25 ضد قهرمان بزرگ تاریخ سینما (قسمت سوم )
10. Tony Montana – Scarface (صورت زخمی)
1983 – کارگردان : برایان دی پالما
شاید خیلی ها متوجه نشده باشند که فیلم کلاسیک و گانگستری برایان دی پالما درواقع بازسازی فیلمی است که 50 سال قبل از این فیلم ساخته و اکران شده است. ظاهر این دو فیلم کاملا با هم متفاوت هستند. فیلم 1983 پر است از خشونت گرافیکی و در آن پشت سر هم ناسزا می شنوید و در آن زمان این فیلم رکورد دار استفاده از کلمه ی F**K و مشتقات آن بود. ورژن سانسور شده ی آن هم قابل توجه است هم مضحک !
فیلمنامه توسط اولیور استون نوشته شده و داستان یک مهاجر کوبایی به نام تونی مونتانا را روایت میکند که در سال 1980 به میامی می آید و امپراطوری مواد مخدری بنا می کند. پاچینو برای این نقش با لهجه ی غلیظی صحبت می کرده و گفته که مونتانا یکی از مورد علاقه ترین نقش هایش است و آن را بسیار دوست دارد . حدس زدن دلیلش خیلی سخت نیست .
این کاراکتر آنقدر عالی بود که تا دهه ها بعد به طرز عجیبی مورد تقلید قرار می گرفت و هی تکرار می شد ، این کاراکتر روی دنیای هیپ هاپ و بازی های کامپیوتری هم تاثیر گذاشت. دیالوگ " به دوست کوچولوم سلام کن ! " به یاد ماندنی ترین دیالوگ هم خشن و هم بامزه ی این فیلم است.
9. Harry Callahan – Dirty Harry (هری کثیف )
1971 – کارگردان : دان سیگل
کلینت ایستوود سابقه ی زیادی در بازی نقش های یاغی ها و قهرمانان اخلاق مدار دارد اما احتمالا او را بیشتر با نقش بازرس هری کالاهان "هری کثیف" به یاد می آوریم. این کاراکتر ستاره ی 5 فیلم شد که با " هری کثیف" در سال 1971 به کارگردانی دان سیگل آغاز شد. این کاراکتر را خیلی ها با اسلحه ی مگنوم 44 و الفاظ رکیکش به یاد می آورند . این کاراکتر تبدیل به یک شمایل شد و تقریبا روی تمام کاراکتر های پلیس فیلم های بعد خود که با قوانین خودشان جلو میروند و بازی می کنند تاثیر گذاشت. در فیلم اول هری با یک قاتل زنجیره ای چیزی شبیه به زودیاک که خود را "عقرب" می نامد درگیر است. ایستوود به خوبی از عهده ی نقش برمی آید و او را در عین خون سرد بودن غیر قابل پیش بینی نشان می دهد. هری برای مخاطبانی که ایستوود را با غرب وحشی می شناسند یک کابوی مدرن است. این فیلم به همراه "سگ های پوشالی" سام پکین پا و " پرتقال کوکی" استنلی کوبریک که همگی در یک سال اکران شدند طلیعه دار دوره ی جدیدی از سطح خشونت در سینما بودند. شاید بتوان این را نتیجه ی درگیری های دهه ی 60 میلادی و جنگ ویتنام دانست. مردم در آن دوره دوست داشتند خودشان را جای این قهرمانان خشن بگذارند و خشم و عصبانیتشان را با روشی بی خطر تخلیه کنند.
8 . William “D-Fens” Foster – Falling Down ( فروپاشی / سقوط)
1993 – کارگردان : جوئل شوماخر
"من آدم بده ام ؟!" این دیالوگ غم انگیز مربوط به این فیلم عالی و نافذ جوئل شوماخر هستش. فیلم درباره ی کارمند سابق وزارت دفاع آمریکا است که بی کار شده و زنش از او طلاق گرفته و در روز تولد دخترش پای پیاده به راه افتاده و لس انجلس را به آشوب کشیده. مایکل داگلاس نقش ضد قهرمان ما را بازی می کند. او واقعا تحملش تمام شده و تصمیم می گیرد خشم سرکوب شده اش از جامعه را سر هرکسی که سر راهش می بیند خالی کند. فیلم مخالفت ها و جنجال هایی برپا کرد ، تعدادی از اقلیت ها را به خاطر تصویری که از آنها نشان داده بود خشمگین کرد ، همچنین مهندسین مرکز دفاع کشور که شغل سابق کاراکتر داگلاس را داشتند به اعتراض واداشت و از همه مهم تر نشان دادن نمونه ی کلیشه ی "Angry White Man" که هرگز نمی توان گفت فکر شده نبوده است. داگلاس گفته که این بهترین نقشی است که تا به حال بازی کرده چون به قول او این کاراکتر خیلی بیشتر از یک دیوانه است ، او هم مجرم است هم قربانی و اعمال او ریشه در عقده ی بازگو کردن شکایت ها و نارضایتی های او دارد و نادیده گرفتن و چشم پوشی از آن غیر ممکن است.
