جستجو در سایت

1398/05/31 00:00

این همه سیل فقط خوبیش اینه که بوی گند انگل کشا رو محو می‌کنه.

این همه سیل فقط خوبیش اینه که بوی گند انگل کشا رو محو می‌کنه.

گوشیت آنتن نداره و وای فای قطع شده، دو دوتا چهارتا کردی که سر ماه کم نیاری ولی بازم لنگ موندی! پا میشی شال و کلا می‌کنی و میری دم کافه سر خیابون که وای فای رایگان داره! بسته است! این بارون لعنتی فقط وقتی یه شیشه قدی ۱۰ متری شیشه خونه‌ات باشه جذابه... نه الان.

بر میگردی... کفشات شلپ شلپ می‌کنن، چه سیلی را افتاده، بدو بدو می دویی تو خونه! پنجره لعنتی بازه و آب تا زانوهات جمع شده.... گند بزنن به این وای فای لعنتی و بارون!

فک می‌کنی این همه سیل فقط خوبیش اینه که بوی گند انگل کشا رو محو می‌کنه. همین و همین....

‏parasite بونگ جون هو با یک‌ تیلت دون آهسته تا اعماق زیرزمینی معمولی شروع و با همان نما و اینبار در اعماق ذهنت تمام می‌شود.

فیلمنامه پیچیده و البته جذاب فیلم با شروعی بسان اغلب فیلمهای ژانر کمدی کره‌ای شروع می‌شود، اما همان سنگ سختی موراکامی‌واری که خانواده کادو می‌گیرند نشانه پررنگی برای یک ادامه متفاوت است. ادامه‌ای که جذابیت عجیبش غیرقابل حدس زدن است، المان مهمی که علاوه بر شکستن قواعد ژانر از جذابیتهای سینماست.

درامی که خیلی کلاسیک از تقابل طبقه مرفه و پایین دست شکل می‌گیرد و با انحنای میانی انحرافی شگرف به سمت تفکری عمیق و مهم پیدا میکند، نظام سرمایه‌داری و درگیری سالیان تفکر کمونیسم. تفکری که حتی در تئوری هم ابتر است و چه بسا شکست خورده. نگاه بونگ جون هو بیش از هر چیز به تضاد عجیب آدمها و تلاش بیهودشان برای رسیدن به تعادل یا بهتر بگویم عدالتی است که قطعا نمی‌آید، تفکری که در پایان تنها راه نجات را خریدن خانه و تمثالی از آنچه قربانی شده میداند. قضاوتی که راه فراری جز داخل بازی قدرت شدن و تسلیم نظام غریب سرمایه داری پیدا نمی کند.

فرم فیلم در عین سادگی در بسیاری از سکانس‌ها فخر عجیبی با حرکت‌های نرم و سیال دوربین و البته موسیقی جذابش می‌فروشد.-به یاد بیاورد سکانس نقشه براندازی زن خدمتکار و ماجرای هلو-

جذابیت فیلم اما بیشتر تغییر مواضع و البته تغییر قواعد ژانری‌اش است تا آنجا که به سختی می‌توان واژه محکمی به ژانر اثر و البته زاویه و نوع روایت داد.شاید کمدی سیاهی که تنه‌ای به گروتسک هم می‌زند، سکانس زیرزمین و هجوم زن و شوهر گرفتار به خانواده و جنگی بر سر نان.

تغییر ماهیت اشیا از خطرناک شدن یک موبایل همچون بمب اتم تا چادر سرخپوستی پسرک به سان عنصر نجات بخشی آمریکایی و .... شمایل پست مدرنی از کلیت فیلم می‌سازد و لایه‌های پنهانی‌اش را چندبرابر می‌کند، آنقدر که هر کسی با هر نگاهی از روند فیلم لذت خواهد برد و این درست همان برگ برنده کارگردان اثر است. کارگردانی که حرفهایش را در بستری از قصه و تصویر آنچنان جذاب بیان می‌کند که می‌تواند رقیبان بزرگش را در کن کنار بزند و برای تماشاگر عام هم جذاب باشد.

برای parasite نوشتن بیش از اینها مجال لازم است و البته گوش شنوا!!

زل زده‌ای به چهره رئیس که دماغش از بوی نای‌ات فشرده شده و شیشه را پایین داده، پای‌ات را محکم روی ترمز فشار می‌دهی و خانم رئیس با سر از پنجره بیرون پرت میشود درست کنار جسد رئیس بزرگ که لحظه‌ای قبل چاقویی توی سینه‌اش فرو کردی و بیشک این بهترین پایان فینچری ممکن است برای فیلمی که در تمامیتش تعلیق جذاب هیچکاکی را وام داشته.


پانوشت: به شدت با رئیس جشنواره کن امسال موافقم

تیه ری فره‌مو: «...که وظیفه هنر فقط سرگرم کردن مردم نیست بلکه باید امروز را پالایش و فردا را روشن کند»