جستجو در سایت

1398/06/24 00:00

روایت یک زخم از خاطره ‏ی جمعی دو ملت در «مزار شریف»

روایت یک زخم از خاطره ‏ی جمعی دو ملت در «مزار شریف»

 

افغانستان و مسائل سیاسی  اجتماعی مردم آن به‏ ویژه جامعه ‏ی افغانستانی‏ های مقیم در ایران، یکی از  موضوع‏ های مهم و درخور توجه سینمای ایران است؛ و سال‏هاست که سینمای ایران  در کنار توجه به موضوع مهاجرت و مهاجران افغانستانی، نیم‏ نگاهی نیز به  موضوع‏ ها و رخ‏دادهای درون جامعه‏ ی افغانستان دارد؛ براین اساس، می‏ کوشد روایتی سینمایی از رخ‏دادهای سیاسی و غیرسیاسی این اقلیم و سرزمین ارائه  دهد که فیلم‏ های سینمایی «گلچهره» و «فرشتگان قصاب» نمونه‏ هایی از آنند.  فیلم سینمایی «مزار شریف» تلاشی در همین راستاست، البته با موضوع بسیار  حساس و مهمی که هم برای مردم افغانستان و هم برای مردم ایران اهمیت ویژه‏ ای  دارد و زخمی است از خاطره‏ ی جمعی دو ملت: موضوع «کشته شدن دیپلمات‏ های  ایرانی در مزار شریف»:

نیروهای طالبان به پشتیبانی  دولت پاکستان، در هفدهم اسد(مرداد) 1377 خورشیدی/ هشتم اوت 1998 میلادی،  شهر مزار شریف را اشغال کردند و برای پیشگیری از قیام‏ های مردمی دست به  کشتار وحشیانه و قتل عام عمومی زدند. همزمان با این کشتار فراگیر، گروهی از طالبان متشکل از تعدادی از شبه‏ نظامیان «سپاه صحابه‏ ی پاکستان»، به  فرماندهی «ملادوست محمد» وارد کنسول‏گری ایران در مزار شریف شدند و  دیپلمات‏ ها و خبرنگار ایرانی حاضر در آن‏جا را تیرباران کردند. دولت ایران  که پیش از سقوط مزار شریف از حضور افسران اطلاعاتی آی، اس، آی پاکستان در  بین نظامیان طالبان و ارتباط نزدیک دولت پاکستان با طالبان آگاهی داشت،  پیشاپیش با دولت پاکستان تماس گرفت و تضمین امنیت کسنول‏گری ایران در شهر  مزار را خواست؛ اما طالبان و پاکستان هم‏راستا با یکدیگر، امنیت دیپلمات‏ ها  را تضمین کرده و قتل آنها را پنهان کردند. براین اساس، سرنوشت دیپلمات‏ ها نامشخص بود و پیگیری‏ های دیپلماتیک ایران هم نتیجه‏ ای نیاورد. بنابراین، مانور نظامی «عاشورای سوم» در پنجم شهریور 1377/  27  اوت 1998 با حضور  هفتاد هزار نظامی ایرانی در مرزهای ایران و افغانستان(تربت جام) انجام شد و  تهدید حمله‏ ی نظامی ایران به افغانستان برای جنگ با طالبان مطرح گردید.  سرانجام، با بالاگرفتن اعتراض‏ های بین المللی علیه طالبان، افزایش خشم  ایران و احتمال جنگ، طالبان پذیرفت گروهی غیرمسئول از گروه‏های طالبان  دیپلمات‏ های ایرانی را به قتل رسانده‏ اند.

فیلم سینمایی «مزار شریف» با  کارگردانی «عبدالحسن برزیده»، نویسندگی «مهدی شیرزاد»، تهیه‏ کنندگی «منوچهر  شاهسواری» و بازیگری «حسین یاری»، «مسعود رایگان» و «مهتاب کرامتی» در سال  1393 در این باره ساخته شد. این فیلم توانست در بخش مسابقه‏ ی سی و سومین  جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین «بهترین موسیقی متن» و دیپلم افتخار  «بهترین جلوه‏ های ویژه میدانی و بصری» را بگیرد و در بخش‏های «بهترین  فیلم»، «بهترین کارگردانی»، «بهترین نقش اول مرد»(حسین یاری)، «بهترین  صدابرداری»، «بهترین صداگذاری» و «بهترین چهره ‏پردازی» نامزد دریافت سیمرغ  بلورین شود.

