جستجو در سایت

1396/04/07 12:13

متکی بر کلیشه ها (نگاهی به سریال زیر پای مادر)

متکی بر کلیشه ها (نگاهی به سریال زیر پای مادر)
«زیر پای مادر» عنوان سریالی بود که به مناسبت ماه مبارک رمضان از شبکه یک سیما پخش می شد.

  

سریال، در ابتدا، شروع امیدوارکننده ای داشت و داستان جذاب و متفاوتش نویدگر این بود که پس از مدتها قرار است شاهد یک مجموعه مناسبتی متفاوت باشیم اما هرچه داستان به سمت جلو پیش رفت، از میزان جذابیت اثر کاسته شد و الگوهای آن به الگوهای رایج و تکراری سریالهای سالهای اخیر سیما نزدیک و نزدیک تر گردید تا جایی که کار به یک کلیشه ی تمام عیار از چنین دسته سریالهایی بدل گشت.
فضای درونی داستان در شروع، سرد و غمگین است. درست است که توجه به آموزه های اخلاقی و تلاش برای ترسیم تضادهای آشکار از جمله تضاد خوبی و بدی، تعهد و عدم تعهد و ... تا حدودی گلدرشت اند اما دست کم کار خالی از دیگر جذابیت ها به منظور جلب مخاطب نیست و فیلمنامه گره هایی دارد که بتوانند تماشاگر را به تماشای کار ترغیب کنند اما از میانه های سریال این ارائه دادن مفاهیم انسانی و عنصر "پیام رسانی" به قدری پررنگ می شوند که بر کلیت کار سنگینی می کنند و بسیاری دیگر از وجوه کار را در سایه خود قرار می دهند. سریال از نیمه به بعد جذابیت های دراماتیک خود را از دست می دهد و اسلوبهای آشنای سریال های مناسبتی ایرانی در آن خودنمایی می کنند. از بزرگترین اشکالات وارد بر فیلمنامه ی این سریال تشابه دیالوگ های کاراکترهای مختلف آن با یکدیگر است. هیچ تفاوتی در نحوه صحبت کردن هیچ یک از شخصیت های مجموعه به چشم نمی خورد. از خلیل کبابی (کامبیز دیرباز) گرفته تا ستاره و آتنه و پدر آتنه (!) همه و همه مثل هم صحبت می کنند؛ جملاتی ثقیل و غیرقابل درک و به شدت شعارزده که هیچ شباهتی به نحوه صحبت کردن روزمره ی آدم های عادی ندارد. شاید اگر این نحوه صحبت کردن فقط برای یکی از شخصیت ها،مثلاً خلیل کبابی در نظر گرفته می شد توجیهی برای آن وجود داشت اما اینکه از پیر و جوانِ سریال، تحصیلکرده و بی سواد، دانا و نادان همه و همه به یک شکل صحبت می کنند جای ابهام و پرسش دارد. مثلاً چرا باید برادر خلیل (مجید واشقانی) و برادر آتنه (علیرضا آرا) عیناً شبیه هم صحبت کنند؟ یا مثلاً رخساره (پریوش نظریه) که قطب مثبت ماجراست چرا دیالوگ ها و نحوه ی صحبتی دقیقاً مشابه آتنه (بهناز جعفری) دارد که سابقه زندگی بی بند و بار و زندان و ... داشته است؟
نوعی استیصال غیرتعمدی در رفتار، گفتار و کنش های شخصیت های این سریال به چشم می خورد که سر و کلّه ی این انفعال نیز از میانه های داستان به سریال پیدا شد. به نظر می رسد آدم های داستان فاقد قدرت تصمیم گیری اند و این مسئله در رفتار و تصمیمات آنها به وضوح قابل مشاهده است. مگر خلیل از آتنه متنفر نبود؟ مگر عاشق رخساره نشده بود؟ مگر نمی گفت دلش می خواهد بعد از سه نافرجامی سرانجام عشق واقعی را در زندگی اش تجربه کند؟ پس چه شد؟ آیا این پایان بندی، پایان بندی اجباری بر چنین سریالی بود تا پیام اخلاقی آن به تمام و کمال به مخاطب منتقل شود؟ حتی اگر سازندگان محترم چنین قصدی را هم داشته اند باید اذعان کنم که تیرشان به سنگ خورده است و ازدواج دوباره ی خلیل و آتنه، دم دستی ترین و نچسبیدنی ترین وصله ی ممکن به چنین فیلمنامه ایست. به بیانی دیگر فیلمنامه با تمام وقایع و رخدادهایش جایی برای این بازگشت دوباره باقی نمی گذارد. به نظر می رسد کارگردان و نویسنده، قصد داشته اند بر این نکته تأکید ورزند که اگر زنی خوب آشپزی کند و در خانه داری سنگ تمام بگذارد، همسرش به سمت او کشیده می شود! اما همین کافیست؟ آیا این توهین به جایگاه و شخصیت زن نیست؟ و آیا اساساً امکان چنین دگردیسی یک شبه ای برای آتنه با آن پیشینه وجود دارد؟ پس تکلیف آن عشق ظاهراً عمیق میان رخساره و خلیل کبابی چه می شود؟ احتمالاً نویسنده محترم سریال درک درستی از واقعیات زندگی انسان ها نداشته است و همین مسئله به شخصیت پردازی کار لطمه جبران ناپذیری وارد آورده است. به نظرم حتا یک پایان باز می توانست انتخاب مناسب تری برای چنین مجموعه ای باشد که بشدت جدی آغاز شد و به مرور رنگمایه هایی از کلیشه، دم دستی بودن و اغراق در آن نمایان شد.
بازی های سریال نیز به زعم من در راستای افت فیلمنامه و کشش آن دستخوش تغییر شده و در طول سریال سیری نزولی را طی کردند؛ بازی هایی که احتمالاً به دلیل ضعف و کاستیهای فیلمنامه و شخصیت پردازی مثل مبالغه آمیز وتکراری شدند.
سالهاست تلویزیون از ارائه سریالی آبرومند و جذاب در ماه رمضان بازمانده است و آن قدر سریال های آن به سمت و سوی تکرار پیش رفته اند که بسیاری از مخاطبان ترجیح می دهند سریالهای قدیمی تر را از شبکه آی فیلم تماشا کنند! افت کیفیت سریالهای ایرانی، مخاطبین را از مجموعه های تلویزیونی دور کرده و آنها را به تماشای سریالهای غیرایرانی و مجموعه های شبکه نمایش خانگی سوق داده است که به نظر می رسد کیفیت و دقت بیشتری دارند و برای مخاطبین، احترام بیش تری قائلند.