موضوع خوب، پرداخت بد!
سیزده فیلمیست که میخواهد به معضل خلاء عاطفی بچه هایی که در خانواده های پر تشنج بزرگ شده اند بپردازد، اما با عدم توازن در داستان و افراط در هیجان نمایی از پس آن بر نمی آید. غلبه حاشیه بر متن مانند پرپر کردن مهتابیِ لابی آپارتمان ذهن مخاطب را از محتوا دور میکند و تنها تصویری که از خود در ذهن وی باقی میگذارد خشونت است؛ اشکالاتی که فقط در ابتدا و انتهای فیلم کم رنگ است و با کم کردن نقش اراذل و اوباش و پرداختن بیشتر به معضلات درون خانواده "بمانی" می توانست برطرف شود.
دومین اثر بلند سینمایی هومن سیدی یعنی سیزده، اثری است که با انتخاب موضوعی برخاسته از معضلات واقعی جامعه راه را درست انتخاب کرده است اما با پرداخت نامناسب به آن از پس ادا کردن حق مطلب برنیامده، پرداختی که هم در فرم و هم در محتوا دارای اشکالاتی اساسی است.
فیلم در استفاده از سبکی شبیه به هیجان نمایی دچار افراط شدید شده است به طوری که خشونت عریان و بی حد فیلم بسیار آزار دهنده است. خشونت و عصبانیتی که شاید با موضوع تلخ فیلم همخوانی داشته باشد، اما عدم کنترل در میزان آن به فیلم ضربه زده است. ضربه ای که بیشتر از همه به اصالت ایرانی فیلم وارد شده است. مخاطب سیزده خیابان ها، نوع و پوشش اراذل و اوباش فیلم را فقط در فیلم های هالییودی دیده است و این دقیقا همان مشکلی است که به نحوه روایت فیلم نیز سرایت کرده و آن را ار کارکرد اصلی خود انداخته است.
روایت فیلم مشکل اساسی دارد به طوری که در طول فیلم مخاطب قبل از شناخت کامل کاراکترهای اصلی و آشنایی با آنها بی مقدمه با کاراکترهای دیگر مواجه میشود! مثلا "بمانی" در جریان یک درگیری با یکی از همکلاسی های خود که فیلم هیچ گزاره ای بابت علت خصومت آن دو بیان نکرده، با اراذل و اوباش آشنا میشود! آشنایتی اتفاقی که روند فیلم را عوض می کند و پس از آن نقش پدر و مادر "بمانی" تا اواخر فیلم حذف و روایت به سمت زندگی اراذل و اوباش می رود. پرداخت گزاره وار و گنگ به دلایل اختلال روحی و روانی "بمانی"، مشکلاتی است که در فیلم قربانی حاشیه نگاری فیلم می شود.
مخاطب سیزده اتفاقات و نوعی از زندگی را مشاهده می کند که قبلا نمونه آن را فقط در آثار غربی دیده! حرکات دیوانه واری که از کاراکترهای اصلی فیلم سر می زند به طور عجیبی، افسار گسیخته، بی منطق و بی ربط است! مثلا در بخش هایی از فیلم "بمانی" به همراه ارازل و اوباش در حال دزدی یا صدمه به اموال عمومی هستند! گره های موجود در سیزده همانند ماجرای عاشق شدن بمانی، بیشتر از اینکه جزئی از داستان باشد شاید مقدمه ای برای نفرت از وی و ایجاد نقطه اوج با انتقام عشقی است! نقطه یِ اوجی که با نزاع سامی با کاراکتر عجیب و غریب فرهاد فروشنده مواد همراه گردید، هیجان همراه با صحنه های عریان خشونت آمیز این سکانس از فیلم به حدی زیاد است، که بیشتر شبیه به بازی گرفتن احساسات مخاطب می نماید! در جایی که کارگردان میخواهد اوج خشونت کاراکترهای ولگرد خود را به نمایش بگذارد!
شخصیت پردازی و بازی بازیگران در فیلم از دیگر نکاتی است که میشود به آن پرداخت. "یسنا میرطهماسب" بازیگر کاراکتر "بمانی" به خوبی از پس نقشش برآمده، "بمانی" پسرکی با شخصیتی مبوهت و عصبانی است، که این گذاره های شخصیتی با جلوه هایی مانند گریم، قطع صدا در سکانسهایی و رنگ بندی فیلم تقویت شده است. نقطه قوتی که با بازی خوب بقیه کاراکتر ها وجود ندارد. بازی های بدون احساس از "امیر جعفری" و "ریما رامین فر" در نقش پدر و مادر "بمانی" و "آزاده صمدی" در نقش سامی، از نقاط ضعف سیزده محسوب میشود.
اما شاید اوج آشفتگی فیلم مربوط به پایان بندی فیلم باشد، پایانی که بیشتر به سرهم بندی شبیه است. در جایی که با فلش بک به سکانس اولیه فیلم و پس از آن نقل جمله ی حکیمانه از روی کاغذ دیواری مدرسه توسط بمانی اثر فقط از پایان دراماتیک میرهد. سرانجامی که پدر و مادر با هم آشتی می کنند! و همه چی به خوبی و خوشی تمام می شود! و از هم گسیختگی فیلم را کامل می کند.
در پایان این سوال مطرح میشود که آیا پرداختن به معضلات جامعه با رویکردی شبه اکسپرسیونیستی و سبکی غربی جنبه ی تربیتی دارد؟ یا خود مروج نوعی از بی اخلاقیست!؟ و آیا شعر ادب از که آموختی از بی ادبان در سینما کاربرد دارد؟ و می شود با پرداختن به صورتی لخت و عریان در صدد برطرف کردن مشکل برآمد؟