جستجو در سایت

1395/09/06 00:00

پُرگویی «یحیی»‌ها

پُرگویی «یحیی»‌ها

«یحیی» هشت‌ساله در انباری مخوف خانه عمه‌اش-‌بی‌توجه به اطرافیان- مشغول بازی است. او حتی حاضر نیست با پدرش (پدرش؟) خداحافظی کند. ساعتی بعد «یحیی» لباس عروسی کهنه عمه‌اش را بر تن می‌کند و از انباری بیرون می‌آید. میزانسن این صحنه طوری طراحی شده که نحسی «یحیی» را به مخاطب القا می‌کند. حالا به صحنه قبل‌تر (صحنه نخست) برمی‌گردیم: پلیس، عمه «یحیی» را دستگیر کرده و دستبندبه‌دست او را سوار ماشین می‌کند. دوربین می‌چرخد و نمای بسته‌ای از «یحیی» را نشان می‌دهد. بلافاصله عنوان فیلم بر پرده نقش می‌بندد: «یحیی سکوت نکرد». بعد از گذشت این دو صحنه می‌توان تمام آنچه قرار است در طول فیلم رخ دهد را پیش‌بینی کرد: حضور «یحیی» باعث برهم‌ریختن شرایط عادی و دستگیری عمه‌اش خواهد شد. این دو صحنه تمام آن چیزی است که در فیلم اتفاق می‌افتد و کارگردان تنها در همین دو صحنه ابتدایی عملکرد خوبی داشته است. داستان حدودا در ١٠ دقیقه نخست لو می‌رود و آنچه باقی می‌ماند، صحنه‌هایی بی‌هدف و بیهوده است تا به هر طریقی که شده، ایده یک فیلم کوتاه به یک فیلم بلند تبدیل شود. تنها سؤالی که پس از گذشت این دو صحنه باقی می‌ماند، این است که جرم عمه «یحیی» چه بوده است که به این سؤال هم در دقیقه بیستم ِفیلم پاسخ داده می‌شود و دیگر هیچ سؤالی باقی نمی‌ماند. البته سؤال‌هایی هم وجود دارد که هیچ‌گاه به آنها پاسخی داده نمی‌شود؛ مثلا اینکه پدر «یحیی» کجاست؟ مادر «یحیی» چرا مرده و چگونه مرگی داشته است؟ (در فیلم فقط یک‌ بار درباره مرگ مادر می‌شنویم که قانع‌کننده نیست)، رابطه «اردکانی» با عمه چگونه رابطه‌ای بوده؟ و ... .
اینها سؤالاتی هستند که احتمالا خودِ فیلم‌نامه‌نویس هم از پاسخشان مطلع نبوده و تنها از طریق «ایجاد ابهام» سعی داشته یک فیلم‌نامه بلند بنویسد. در واقع مرور صحنه‌های فیلم، بیشتر و بیشتر مخاطب را به بی‌هدفی‌شان هدایت می‌کند. فصل «اسکوتر» بازیِ «یحیی» را به خاطر بیاورید. «یحیی» تنها پس از چند روز دوری از پدرش، سرخوش و آزاد در خیابان به بازی می‌پردازد و بی‌خیال از همه چیز وقتش را به بطالت می‌گذراند. باقی صحنه‌های فیلم هم حالِ «یحیی» را دارند و بی‌خیال و بی‌توجه به پیشبرد پیرنگ داستان روایت می‌شوند. این مشکل هم تنها مشکل «یحیی سکوت نکرد» نیست؛ مشکل اغلب افرادی است که سرگردان میان درام کلاسیک و مدرن مانده‌اند و نه نگارش اولی را می‌دانند و نه رویکرد دومی را. ممکن است طرح کلی فیلم «یحیی سکوت نکرد» متریال لازم را برای پیشبرد یک درام کلاسیک ارائه دهد اما نابلدی فیلم‌نامه‌نویس اینجاست که جز «حادثه محرک»، هیچ اثری از عناصر روایی فیلم‌نامه در فیلم‌نامه‌اش پیدا نمی‌شود.

یکی از اشتباهات رایج سینماگران ایرانی در سال‌های اخیر این است که قصد دارند یک ایده داستانی را با ایجاد صحنه‌های رقت‌بار و کسل‌کننده به یک درام مدرن تبدیل کنند و آنچه می‌ماند تصویر متحرکی است که دیگر در چارچوب‌های استاندارد یک اثر سینمایی نمی‌گنجد.چهار صحنه هم در فیلم وجود دارد که باید از طریق آن‌، قهرمان به «رشد» برسد تا در انتها اقدام به لودادن عمه‌اش بکند. «یحیی» و «لیلا» باید هر طوری که هست در این چهار صحنه درگیر رابطه‌ای عاطفی بشوند و در این چهار صحنه قهرمان به رشد عاطفی برسد. کدام رشد؟ «یحیی» در این چهار صحنه هیچ اقدام دراماتیکی در راستای ایجاد این بارِ عاطفی انجام نمی‌دهد. میزانسن این چهار صحنه همراه با کارگردانی مغشوش این صحنه‌ها نیز در این راستا موفق عمل نمی‌کند. اما اینکه چطور ممکن است مرگ «لیلا» باعث اقدام عجیب و کمیک «یحیی» شود از آن صحنه‌هایی است که بیشتر به کمدی پهلو می‌زند تا یک درام اجتماعی. فیلم از این ایرادهای کودکانه کم ندارد. «یحیی» چطور به پلیس اطلاع می‌دهد؟ چطور«یحیی»‌ که هشت ساله است، مانند یک قهرمان، در شبی بارانی تنها به‌دنبال جنین مُرده زیر خاک می‌گردد و از جنین شیشه‌ای در اتاق دکتر می‌ترسد؟ مسلما برنده این بازی کسی جز «سیمین معتمدآریا» نیست که سعی داشته با بازی خوبش، «کمدی ناخواسته» فیلم را به لحن اصلی‌اش نزدیک کند.