اسرار گنج دره جنی

کتابهای آرتمیس فاول را خواندهاید؟ همانها که نشر افق در قطع پالتویی چاپ کرد و در سالهای اخیر با سر و شکلی تازه تجدید چاپشان کرده؛ همانی که ا.این کالفر دوست داشتنی به رشته تحریر در آورده و داستان یک نابغه ۱۲ ساله اینترنتی (که به مرور در کتاب بزرگ میشود) را روایت میکند! آرتمیس فاول در بحبوحه محبوبیت هری پاتر در ایران (و جهان) وارد بازار نشر شد و توانست حرفهایی برای گفتن داشته باشد؛ دنیای کتاب آرتمیس فاول پر از موجودات افسانهای بود با این تفاوت که انسانهای عادی چون آرتمیس پا به پای اجنهها و گابلینها در داستان حضور داشتند و شخصیت پردازی پیچیده آرتمیس نیز آن را به یک کاراکتر محبوب تبدیل کرد.
در همان سال ۲۰۰۱ که کتاب اول به بازار وارد شد، زمزمه ساخت فیلم آرتمیس فاول به گوش رسید. فیلمهای اقتباسی از روی کتابهای محبوب فانتزی نوجوانان به جایگاه موفقی رسیده بود و هری پاتر و ارباب حلقهها گواه این ادعا بودند. تب ساخت فیلمهای اقتباسی در سالیان بعد هم ادامه داشت و شاهد ساخت آثاری چون «گرگ و میش» و «بازیهای گرسنگی» و «نارنیا» بودیم و در این میان آثار ضعیفی نیز چون فیلمهای «دارن شان» و «اراگون» نیز به اکران در آمدند تا ثابت کنند هالیوود میتواند به کتابهای خوب فانتزی هم گند بزند. سرنوشت آرتمیس فاول اما همچنان نامعلوم بود و افول محبوبیت کتابها در طول سالیان انتشار آن نیز باعث به وجود آمدن شکها و دودلیهایی در استودیوهای فیلمسازی (به خصوص استودیو میرامکس که حق و حقوق ساخت فیلم از روی کتاب را خریده بود) ایجاد میکرد.
کتابهای آٰرتمیس فاول ده سال پیش به ایستگاه آخر رسید ولی فیلمی از روی آن ساخته نشد. چند سال پیش والت دیزنی با خرید حق و حقوق ساخت فیلم از روی کتاب، امیدی دوباره در هواداران ماجراهای این نابغه ۱۲ ساله دمید و روند ساخت فیلم دیزنی هم به شدت کشدار شد. نویسنده در مصاحبهای اعلام کرد احتمالا فیلم آرتمیس فاول دو هفته پس از مرگش اکران خواهد شد و البته این اتفاق نیفتاد اما شاید بهتر بود که خالق اثر هیچوقت چشمانش به جمال روی دستپخت والت دیزنی نمیفتاد.
با عوض شدن کارگردانهای متعدد و سناریوهای مختلف، آٰرتمیس فاول در نهایت آماده اکران شد و در اینجا بود که دیزنی تصمیم عجیبی درباره فیلمی با بودجهای ۱۲۵ میلیون دلاری گرفت: نمایش آن روی شبکه دیزنی پلاس به جای اکران جهانی. این تصمیم کمی تا قسمتی شک برانگیز بود اما از آنسو یک مارکتینگ قدرتمند برای شبکه جدید دیزنی و رقابت با دشمنان قدرش یعنی نتفلیکس و آمازون به حساب میآمد. چند روز گذشته آرتمیس فاول روی این شبکه منتشر شد و یک انتظار تقریبا ۲۰ ساله را پایان داد.
فیلم اقتباس مستقیمی از هیچ یک از کتابها نیست، این موضوع تا زمان منتشر شدن فیلم به صورت علنی گفته نشده بود اما حدس و گمانهایی از سوی طرفداران زده شده بود چرا که برخلاف کتابها هیچ پسوندی برای نام فیلم در نظر گرفته نشده بود. فیلمنامهنویسان آرتمیس فاول از روی ایده و شخصیتهای کتابهای این شخصیت و البته نیم نگاهی به وقایعی که در چند جلد اول رخ داده، یک داستان کاملا جدید خلق کردهاند. این موضوع میتواند به تنهایی باعث عصبانی شدن طرفداران بشود اما از آنسو عدهای نیز از فیلمهای فن سرویس (آثاری که مختص ارضای روحی و روانی طرفداران ساخته میشوند، در این لینک میتوانید بیشتر درباره آنها بخوانید.) به ستوه آمده بودند و شجاعت و ریسکی که دیزنی در ساخت آرتیمس فاول به جا آورده را شاید بپسندند... اما احتمالا فقط برای دقایق ابتدایی.
