جستجو در سایت

1397/07/28 00:00

نان به نرخ روز خوردن

نان به نرخ روز خوردن

 

«سهیل بیرقی» یکی از ورودی‌های جدیدِ سینمای ایران است که فیلم اولش در جشنواره مورد نظر قرار گرفت و فیلم دومش، «عرق سرد»، رکوردهای جشنوارۀ فیلم فجر را مورد نظر قرار داد. در اتفاقی بی‌نظیر، تمام بازیگران اصلی فیلم، نامزد و یا برندۀ سیمرغ شدند. بماند که زمزمه‌هایی مبنی بر سَر و سِر داشتن «فرشته طائرپور» با عوامل فیلم بود، ولی، به هر حال این موضوع باعث ایجاد انتظار در مخاطب می‌شود؛ که اگر محقق نشود- که نشده- بدجور ذوق مخاطب را نشانه می‌رود. فیلمِ «من» راجع به یک زن با شمایلی همچون «سامورائی»ِ «ملویل» بود، که در سطح سینمای ایران تجربۀ جدیدی بود. از طرفی، آن فیلم حکایت از علاقۀ فیلمساز به دنیای زنانه داشت که ادامۀ این موضوع در عرق سرد هم کاملا مشخص است.

هنگام جشنوارۀ فیلم فجر «امپراطور جهنّم» را هم دیدم، ولی، عرق سرد را نه؛ با آن همه تعریف از فیلم، مشتاق دیدن فیلم هم بودم؛ امّا هر کسی به یک چیزی حساس است؛ من هم به فمنیست‌های ایرانی! فیلم هر چقدر بد باشد، برایم قابل تحمّل است، ولی، ادا و اطوار فمینیستی را تاب نمی‌آورم. حال که فیلم را دیده‌ام، خوشبختانه کمتر از حد انتظارم فمینیستی است و به تبع آن، قابل نقد کردن؛ امّا فیلم ابدا با تعاریفی که از آن می‌شد، منطبق نبود. نمی‌دانم منتقدانی چون فراستی و قطبی‌زاده در این فیلم چه دیده بودند ولی می‌دانم عرق سرد، بر خلاف اسم پرتنشش که گویا مربوط به یک اتفاق درونی سخت است، فیلمی است بی‌کنش و سطحی.

«کلود شابرول» در مقاله‌ای مشهور در مذمت موضوع بزرگ و کوچک صحبت می‌کند. شابرول در آن نوشتۀ سراسر درس برای آقای بیرقی، اعتبار فیلم را به پرداختِ موضوع مرتبط می‌داند و نه به بزرگی و کوچکی موضوع آن. حال با این وصف بیاید یک نگاهی گذرا به نقدهای فیلم بیاندازیم. قطعا خیل انبوهی از نقدها در مذمت جامعۀ مرد سالار ایران، سخن‌ها- به گزاف- رانده‌اند. گویا اعتبار فیلم بیش از آنکه برآمده از خودش باشد از بیرون فیلم تحمیل شده است. عرق سرد فیلمی است سطحی از یک موضوع حساس در جامعۀ امروز ما. نشانه‌اش؟ آن خانم چادریِ مدام در حال نمازخواندن و ذکر گفتن. بس نیست؟ آن انگشترِ- لعنتی- عقیقِ یاسر و الخ. این‌ها توجه به جزئیات نیستند، بلکه، احمق جلوه دادن محاطب هستند؛ زیرا با یک نشانه، فیلمساز به یک تیپ شخصیتی گِرا می‌دهد و استخراج ویژگی‌های شخصیتی را به مخاطب می‌سپارد.

فیلم ایده‌اش را از یک رویداد واقعی می‌آورد، ولی، به دلیل بزدلی شخصیت‌هایی سطحی می‌آفریند و مسئلۀ مهمِ اجتماعیِ زن را به یک مشکلِ کوچکِ فردی تقلیل می‌دهد. شخصیت‌های زنِ چادری و یاسر اساس‌شان بر پرداخت کاریکاتوری استوار است. گویا این‌ها تنها مشکلات زن هستند. اساسی‌ترین مشکل فیلم در پرداخت رابطۀ زن و شوهر است. شکست این موضوع نیز وقتی آشکار می‌شود که بازی بدِ «امیر جدیدی» با دیالوگ‌‌های بدی که برایش نوشته شده است، بر پرده هویدا می‌شود. شاید یکی از رقّت‌انگیز لحظات فیلم را بتوان لحظۀ «جووون» گفتن امیر جدیدی نام برد. بازی بدی و دیالوگی که نه می‌تواند به عمق شخصیت یاسر راه پیدا کند و نه اندکی می‌تواند نسبت افروز را با یاسر مشخص کند. یاسر فردی است که از لحاظ روانی بیمار است، ولی، نوع بازی امیر جدیدی نوعی کمدی ناخواسته به فیلم بخشیده است که اوج‌اش دیالوگ‌های مجری برنامه هنگام شروع برنامۀ تلویزیونی است. یاسر با ماشین به پشت ماشین زنش می‌زند، ولی، شکایتی صورت نمی‌گیرد. این دیگر احمقانه است، نه؟ این حتّی دیگر به دیالوگ‌نویسی هم مربوط نیست.

سهیل بیرقی در این فیلم کاری نکرده است. البته هر از چندگاهی نشان می‌دهد که «محمدحسین مهدویان» و دوربین پشتِ علفزارش را دوست دارد؛ مثال بارزش همان صحنۀ مهم دادگاه است که دوربین گویا در مقام منشی دادگاه است. ولی، در بیشتر اوقات کارگردانی فیلم، آنچنان، ادا و اطوار ندارد. یکی از صحنه‌های بد دیگر فیلم، بازی کردن افروز با مردان است. اینکه تدوین فیلم اینجا، بیشتر برای لاپوشانیِ بلد نبودن فوتبالِ «باران کوثری» است، بماند؛ ولی، این تدوین سریع‌ می‌توانست به شکل بهترین هم باشد که ریتم صحنه حفظ شود. از طرفی این بازی با مردان چه معنایی دارد؟ چرا آن دوستِ شفیق را یکبار در مقام «هم‌تیمی» نمی‌بینیم؟ هرچند که دوستِ شفیق‌مان افروز را به سادگی می‌فروشد. در حالیکه از نوع دوستی آنها بیش از این‌ها از او انتظار می‌رفت. 

به گمانم هر گاه در این کانال از یک فیلم ایرانی صحبت کرده‌ام، پایِ فیلم‌فارسی و پشت‌بندش سعید عقیقی را هم پیش کشیده‌ام. مرا برای تکراری بودن موقعیت‌های فیلم‌ها عفو کنید، امّا، عرق سرد هم بر خلاف ظاهر روشنفکرانه‌اش، کم از المان‌های فیلم‌فارسی استفاده نمی‌کند؛ مثلا یاسر بارها به نوای موسیقی خواننده‌ای گوش می‌دهد که هیچ بار دراماتیکی ندارد. با این احوال و اوصاف فیلم «عرق سرد» را فیلم ضعیفی می‌دانم که به نوعی نمادِ اعتراض به تبعیض‌های حاکمیتی شده؛ تبعیض‌هایی که تماما در «قوانین» ما وجود دارند. به همین خاطر خواص سینما ایران از این فیلم به شدت استقبال کردند، ولی، جهان‌بینی فیلم بسیار دم‌دستی است.