معناشناسی فیلم

سینمایی «مزار شریف» در سطح  معنای ارجاعی، داستان شاهدی عینی و بازمانده‏ از کشتار دیپلمات ‏های ایرانی  به دست طالبان، در کنسول‏گری ایران است که در شهر مزار رخ می ‏دهد. این  بازمانده در مسیر گریز از چنگ طالبان با موانعی روبرو می ‏شود و سرانجام به  دست زنی افغانستانی نجات پیدا می ‏کند و به ایران برمی‏ گردد تا مانع از  حمله ‏ی تلافی‏ جویانه‏ ی ایران به طالبان شود.

در سطح معنای آشکار نیز فیلم  «مزار شریف» می‏ گوید: «هیچ جنگی به نفع هیچ مردمی نیست....»؛ سخنی که از  زبان زن افغانستانی(مهتاب کرامتی) ناجیِ شاهسون(حسین یاری) در فیلم شنیده می‏ شود و به عنوان مهمترین بخش از گفتگوهای فیلم ماندگار می‏ شود.

در سطح معنای ضمنی هم تلاش  می‏ کند نقش دولت پاکستان و تکفیری‏ های سپاه صحابه را در ترور دیپلمات‏ ها و  خبرنگار ایرانی در شهر مزار شریف نشان دهد. البته در این سطح، اتفاق‏ های  دیگری نیز می‏ افتد که گرچه به اهمیت مورد پیشین نیست، به هرحال، درخور توجه  است. یکی از معانی ضمنی نهفته در فیلم، قدرت و اقتدار نظامی ایران و  احتمال جنگ قریب‏ الوقوعی است که به‏ خاطر حمله‏ ی طالبان به کنسول‏گری ایران در مزار شریف مطرح می‏ شود. این معنا به اندازه‏ ی کافی در فیلم ساخته و  پرداخته نمی‏ شود و به همین دلیل، فیلم در این قسمت به نوعی شعارزدگی  می‏ رسد. یکی دیگر از معانی ضمنی نهفته در این اثر، دلال‏ گری و معامله‏ گر بودن شخص شفیع دیوانه است که شخصی قالتاق و بی‏ کله معرفی می‏ شود که در  برابر چند دلار خبرچینی می‏ کند و با تحویل «شاهسون»(تنها بازمانده‏ی ایرانی  کسنول‏گری) هم به دنبال جلب اعتماد طالبان است و هم به دنبال رسیدن به  پول. این معنا گرچه در خدمت روایت و گره‏ افکنی در فیلم است، حساسیت‏ برانگیز  بوده و فیلم را به طور ناخواسته در زمین بازی‏ های حزبی می‏ اندازد و از یک  فیلم بی‏ طرف خارج می‏ کند.

در سطح معنای دلالت‏گر، این  فیلم دربرگیرنده ‏ی نگاهی از سینمای ایران است که می‏ کوشد از نگاه رسمی و  کلیشه‏ های رایج سینما و رسانه‏ درباره‏ ی افغانستان و مردم آن بگذرد و  تصویری واقع بینانه از رخ‏دادهای سیاسی در قلمرو جغرافیایی افغانستان ارائه  دهد. براین اساس، بین طالبان و مردم افغانستان تفکیک قائل می‏ شود و نقش  پاکستان را در این هرج و مرج سیاسی می ‏بیند، از سیاه ‏نمایی م ی‏پرهیزد،  مهمان‏ نوازی و همدردی مردم افغانستان را با تنها بازمانده‏ی این رخ‏داد  نمایش می‏ دهد و به جای ارائه‏ ی تصویری منفعل و ناتوان از انسان افغانستانی،  شخصیتی فعال و تلاشگر ارائه می‏ دهد. 