اگر قرار است یک داستان کاملا جدید از دل یک سری رمان خوب خلق کنیم، یا باید حرفهای جدیدی برای گفتن داشته باشیم و یا داستانمان لااقل بتواند پا به پای قصه اصلی و شانه به شانه ویژگیهای آن قدم بزند (اگر بهتر نباشد). فیلمنامه آرتمیس فاول اما فرسنگها عقبتر از کتاب و ماجراها و شخصیتپردازیهای بینظیر آن قرار گرفته و یک داستان آشوب زده و ناقص را روایت میکند که روند سریع آن، برخلاف اینکه مخاطب را جذب خود کند و میخکوب پای فیلم بنشاند، باعث گیجی تماشاگر میشود.
داستان کتابهای آرتیمس فاول درباره پسری است که پس از غیب شدن پدرش در یک سفر کاری، صاحب مال و املاک میلیاردی پدرش میشود. آرتیمس یک نابغه است و در دوازده سالگی توانسته به علوم طبیعی و ماوراالطبیعی احاطه داشته باشد، او شخصیتی خاکستری است که از دانش خود در راستای کارهای خوب بهره نمیبرد و به جایش با دنیای زیرزمینی (دنیای موجودات افسانهای) درگیر میشود تا بتواند از آنها یک سرقت بزرگ انجام دهد.
فیلم هم با معرفی همین شخصیت شروع میشود، آرتیمس فاولی که پدرش در کار دلالی عتیقهجات است و یک نابغه به تمام معنا و از خود راضی است. پدرش به او درباره موجودات افسانهای گفته ولی طوری که به نظر قصه بیایند، با این حال پس از اینکه پدرش توسط یکی از این موجودات شرور به گروگان گرفته میشود، آرتمیس با کمک پیشخدمت وفادار خود یعنی باتلر، تصمیم میگیرد که با دنیای زیرین ارتباط برقرار کرده تا خواستههای گروگانگیر را اجابت کند و پدرش را نجات دهد...
همانطور که گفتم، داستان فیلم مغلمهای از سه کتاب اول است و ناخنکی به هر یک از کتابها زده شده است؛ ماجرای گروگانگیری یک جن توسط آرتیمس و زنده بودن پدر او و یک جواهر گرانبها و.. بخشهایی از این سه کتاب اولیه هستند که در فیلم با یکدیگر میکس شدهاند. اولین نکتهای که حین تماشای فیلم به ذهن مخاطب (هر مخاطبی، چه خواننده کتاب و چه غریبه با آن) خطور میکند، انتخاب بد گروه بازیگری فیلم است. آرتمیس قرار است یک پسر نابغه باشد ولی بازیگری که برای ایفاگری نقش او انتخاب شده بیشتر شبیه به یک پسر سرتق و شیطان میآید تا یک نابغه. خدمتکار او قرار است یک فرد بزن بهادر و همهفن حریف باشد ولی بیشتر شبیه به یک کاریکاتور کودکانه و احمقانه به تصویر کشیده شده و گریم بسیار بدش به این موضوع بیشتر دامن زده است. هالی از دنیای اجنه نیز کوچکتر از آنچه در کتاب توضیح داده شده به نمایش درآمده و عملا یک دختر بچه است که ظرافتی در بازیگری خود برای ایفای نقش یک جن ۸۴ ساله که هیبتی نوجوان دارد از خود نشان نمیدهد.
بازی بازیگران، حتی ستارگانی چون کالین فارل و جودی دنچ، به معنای واقعی «بد» است و انگار تمام آنها گروگان کارگردان هستند؛ جملات به زور از دهان بازیگران خارج میشود و طمانینه مصنوعی در حین ادای دیالوگها وجود دارد. دیالوگهایی که برای آنها نوشته شده بسیار سطحی بوده و آرتمیسی که قرار بوده یک نابغه باشد، شبیه هرچی هست جز یک پسر باهوش با دیالوگهای هوشمندانه. شخصیت خاکستری او که مهمترین نکته و ویژگی بارز او در طول داستانها بوده، در اینجا نهایتا به یک یا دو لجبازی بچهگانه تقلیل یافته و از او قهرمانی آبکی میبینیم که سرنوشت خودش و خاندانش هیچ اهمیتی برای ما ندارد.
