تحلیل شخصیت غلام باستانی با بازی حسن پورشیرازی در فیلم پیرپسر | سایه شوم پدر

اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی | «پیرپسر» یکی از بحثبرانگیزترین و جذابترین فیلمهای سینمایی ایرانی یک دهه گذشته است و با وجود اینکه فیلم به اصطلاح آپارتمانی است درامی خلق میکند که میتواند مخاطب را سه و ساعت و اندی بدون خستگی با خود همراه کند. یکی از دلایلی که این فیلم اینگونه دیده شده شخصیتپردازی دقیق و بازی بینظیر حسن پورشیرازی در نقش پدر مستبد داستان است که باعث شده یکی از مهمترین نقشآفرینیهای تاریخ سینمای ایران باشد. در واقع میتوان گفت بزرگترین امتیاز فیلم «پیر پسر» شخصیتپردازی درست این نقش و بازی بینظیر پورشیرازی است.
بیشتر بخوانید:
منتقدان سینما درباره فیلم پیرپسر چه گفتند؟
نقد و بررسی مفصل فیلم پیرپسر؛ تولد ضحاکی تازه از دل رمان داستایفسکی در سینمای ایران
نقد فیلم پیرپسر: نبردی تلخ در خانهای فرسوده میان عشق و قدرت
اقتباسی موفق
داستان «پیرپسر» با اقتباس از برادران کارامازوف فئودور داستایوفسکی نگاشته شده و طبعا شخصیت غلام نیز ایرانیزهشدهی شخصیت فئودور پاولوویچ کارامازوف است. در واقع میتوان گفت که اگر شخصیتپردازی غلام باستانی به خوبی درآمده است بیشتر مدیون این است که براهنی سعی نکرده این شخصیت چندان با شخصیت رمان متفاوت باشد.
[هشدار: در این بخش پایان فیلم لو میرود]
ملاکی بدنام و هوسباز که در جهان داستانی براهنی به جای چهارپسر دو پسر دارد و به خاطر بیبند و باری و میگساری و روابط متشنجی که با فرزندانش دارد در نهایت توسط پسر بزرگتر به قتل میرسد.
[پایان خطر لو رفتن پایان فیلم]
انتخاب شخصیتی که به خودی خود به تصویر کشیدن آن میتواند جنجالآفرین باشد، داستان پرکشش و مثلث عشقی که تا به حال به آن پرداخت نشده و به نظر میرسید که پرداخت به آن جزو خط قرمزهای سینمای ایران باشد (عشق پدر و پسر به یک دختر) در کنار استفاده از یک شخصیتپردازی دقیق و امتحان پس داده ترکیب برنده «پیرپسر» بود که بازی بینظیر حسن پورشیرازی هم به این ترکیب برنده ارزشی مضاعف داد و این چنین این نقش را ماندگار کرد.
فئودور یا غلام
شخصیتپردازی روانشناختی و تحلیلهای عمیقی که داستایوفسکی در دل داستانهای خود دارد باعث شده اقتباس از آن حتی اگر ضعفهایی هم داشته باشد همچنان چشمگیر باشد. برای همین به جرئت میتوان گفت اگر نقش غلام باستانی خوب درآمده یا اینکه بازی خوبی از پورشیرازی میبینیم به خاطر این است که این شخصیت را داستایوفسکی خلق کرده است.
فئودور یا غلام؟ باید گفت غلامی در کار نیست. نقشی که حسن پورشیرازی آن را نقشآفرینی کرده فئودور است نه غلام. برای همین است که این نقش چنان قوی است که نمیتوان از آن گذشت و چنان با فرهنگ ایرانی فاصله دارد که نمیتوان آن را پذیرفت و با وجود اقتباسها و نشانههای دیگری که براهنی به ما میدهد (ضحاک و داستان رستم و سهراب) جهان داستانی آن متعلق به برادران کارامازوف است و همچنان اتمسفر قصه بیشتر از اینکه به فرهنگ ایرانی شباهت داشته باشد شبیه خاستگاه خود است و ارجاع دادن و استفاده از این نمادها جز شلوغکاری نتیجهای ندارد چون شخصیت غلام باستانی قرابتی با رستم ندارد و همچنین جهان داستان «پیرپسر» ارتباطی با ضحاک ندارد.
ابتذال شر
سایه شوم غلام باستانی بر پسران و خانه خود و جهان داستانی به قدری گسترده است که هیچ نور امیدی نیست و حتی حضور یک انرژی زنانه نمیتواند آن را نجات دهد و این انرژی هم توسط این شر مطلق بلعیده میشود.
[هشدار: در این بخش پایان فیلم لو میرود]
غلام باستانی جایی برای همذاتپنداری برای خود نمیگذارد و نه تنها شر مطلق که نماد ابتذال شر است. ضعف بزرگی که میتوان برای داستان «پیرپسر» برشمرد این است که ضعف در شخصیتپردازی نماد خیر یعنی علی پسر بزرگ غلام با بازی حامد بهداد باعث میشود تعادل داستان در بخشهای به هم بخورد و در نهایت پیروزی خیر بر شر خارج از منطق داستان باشد.
[پایان خطر لو رفتن پایان فیلم]