این فیلمی است که امروزه هنوز هم تاثیر گذار و طنین انداز است بخصوص با وضعیت حال حاضر تنش ها و تبعیض های نژادی در آمریکا . این فیلم نشان می دهد که اگر این مسائل شناسایی نشوند و فکری به حالشان نشود و دست کم گرفته شوند چه اتفاقاتی می تواند رخ دهد . یک آدم نامتعادل و مشکل دار کافی است کمی زیر فشار جزئی ای قرار گیرد تا ...
(قدیما تلویزیون بیشتر از این فیلم های خوب و تاثیر گذار نشون می داد ، خوشحالم که توی اون دوره بزرگ شدم ! )
7. Captain Jack Sparrow – Pirates of the Caribbean:The Curse of the Black Pearl (دزدان دریائی کارائیب)
2003 – کارگردان : گور وربینسکی
من عاشق این کاراکترم ، باید هم میسپردنش دست جانی دپ . این بازیگر مشهور و نامتعارف کمک کرد که بازخورد و نتیجه ی فیلم از یک ایده ی مسخره ی سفر دیزنی لندی تبدیل به سری فیلم هایی با فروش چند میلیارد دلاری شود. 4 قسمت از این سری فیلم اکران شده و قسمت پنجم هم با بازی گلشیفته فرهانی در راه است. اولین قسمت بدون شک تا الان بهترین قسمت است و تنها قسمتی است که جانی دپ به خاطر بازی در آن نامزد اسکار شد.
در این فیلم کیت ریچاردز گیتاریست گروه Rolling Stones هم بازی می کند که در فیلم های بعدی این نقش به عنوان پدر جک اسپَرو معرفی می شود . دپ در ابتدا با برداشت و تفسیر غیر منتظره و افتضاحی که از نقشش داشت مدیران استودیو را نگران کرد. جک کاراکتری است شبه مست با یک سری ادا و اطوار مخصوص خودش به همراه مدل مو و گریمی منحصر به فرد . دپ این کاراکتر ساختگی را نه تنها با مزه کرد بلکه آن را نقطه ی قوت بی چون و چرا و به نماد فیلم تبدیل کرد. من عاشق حرکات دستش به جای استفاده از شمشیر و حتی فرار های لحظه ای اش هستم . او به جز بی قانونی قانون دیگری ندارد . به قطع باید گفت او با چیزی که شما از یک دزد دریایی در ذهن دارید متفاوت است.
بعد از جدا شدن گور وربینسکی کارگردان از فیلم سوم به بعد ، جری براکهایمر بزرگ که تهیه کننده ی این سری فیلم ها است شاید باید گفت که با گذشت زمان باعث کاهش کیفیت این فیلم ها و افزایش بودجه ی آنها شد ولی پتانسیل فروش این فیلم ها آنقدر زیاد است که باید به او حق داد که از آن صرف نظر نکند.
خوشبختانه ادامه ی حضور جانی دپ باعث می شود که این فیلم ها قابل تماشا باشند ، و حتی زمینه هایی از زندگی در بیرون از فیلم را هم تحت تاثیر قرار دهند. در واقع با اینکه رفتار های او اغلب قهرمانانه نیستند ولی جک اسپرو در حال حاضر یکی از بزرگترین قهرمانان اکشن اخیر تاریخ سینما به شمار می آید.
6 . John Rambo – First Blood (اولین خون)
1982 – تد کاچف
کی فکرشو می کرد کاراکتری که اسمش رو از روی یک گونه ی سیب برداشته اند انقدر گردن کلفت شود ؟! این فیلم براساس رمانیست که ده سال قبل از فیلم منتشر شده بود. "اولین خون" داستان یک کهنه سرباز و کلاه سبز سابق جنگ ویتنام را زمانی که توسط کلانتر شهری کوچک مورد آزار و اذیت قرار می گیرد روایت می کند. او در جنگل یک جنگ پارتیزانی کوچک به راه می اندازد.