فیلم ضرباهنگ به شدت تندی دارد و به سرعت شخصیتهای خود را رو میکند، این سرعت عمل به ظاهر برای حفظ ریتم و جذاب نگهداشتن فیلم به کار رفته اما با زمانی که نیم ساعت از فیلم میگذرد، چرخدنده قصهگویی فیلم تسمه پاره کرده و کاملا رها میشود. هالی از دنیای اجنه و آرتمیس از جهان انسانها در کسری از ثانیه با یکدیگر دوست میشوند و تصمیمهایی که جنها میگیرند در یک دقیقه رخ میدهد.
نبردی که بین اجنه و کاخ آرتمیس رخ میدهد تا پای مرگ است اما به سرعت توسط طرفین فراموش میشود؛ شخصیت منفی فیلم که پدر آرتیمس را گروگان گرفته (اپال، که دشمن شماره یک آرتیمس در کتابها هم است) عملا یک گوشه کز کرده و فقط صدای مسخرهاش روی مغز تماشاگر میرود و هیچ کار پلیدانهای و نبوغ آمیزی انجام نمیدهد. همه این عناصر داستانی جوری به هم چسبیدهاند که انگار چندین چوب و سنگ با اندازههای مختلف به زور با چسب به یکدیگر چسبانده شده باشند تا یک تابلو هنری خلق شود.
همانطور که فیلمنامه به طور پراکنده از کتابهای خوب آرتیمس فاول بهره برده، بسیاری از عناصر و جلوههای بصری فیلم نیز ناخنکی به فیلمهای هالیوودی است؛ از مردان سیاهپوش گرفته (لباس رسمی و فراموشی انسانها پس از دیدن اجنه) تا ارباب حلقهها (حضور نژادهای مختلف افسانهای). فیلم هیچ اصالتی در خود ندارد و همین عدم اصالت باعث شده که شبیه به یک کپی برداری ضعیف از یک سری قصه و فیلم هالیوودی به نظر بیاید.
بودجه گزافی که برای خلق جهان فانتزی فیلم به اثر تزریق شده، معلوم نیست کجا رفته اما من جای دیزنی بودم کمی بیشتر درباره روند تولید فیلم تحقیق میکردم برای اینکه بعید نیست این بودجه را تیم سازنده به جیب زده باشند! چرا که جلوههای ویژه فیلم برای یک اثر متعلق به سال ۲۰۰۰ مناسب است و نه فیلمی که در سال ۲۰۲۰ اکران شده. کنت برانا که پیش از این فیلم ثور را هم ساخته بود، به طرز عجیبی با مقوله جلوههای ویژه و استفاده از آن غریبه به نظر میرسد؛ صحنههای پر زرق و برقی که در این میان وجود دارد بسیار تصنعی ساخته شدهاند و از همه بدتر گریم و طراحی لباس موجودات افسانهای است که شبیه به تئاترهای خیابانی کودکان خلق شدهاند و هیچ ظرافتی در آنها وجود ندارد. دنیای زیرزمینی که قرار است یک جهان فانتزی باشد، برای لحظاتی کوتاه در فیلم به نمایش در میآید و همان بهتر که این نمایش، کوتاه باشد چرا که دنیای زیرزمینی کنت برانا بدترین دنیای افسانهای از لحاظ بصری است که به چشم دیدهاید.
فیلم آرتمیس فاول در نیم ساعت اولیه ضعفهای خود را چندان نشان نمیدهد اما پس از آن، به یک سرازیری یا بهتر بگویم، به یک دره سقوط میکند و با سرعت نور به سمت پایین آن حرکت میکند. فیلم میتواند درسنامهای بینظیر باشد برای اینکه چطور یک اقتباس سینمایی بد از روی یک کتاب بسازیم. تغییرات مثلا جسورانه فیلمنامه نویس، کاری کرده که تمام جذابیتها و پیچیدگیهای آرتیمس فاول از بین برود و کتاب نوجوانانه و حتی شاید بتوان گفت جوانانه آرتیمس فاول، تبدیل به فیلمی برای کودکان زیر چهار پنج سال بشود که تنها از زرق و برق و جن و پری داخل فیلم به وجد بیایند.
خلاصه ماجرا اینکه آرتیمس فاول هم مثل دارن شان با این اقتباس سینمایی افتضاح، بعید است ادامه پیدا کند و طرفداران این کتاب مانند طرفداران دارن شان و اراگون، باید قید دیدن یک فیلم درخور از روی کتاب مورد علاقهشان را بزنند.