فیلمی شرور و ترسناک که برای شکنجه آرمی هامر ذوق دارد

اختصاصی سلام سینما- "زخم ها" که به دنبال "زیرسایه" از بابک انوری ساخته شده است فیلم شرور و ترسناکی است که برای شکنجه آرمی هامر ذوق دارد.
شب ها در کافه رزی اتفافات ناگواری می افتد. در این گوشه مخروبه خیابان بوربن، حشراتی در شیشه های ویسکی وجود دارد، نوجوانانی که زیر سن قانونی هستند برای اینکه بتوانند آبجو بخورند به بزرگسالان نزدیک می شوند، افراد بی رحمی شیشه ها را می شکنند و در وسط این طوفان متصدی بار" ویل" ( آرمی هامر )نوشیدنی می ریزد و به این فکر می کند که چطور معشوقه سابقش آلیسا(زازیه بتز )را از چنگ جفری( کارل گلاسمن )که به تازگی با او در ارتباط است درآورد، این ارتباط در حالی است که معشوقه سابق جفری، کری( داکوتا جانسون )که هنوز هم با یکدیگر زندگی می کنند تاکنون به چنین ماجرایی مشکوک نشده است. داستان شبیه نوشته های یوجین اونیل است، اما در این جا که نویسنده و کارگردان بابک انوری است، با اضافه کردن ترس از یک ترکیب دقیق برای فروپاشی روانی استفاده شده است.
یک روز بعد از ظهر دانشجویی موبایل اش را در کافه جا می گذارد، بعدا پیامک هایی درباره یک تونل و کتابی نفرین شده به گوشی ارسال می شود. فردا صبح عکسی از دندان های خونی همراه با نوشته دیده می شود. ویل این ماجرا را شروع نکرد و آنقدرها هم وظیفه شناس نیست که به آن خاتمه دهد- با اینحال زمانی که قفل صفحه گوشی را باز می کند از خودش خشنود می شود. اگر "زخم ه"ا یک فیلم ترسناک معمولی بود باید ویل فردی کودنی می بود که در نهایت کشته می شد. انوری همان طور که در سال 2016 فیلم "زیر سایه ها" را ساخت که درباره اتفاقات دهه 80 در تهران بود، در اینجا نیز فیلم عادی نساخته است. ویل به کری که ترسیده است می گوید" اجازه بده تا من این مشکل را حل کنم". سپس ویل تصاویر ذهنی از سر قطعه قطعه شده کری می بیند.
"زخم ها" مانند "زیرسایه" که حاوی ایده های پارانرمالی و سیاسی است انسجام ندارد. در عوض در اینجا انوری از وضعیتی استفاده می کند تا ترس و وحشت را به مخاطب القا کند. در اینجا سوسک های بالدار وجوددارد، اشکالی جلو دوربین راه می روند، به نظر می رسد که مغزها منفجر می شوند، دستی از جمجمه بیرون می آید- اتفاقاتی که وقتی ویل می خواهد برای پلیس توصیف کند به نظر احمقانه می آید، مانند زمانی که فردی از تئاتر خارج شود و قادر به بیان آنچه دیده است نباشد.
هامر تاثیرات خاص خودش را دارد. مردی بلندبالا و قهرمان که مانند یک شاهزاده حضور مادی دارد. به نظر می رسد که هالیوود هیچوقت متوجه نشد که چطور باید از او استفاده کند اما انوری به گونه ای از قدرت هامر استفاده می کند که انگار هامر مردی است که همه چیز می داند اما به راحتی به زبان نمی آورد. ویل که فردی معتاد به الکل و اخراج شده از دانشگاست مانند حلقه ای نورانی در این صحنه ها می درخشد. کری با تمسخر به او می گوید" تو احمقی". به نظر می رسد که این کنایه منجر به رنجش او می شود. تمام کاری که ویل در مقابل انجام می دهد این است که برای صبحانه لیوانی از آبجو پرکرده و با آلیسیا تماس می گیرد تا ببیند که آیا می تواند از دلش دربیاورد یا خیر.
ویل از آن دست آدم هایی نیست که می خواهند همه چیز را حل کنند. چالش انوری این است که چطور یک فیلم پیشرونده، جذاب و تعمدا خنده دار بسازد و با صدا تنش های آن را افزایش دهد. زمانی که ویل به تلفن نفرین شده تماس می گیرد صدای فریادی به گوش می رسد. کری ارتباطی بین این تصاویر و مذهب گنوستیسیسم، مذهبی که بدن مادی را مانند کیسه گوشتی دانسته و آن را فارغ از الهیات می داند، می بیند و بنابراین آن را مقدس می پندارد.
شاخه ای از گنوستیسیسم به آیین مانوی پارسی تغییر پیدا کرده است، از همین رو شاید بتوان دلیل استفاده از آن را به داستان انوری ایرانی ربط داد. "زخم ها" برای بعد جسمانی ارزش و احترام کمی قائل است. زمانی که بدن کاوش شود به نظر می رسد که دریچه ای به سمت روح باز می شود. مشکل ویل و تمامی کارکنان کافه رزی این است که آنها پر از شهوت، خشم و خشونت هستند. انوری از تماشای چنین طغیان هایی احساس رضایت می کند.
منبع: ورایتی
مترجم: مهتاب عیوضی