برخلاف منبع و سه دنباله ی بیش از حد خشن آن ، این فیلم که اولین فیلم این سری است به طرز غافلگیر کننده ای کمتر خشن است. در واقع ستاره ی فیلم سیلوستر استالونه که در نوشتن فیلمنامه هم همکاری کرده بود لحن خشونت آمیز فیلم را کم کرد و رمبو را بیشتر همدلی برانگیز کرد. در حالی که کهنه سرباز موجی ویتنام تبدیل به استعاره ای از جنگ ستیزی می شود استالونه رمبو را به جای یک روانی دارای اختلال استرسی تبدیل به یک جنگوی آزار دیده و نادیده گرفته شده می کند .
کتاب با خودکشی کاراکتر به پایان می رسید و این مانع دنباله دار بودن آن می شد و از طرفی پایان کنونی فیلم برای فیلمی به این تیره گی مناسب تر بود. مونولوگ شور انگیز رمبو در اوج فیلم همزمان هم جانسوز هم روشنگر و هم رضایت بخش است و در عین حال آسیب دیده گی روانی او را شرح می دهد.
نباید او را فقط ضربه خورده و دیوانه شده دید او در واقع خسته است ، خسته از بی احترامی ، دوری ، فرار ، ترس و خسته از آزار دیدن از کشور و مردمی که او برای دفاع از آنها جنگیده است. درحالی که اعمال رمبو باعث واکنش های افراطی ای می شود این هایی که گفته شد از دیدگاه و گذشته ی او قابل فهم هستند.
فیلم های بعدی هیچوقت این پیام ها و حرف ها را به شدت ، حادی و تلخی "اولین خون" بیان نمی کنند و بیشتر پر هستند از خون ریزی ، شلیک گلوله و انفجار های مکرر . فیلم اول تنها یک فیلم اکشن نبود و حرف مهمی برای گفتن داشت . بیشتر تحسین که از فیلم شد به خاطر نزدیکی آن با جنگ ویتنام بود که ضدقهرمان خیالی آن در آن و به خاطر آن آسیب دیده بود .
5 . Charles Foster Kane – Citizen Kane (همشهری کین)
1941 – کارگردان : اورسن ولز
خیلی سخته که اهمیت و تاثیر "همشهری کین" را در تاریخ سینما نادیده بگیریم. دیدن این فیلم برای تمام دانشجویان سینما ضروریه ، این شاهکار سیاه و سفید بارها مورد مطالعه و تشریح قرار گرفته و میشه گفت که در هر لیستی که از بهترین فیلم های تاریخ سینما نوشته شده اسم این فیلم یا اوله یا جز بهترین ها است. درحالی که در اولین اکرانش مورد تحسین فوق العاده ای قرار گرفت ولی اسکار بهترین فیلم سال را نبرد و از 9 نامزدی اسکار تنها توانست به جایزه ی بهترین فیلمنامه دست یابد که این باعث شد که هنوز هم وقتی حرف این فیلم می شود این بیان می شود که این فیلم آنقدر که شایسته اش بود مورد احترام قرار نگرفت و در زمان خودش تحسین نشد. این فیلم یک نقطه ی عطف در تاریخ سینما است و به گفته ی گرگور پاتالاس سینما را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد.
از همه بیشتر این شگفت انگیز است که نویسنده ، تهیه کننده ، کارگردان و بازیگر نقش اصلی این فیلم اورسن ولز ، این فیلم را زمانی ساخت که تنها 25 سال داشت. این دست آورد او آنقدر حیرت آور بود که خود او هم نتوانست دوباره به آن دست یابد . خود کاراکتر کین یک معما است و کلمه ی "رزباد" که آخرین کلمه ای است که او قبل مرگ به زبان آورده معمای اصلی فیلم است و آن را جلو می برد. این کاراکتر با نگاهی به شخصیت ویلیام راندولف هرست که یک سرمایه گذار بزرگ و فرد با نفوذی در دنیای مطبوعات و رسانه بود خلق شد . کین آدم ظالم و از خود راضی ای بود که قصد داشت به بالاترین درجه ها و به بزرگی وعظمت برسد حتی اگر به قیمت از دست دادن دوستان و خانواده اش تمام شود. فیلم زندگی کین را از دوران کودکی فقیرانه اش در کلورادو تا زمان پیری او در قصر شخصی اش به نام "زانادو" نشان می دهد. گریم ولز در طول نشان دادن این دوره ها تا پیری او آنقدر فوق العاده بود که همه را متعجب کرد.
