بهترین فیلم های نوید محمدزاده در نقش ضدقهرمان
اختصاصی سلام سینما - نوید محمدزاده یکی از محبوبترین بازیگران نسل جوان سینمای ایران است. بازیگری که کارش را روی صحنهٔ تئاتر شروع کرد و درحالیکه با آثاری مانند «مرد بالشی»، «زمستان ۶۶»، «یک دقیقه سکوت» و «پچپچههای پشت خط نبرد» در عرصه تئاتر مطرح شده بود، با بازی در فیلم «عصبانی نیستم» پا به جهان سینما گذاشت؛ این شروعی چشمگیر و پربار برای محمدزاده بود. در سالهای حساسیتبرانگیز بعد از ۸۸، او در یکی از معدود فیلمهای سیاسی که با نگاهی انتقادی به این وقایع پرداخته بود، نقش عاشق درماندهای را ایفا کرد که به دل همه نشست و سیمرغ نگرفتن او برای این نقش به دلیل فاز سیاسی فیلم هم نام او را محبوبتر کرد.
حالا بعد از یک دهه فعالیت سینمایی، میتوان نوید محمدزاده را یکی از مهمترین بازیگران جوانی دانست که کار خود را بعد از ۸۸ آغاز کردهاند. در این یادداشت به سراغ ۵ فیلمی رفتهایم که محمدزاده در آنها نقش منفی یا اصطلاحاً ضدقهرمان را بازی میکند.
بد نیست در ابتدا تعریفمان از ضدقهرمان را یکی کنیم؛ چراکه بسیاری ممکن است آن را با شخصیت منفی یا آنتاگونیست اشتباه بگیرند. در درامنویسی همیشه قهرمانی وجود دارد که نیرویی بهعنوان نیروی شر در برابر او و قصهاش قرار دارد. در درامهای کلاسیک یونانی قهرمان را پروتاگونیست و نیروی شری که در برابر او قرار داشت را آنتاگونیست مینامیدند.
بعد از گذر از سینمای کلاسیک و در دوران مدرن، تاریخ سینما شاهد خلق کاراکترهایی بود که خودشان قهرمان بودند و درعینحال آن قطب شرور ماجرا را هم در خودشان داشتند. تجمیع نیروی شر در شخصیت اصلی و قهرمان درام، مفهوم «ضدقهرمان» یا «بدمن» را به وجود آورد. «جوکر»، «دکتر استرنج» و «تراویس بیکل» (شخصیت اول فیلم «راننده تاکسی» مارتین اسکورسیزی) از جمله مهمترین و ماندگارترین بدمنهای تاریخ سینما هستند.
با این مقدمه برویم سراغ بهترین ضدقهرمانهایی که نوید محمدزاده نقششان را بازی کرده است:
خفهگی
در فیلم نوآر فریدون جیرانی یعنی «خفهگی»، نوید محمدزاده ایفای نقش اول مرد را برعهده دارد. مردی که همسرش را در یک تیمارستان بستری میکند تا بتواند اموال او را بالا بکشد. درحالیکه همسر او، پرستار را از این حقیقت آگاه میکند، رابطه عاطفی بین مرد و پرستار باعث میشود او راحتتر بتواند نقشهاش را عملی کند.
«خفهگی» از این نظر بهعنوان یک فیلم نئونوآر جالبتوجه است که با شخصیتهای آشنای این ژانر یک بازی دراماتیک میکند. اصطلاح «فم فتال» که به زن اغواگر و شروری اطلاق میشود که از شاخصههای فیلمهای نوآر است و قهرمان مرد فیلم را در دام میاندازد در «خفهگی» جیرانی دستخوش تغییری جنسیتی میشود. به این معنی که حالا قهرمان اصلی یک زن است و مرد جایگاه فم فتال را از آن خود کرده است.
نوید محمدزاده با اجرایی سرد و نگاه از بالا به پایینی که پرستار و تماشاگر را مقهور خود میکند، بهخوبی آن سویهٔ شرور کاراکتر را در ذهن مخاطب مینشاند.
متری شیش و نیم
نوید محمدزاده این بار در قامت یک قاچاقچی مواد مخدر، بهعنوان بدمن در فیلم دوم سعید روستایی ایفای نقش میکند. در یک فیلم جنایی پلیسی که در واقع دو قهرمان دارد. در نیمه اول فیلم پلیسی که به دنبال یک قاچاقچی بزرگ آمفتامین است، در جایگاه قهرمان قرار میگیرد و در نیمهٔ دوم با رسیدن به قاچاقچی که نوید نقشش را بازی میکند، روایت روی او سوار میشود و بدل به قهرمان ثانویهٔ فیلم میشود.
هرچند او در اینجا بهعنوان یک خلافکار، بدمن ماجرا است؛ اما سعید روستایی با دقیق شدن درگذشتهٔ او و پرداختن به فقری که او را بدل به یک خلافکار کرده، تماشاگر را به این شخصیت نزدیک میکند. به شکلی که با او همذاتپنداری کرده و دلش برای او بسوزد.
