادر به لیلی و تقدیم کاست ترانه ی (چه شود؟...) موسیقی دلخواه لیلی که هر باره لیلی با گوش فرا دادن به این موسیقی به یاد عشق قدیمش می افتد، دست می زند.
ولی خسرو( مجازات) می شود ،با ضربه ای توسط لیلی نقش بر زمین می شود. و سپس با ورود منجی( دلال خانه) که گویا تنها کسی بود که می توانست رابطه از میان رفته میان قهرمان و عشقش – لیلی- را جانی دوباره ببخشدرا بر سر پله آخری که به زعم خسرو، توسط بّنا بلند تراز حد معمول ساخته شده بوده جان می دهدو قهرمان داستان به ظاهر می میرد .
این جاست که (جادو) وارد داستان می شود . بار دیگر قهرمان وارد بازی می شود ... او دیگردر کنار همه هست .صحنه ها را باز سازی میکند و دوبار صحنه قتل و مرگ خویش را طراحی کرده و می کاود . به راز رقیب عشقی دوران نوجوانیش( شریر) داستان پی می برد و از همدستی شریر و همسرش در مورد اطلاع غلط از وقوع مرگش نه به علت سرطان و بلند ساخته شدن پله آخر خانه اش ، بلکه به علت ضربه لیلی ( معشوق) آگاه می شود .
توجه به مرگ و پیش آگاهی از مرگ که مختص قصه پریان است در متن موج می زند. وبا این آگاهی قهرمان داستان آگاهانه مرگ را برای رهایی بر می گزیند.
ولی در بازگشت آگاهانه ی قهرمان به داستان که با ( تغییر شکل) فکری او همراه است . دست به (مجازات ) لیلی می زند با انداختن خنده در دل لیلی که باعث جلوگیری از پیشرفت کاری او می شود این تاکید با تمهیدی در دیالوگ خسرو در انتهای فیلم قبل از سکانس پایانی : راستش رو بخوای من خودم این خنده رو به جونت انداختم - حضور خود را در میان داستان تحمیل می کند.
(رسوایی) راز لیلی و دکتر امین بر ملا می شود ولی لیلی از شنیدن دروغ گفته شده به خسرو و همدستی با شریر مغموم و پشیمان نشان داده می شود و به ظاهر ازهمراهی با دکتر امین باز پس می زند .
بار دیگر پس از ، از میان رفتن قهرمان /خسرو(تغییر شکل )روی می دهد . لیلی پشیمان از کرده خویش دوباره به راه های رفته خسرو/ قهرمان ( عزیمت ) می کند و سعی دارد جهان را اینبار از نگاه قهرمان / همسر متوفی خویش ببیند. به قنادی دلخواه او میرود به خانه ها ، نماها، پنجره ها و دنیای خسرو که پر از محاسبات معماری و دقت در چینش اجزای ساختمان هاست ، نگاهی دوباره می افکند.
اما در روایت دوباره فیلم ودر بازسازی مراحل و عوامل مردن و لحظه مرگ خسرو، لیلی هیچ عکس العملی در مقابل مرگ همسر از دست رفته اش ندارد. چنان که خسرو به این ( آگاهی ) رسیده که از اول معشوق اورا دوست نمی داشته و دل در گرو (شریر / رقیب) داشته است . در دیالوگی بیادماندی در سکانس رویارویی لیلی با صحنه ی افتادن و مرگ خسرو، می گوید : کارگردانت هم اگر این صحنه رو می دید حرص میخورد که چرا جیغ نمی زنی از همون جیغ های معروفت. و به طنز خسرو می گوید مُردنم هم مثله آدم نشد. بیشتر خنده دار شد .
سکانس پایانی زمانی که دیگر لیلی از دست خنده های بی امان خود بر سر صحنه رهایی می یابد . در مقابلش دکتر امین را می بینیم ...اوست که بجای روح همسر از دست رفته اش- طبق فیلمنامه – فیلمی که لیلی در آن به نقش می پرداخته وهم در نقش همسر جدیدش در دنیای واقعی خارج از فیلم قرار دارد ، و نیز درکنارش خسرو از جهان مردگان هم ایستاده است .
(عروسی) به ظاهر مشخص است که میان لیلی و دکتر امین اتفاقی فرخنده روی داده و اوست که به عنوان همسر واقعی لیلی در مقابلش ایستاده و لیلی سربلند از سکانس آخر هر دو فیلم! در مقابل چشمان مخاطب بیرون می آید . خسرو نیز مرگ خویش را پذیرفته و در کنار معشوق خود به عنوانی روحی متحرک و دیدنی قرار دارد ؛حتی باز هم ، نظاره گره مورد استهزا قرار گرفته شدنش توسط عوامل فیلمساز، لیلی و دکتر امین مبنی بر بلند شدن ریش و ناخنهایش است به زعم اینکه می داند اکنون او مرده است ؛
با کنایتی به داستان جیمز جویس در مونولوگ خسرو در قبرستان بنُسا می شنویم : "هنوز گیجم مثه موهام و ناخن هام که بعد از مُردنم هنوز رشد می کنند انگار که از من بی خبرند خودمم گاهی یادم میره که مُردم " گویا قهرمان داستان با تمامی اتفاق های اطرافش کنار آمده است .قصه داستان مانند اکثریت قصه های پریان نقل شده با عدالتی شاعرانه و پایانی خوش به پایان می رسد اما ما را با غم از دست دادن قهرمان داستان با طنزی لطیف رها نمی سازد.
.
بررسی کنند: آزیتا رفیعی سرشکی
تابستان 97
* ارجاع بینامتنی به رمان مشهور «دوبلینی ها» اثر جیمز جویس یکی از بنیانگذاران ادبیات جریان سیال ذهن است. جیمز جویس اولین کسی بود که روایت سوم شخص را به روایت اول شخص مبتنی بر شیوه ی روایت سرگردان مبدل کرد .
** ( festival Karlovy Vary) این جشنواره فیلم هرساله در ماه ژوئیه در شهر کارلووی واری در شمال غربی جمهوری چک برگزار میشود. جشنواره کارلووی واری که از سال ۱۹۴۶ آغاز بهکار کردهاست مهمترین جشنواره اروپای مرکزی و شرقی به شمار میرود. این جشنواره دارای دو بخش رقابتی و غیررقابتی است و جایزه اصلی آن گوی بلورین نام دارد.
منبع :
پراپ، ولادیمیر: ریشههای تاریخی قصههای پریان؛ ترجمه ی فریدون بدرهای، انتشارات توس، 1368