طرح و توطئه روایت

داستان سینمایی «مزار شریف» با  ملاقات «شاهسون»(حسین یاری) و مامور شورای عالی(مسعود رایگان) و بازجویی از  شاهسون در یک فضای بسته‏ ی سلول‏ مانند، آغاز می‏ شود و به ماجرای کشته‏ شدن  دیپلمات‏ های ایرانی فلاش‏بک می‏ خورد. طالبان وارد مزار شریف و کنسول‏گری  ایران می‏ شوند و گروهک وابسته به طالبان، دیپلمات‏ های ایرانی و خبرنگار  خبرگزاری ایرنا در مزارشریف را که همه باهم هستند، تیرباران می‏ کند. از این  میان تنها یک نفر به نام «شاهسون» به‏ طور معجزه‏ آسا زنده می‏ ماند و یکی از  اهالی شهر به او پناه می‏ دهد. در واقع، داستان «مزار شریف» از همین‏ جا  آغاز می‏ شود گرچه پیش از این هم داستان آغاز شده، ولی به اندازه‏ ی کافی  پرداخت نشده است.

دقیق ‏تر بگوییم: فیلم «مزار  شریف» بیش از آن‏که خودبسنده باشد، متکی بر آگاهی‏ های بیرونی تماشاگر است و  بر همین اساس، دیپلمات‏ ها و خبرنگار ایرانیِ داستان بسیار سطحی و بدون  پردازش رها می‏ شوند و بی‏ درنگ به ماجرای اصلی یعنی کشتار در کنسول‏گری  می‏ رسیم. نکته‏ ی دیگر اینکه خود کنسول‏گری هم پرداخت خوبی ندارد و تماشاگر  کمترین آشنایی را با شخصیت «شاهسون» پیدا می‏ کند و نه تنها هیچ پس‏ زمینه‏ ای  از موقعیت خانوادگی و شخصیت او ندارد، بلکه حتی جایگاه و نقشش را در  کنسول‏گری نمی ‏شناسد. براین اساس، حس همذات‏ پنداری قدرتمندی پیدا نمی‏ کند و  حتی به او نزدیک نمی‏ شود، درحالی که در این طرح و توطئه، داستان باید  داستان «شاهسون» باشد و تماشاگر با او همراه شود و همراهی کند. ضعف در  شخصیت ‏پردازی این اثر بیش از آن است و نه تنها شخصیت شاهسون در سایه  می‏ ماند، بلکه از ابتدا تا انتهای فیلم یک شخصیت منفعل و کم ‏توان است که  نمی‏ تواند بار دراماتیک روایت را بر دوش بکشد. این ضعف در شخصیت‏ پردازی  درباره دیگر اشخاص داستان نیز هست.

سید افغانستانی «شاهسون» را  پناه می ‏دهد و به همراه خواهرزاده‏ ی خود می‏ کوشد تا او را نجات بدهد.  «شاهسون» زخمی به کمک خانواده ‏ی سید، صاحب تذکره و جواز عبور می‏ شود و باهم  شبانه شهر را ترک می‏ کنند. ماشین آنها در بین راه خراب می‏ شود و همه‏ ی  همراهان شاهسون به جز یک زن(مهتاب کرامتی) از خانواده ‏ی سید که با اوست،  اسیر طالبان می‏ شود و آن دو به ناگزیر راهشان را ادامه می‏ دهند. سرانجام،  زن، ناجی جان شاهسون می‏ شود تا او از وقوع جنگ بین ایران و افغانستان  جلوگیری کند و راوی دسیسه‏ ی سیاسی پاکستان در قدرت‏ گیری طالبان و ترور  دیپلمات‏ ها و خبرنگار ایرانی باشد، اما برای تماشاگر مشخص نمی‏ شود این زن کیست و چه نسبتی با سید و دیگر اعضای خانواده او دارد و شخصیتش در هاله‏ای  از ابهام می‏ماند. داستان آقای «نوری» که تیر خورده و زخمی است و خبری از  شهادتش نیست و عکسی هم از او نمانده، ناتمام رها می‏ شود و داستان «صارمی»  هم ناقص و کم‏ توان می‏ ماند و برخی از گره‏ گشایی‏ ها بر عنصر اتفاق و تصادف  استوار می‏ شود. مثل: ملاقات تصادفی شاهسون و سید.

به‏طور خلاصه: طرح و توطئه  روایت فیلم به‏اندازه‏ی کافی قدرتمند و جذاب نیست و گرچه استمرار زمانی  نزدیک به سه هفته را روایت می‏کند، اما به جهت ضعف در شخصیت‏ پردازی و  کم‏ توجهی به داستان‏ های فرعی و عنصر علیت در فیلمنامه، روایتی کم‏ توان از  موضوعی بسیار قدرتمند و پر اهمیت ارائه می‏ دهد.