نوید محمدزاده این بار با اجرایی پرطمطراق و اغراقآمیز سعی میکند ترحم تماشاگر را به دست بیاورد. هرچند این ترحمانگیزی را نمیتواند بهعنوان نقطهٔ قوت فیلم مدنظر قرارداد، اما بههرحال در گیشه کار خودش را میکند و تماشاگرپسند واقع میشود.
لانتوری
«لانتوری» را میتوان متفاوتترین فیلم این لیست دانست. کاراکتر پاشا با اجرای نوید محمدزاده را هم میتوان یکی از خاصترین شخصیتهای کارنامهٔ هنری او برشمرد. پسری که در یک پرورشگاه بزرگ شده و حالا با دوستانش در یک گروه خلافکاری به نام لانتوری وقت میگذراند. پاشا عاشق دختری به نام مریم میشود. یک مددکار اجتماعی که برای محکومان به اعدام رضایت جمع میکند. او در جریان کارهای خیرخواهانهٔ خود با پاشا آشنا میشود. پاشا به شکل دیوانهواری عاشق مریم میشود. عشقی که به دلیل اختلافات فاحش میان دو نفر سرانجامی ندارد. مریم با پاشا کج دار و مریز رفتار میکند تا دلش را نشکند؛ اما وقتی پاشا متوجه میشود که او با مرد دیگری در ارتباط است، تصمیم میگیرد با اسید پاشیدن روی صورت مریم او را از آن خود کند... مریم حالا خودش مصر است که رضایت ندهد و چشمان پاشا را بهعنوان مجرم از او بگیرد.
اجرای نوید محمدزاده در این فیلم هم هرچند پرطمطراق است، اما با «متری شیش و نیم» فرقی اساسی دارد که ریشهٔ آن را باید در شخصیتپردازی متفاوت دو کاراکتر جست. در اینجا با کاراکتری دوگانه طرف هستیم که همان قدر که میتواند بیرحم باشد که روی معشوقهاش اسید بپاشد، همان قدر هم میتواند معصومانه و کودکانه ساعتها با بچههای پرورشگاه بازی کند. گریم متفاوتش هم روی کاراکتر نشسته و در نهایت یک بدمن منسجم را نتیجه بخشیده است. سکانس اجرای حکم در بخش پایانی فیلم، بهیادماندنی است.
خشم و هیاهو
«خشم و هیاهو» که برداشتی آزاد از داستان واقعی زندگی ناصر محمدخانی است، یکی از شرورترین نوید محمدزادهها را به تصویر میکشد. البته باید روی برداشت آزاد تأکید کنیم؛ چراکه فیلم در پرداختن به شخصیت مردش که یک خوانندهٔ مشهور است، بیش از آنکه به واقعیت پایبند باشد بر اساس تخیل نویسنده پیش رفته است و درواقع کاراکتر شهلا جاهد آن سویهٔ اقتباسی فیلم را به دوش میکشد. درواقع شخصیت مرد زادهٔ تخیل نویسنده است و شخصیت زن برداشتی از شهلا جاهد.
بر همین اساس فیلمساز توانسته بهدلخواه خودش شرارتی را در مردش بپروراند که او را بدل به یک بدمن کند. مردی که هم در خانواده و هم در برخورد با طرفداران و هم در سوءاستفاده از دختری که عاشقش است، منتهیالیه رذالت را از خود بروز میدهد.
نوید محمدزاده در این فیلم هم بازی سرد از خود بروز میدهد. مردی عبوس و خودمحور را به نمایش میگذارد که گویی احساسات در او راه ندارند و جز خودش به هیچچیز اهمیت نمیدهد. اجرای نوید در لحظههای دونفره او و حنا بهیادماندنی است.
سرخپوست
«سرخپوست» دومین فیلم نیما جاویدی بعد از «ملبورن» است. یک عاشقانه که میان مددکار و رئیس یک زندان اتفاق میافتد. در روز جابهجایی زندان که از قضا خانم مددکار هم به آنجا آمده، یکی از زندانیان گم میشود و سرگرد مصر است او تا پیش از انتقال او را پیدا کند.
سرگردی بداخلاق و عبوس که در قامت مأمور قانون بدل به قطب منفی ماجرا میشود، بدل به مردی که دارد همه سعی خود را میکند تا از آزادی و رهایی یک زندانی جلوگیری کند. در طول فیلم و در پروسه یافتن زندانی فراری، سرگرد و مددکار به هم نزدیکتر میشوند و مهربانی زن روی خوی سرد سرگرد تأثیر میگذارد. این همان نکتهای است که فیلم را محبوب تماشاگران میکند و آنان را مجاب میکند تا دل به عاشقانهٔ این دو دهند.
نوید محمدزاده در این فیلم نقش مردی بسیار بزرگتر از سن خود را بازی میکند. دیدن او با آن گریم بزرگسالانه و در هیبت یک سرگرد بسیار جالبتوجه است.