سبک و تکنیک

موسیقی فیلم سینمایی «مزار  شریف» موسیقی خوبی است، گرچه جای موسیقی و نواهای افغانستانی در آن خالی  است. با این حال، هم‏نوایی ‏ها و موسیقی استفاده‏ شده، در خدمت داستان و روایت فیلم است و به اثر کمک می‏کند.  طراحی صحنه و لباس و همین طور گریم  نسبتا خوب بازیگران، نیز از برجستگی‏ های این اثر است و فضای پس زمینه‏ ی  کسنول‏گری که شهر مزار شریف است، با استفاده از جلوه‏ های ویژه به‏ خوبی  ساخته شده است، اما فضا و صحنه‏ های درون شهر بسیار کم‏ توان و تئاتری باقی مانده است.

بازی‏ های بازیگران در بیشتر  موارد، بازی‏ های ضعیف و زننده‏ ای‏ اند که قدرت فیلم را می‏ کاهند، به خصوص بازی‏ های بازیگر نقش شهید «صارمی» و «حیدریان»؛  حتی سیاهی‏ لشگرها هم بازی  تصنعی و نامناسبی دارند، به‏ عنوان مثال: سیاهی‏ لشگرهایی که در حیاط  کنسول‏گری جمع شده اند و ویزا می‏ خواهند... با این حال، برخی از بازیگران بسیار خوب نقش‏ آفرینی کرده‏ اند، بازیگرانی همچون: «مهتاب کرامتی». در مجموع  می‏ شود گفت: انتخاب و نقش‏ آفرینی مهتاب کرامتی یکی از برجستگی‏ های این اثر  سینمایی است که برخی از ضعف‏ های فیلم را پوشانده است.

لهجه‏ ی بازیگران نیز البته در  غالب موارد، نه در تمامی آنها، به استثنای برخی از آنها(همچون مهتاب  کرامتی)، لهجه‏ ی بسیار ضعیف و نامناسبی است، چه لهجه‏ ی دری و چه لهجه‏ ی  پشتون! و ضعف کارگردانی را می‏ شود در جای‏ جای فیلم دید. حتی در موردی سعی  شده است یک تعلیق کاذب در فیلم ایجاد شود و با برخاستن صدای در خانه ی سید،  ترس و دلهره ای را القا کند، سپس توجیه می کند که زنی مطابق با رسوم برای  خواستن حاجتش در حسینیه را زده است، درحالی که نوع در زدنی که در فیلم  اتفاق افتاده، در زدنی مردانه و خشن است که عصبانیت و شتاب‏زدگی را در خود دارد و با در زدن مرسوم، فرسنگ‏ ها فاصله و تفاوت دارد.

سخن پایانی

«مزار شریف» فیلمی است در  محکومیت جنگ و در آشکار ساختن پشت پرده و ناپیداهای ترور دیپلمات‏های  ایرانی در مزار شریف. بر این اساس، فیلم مهمی است و مورد توجه تماشاگران  ایرانی و افغانستانی، اما از آن‏جایی که در عبور از کلیشه‏ های رسانه‏ ای و  سینمایی درباره‏ ی افغانستان نخستین گام‏ ها را برمی‏ دارد، بیمناک و هراسان و  با تردید گام برمی‏ دارد و در عمق رخدادها و فجایع نمی‏ رود و به روایت سطحی  و کم‏ پردازش‏ شده‏ ی واقعه بسنده می‏ کند.

این اثر سینمایی گرچه به لحاظ  سبکی و تکنیکی درخشش و برجستگی زیادی ندارد و از نگاه روایی و طرح و توطئه  فیلمنامه، داستانی کم‏ توان دارد، به لحاظ معناشناسی قابل دفاع و ستودنی است و نگاهی که به جامعه افغانستانی دارد، نگاهی ارزشمند و مناسب است؛ بین  مردم افغانستان و طالبان و جنگ‏ افروزان تفکیک قائل می‏ شود و صلح و آشتی را  مطلوب جامعه‏ ی افغانستان ترسیم می‏ نماید، صلحی که با دست‏ اندازی‏ های  قدرت‏ هایی همچون پاکستان از دست مردم افغانستان رفته است.    

/پایان/