گفتن اینکه دیدن این فیلم دوساعته و به یاد ماندنی با وجود داستان جذاب و تکنیک های فوق العاده ی بصری آن سخت است کمی بی انصافی است . با وجود اینکه بعضی افشای معنای رزباد را غیر منتظره و به اصطلاح پاداوجی می دانند ولی این قطعه ی نهایی و تکان دهنده ی فیلم و کامل کننده ی فهم ما از پیچیدگی شخصیت این مرد است. فیلمنامه و نقش آفرینی ولز پرتره ای نچسب و و غیر جذاب از کین ارائه می دهد که با اینکه خیالی و ساختگی است بااین حال در مقایسه با افراد بزرگی که در گذشته و حال زندگی کرده اند بسیار دست نیافتنی ، غیر واقعی و بزرگتر از تصور عموم مردم است. تمایل ولز برای نشان دادن آسیب پذیری و زشتی کین در کنار موفقیت های او قابل توجه است و یکی از دلایلی است که هنوز این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلم های بیوگرافی ساختگی تاریک و تلخ شناخته و مورد تحلیل قرار می گیرد. کین یک ابرضدقهرمان واقعی است.
4 . Alex DeLarge – A Clockwork Orange ( پرتقال کوکی)
1971 – کارگردان : استنلی کوبریک
اگر "ضدقهرمان" فردی تعریف می شود که ترکیبی از ویژگی های قابل تحسین و وحشتناک داشته باشد بنابراین خیلی سخت است که مثالی بهتر از الکس برای آن پیدا کرد . او شخصیت اصلی فیلم سال 1971 استنلی کوبریک است که کشنده و در عین حال راوی ای فروتن و جذاب است.
او هنوز هم بحث برانگیز است البته کمتر از زمانی که خود کوبریک زنده بود. این فیلم اقتباسی سینمایی از رمان پادآرمانی آنتونی برجس است همچنین تعمقی است در مورد موضوعاتی نه کمتر از مفهوم خیر و شر بلکه در مورد درگیری برای ایجاد تعادل بین این دو که باعث به وجود آمدن یک حفاظت مشترک و همگانی می شود. فیلم داستان یک جوان بدون احساس مسئولیت اخلاقی را روایت می کند که بعد از تحمل یک دوره ی انزجار درمانی (یا ناسازگاری درمانی) در زندان تبدیل به قربانی جامعه ای می شود که زمانی او آن را میترساند. الکس توسط مالکوم مک داول نقش آفرینی می شود . شخصیت او را نمی توان تک بعدی توصیف کرد ، او خیلی بیشتر از این حرف ها است. او یک مجرم مصر است که رهبری گروهی را به عهده دارد . آنها برای سرگرمی میدزدند ، تجاوز و حمله می کنند و بی چاره آن کسی که شب در مسیر آنها قرار بگیرد!
در کمال تعجب الکس یک قاتل احمق نیست ، او هوش خود را به نمایش می گذارد ، شاعرانه و به زبانی که برجس ابداع کرده و "ندست" نام دارد صحبت می کند و موسیقی کلاسیک به خصوص آثار بتهوون را تحسین می کند. در پایان کتاب او آرام و سربه راه می شود ولی در پایان فیلم همچین چیزی نمی بینیم و این پایان حذف و عوض شده است.
کوبریک هر کاری که می توانسته انجام داده که ما طرف الکس باشیم مثلا ما تنها جایی که میبینیم خونی حقیقی از کسی بریزد در مورد الکس است و نه قربانیان او ! رنج هایی که مک داول برای اجرای این نقش متحمل شد بسیار معروف است ، چند دنده اش شکست و در طول فیلمبرداری قرنیه اش خراش برداشت. ما برای الکس و خوار شدنش در این افسانه ی مربوط به آینده احساس تاسف می کنیم و در عین حال نمی توانیم فراموش کنیم که او چه هیولایی است. پنهان کردن این موضوعات و خطوط واضح از توانایی های کوبریک است و چیزی است که باعث می شود بعد از این همه سال این فیلم هنوز گیرا ، قدرتمند و تاثیرگذار باشد.
3 . Michael Corleone – The Godfather (پدرخوانده)
1972 – کارگردان : فرانسیس فورد کوپولا
اسم فیلم هرچند ساده به نظر می رسد ولی معنای عمیقی دارد و با دیالوگ "دون کورلئونه" در آخر فیلم طنین انداز می شود. مارلون براندو اسکار بهترین بازیگر مرد را برای این فیلم برد و از گرفتن آن سر باز زد . بسیاری براندو را به عنوان نقش اصلی این فیلم می شناسند ولی در واقع تحول شخصیت کامل در مایکل که آل پاچینو آن را بازی می کند رخ می دهد.
این فیلم به عنوان یکی از بزرگترین و بهترین فیلم هایی که تا کنون ساخته شده اند به حساب می آید. داستان تراژدی ای در حد آثار شکسپیر است. فیلم براساس رمانی از ماریو پوزو ساخته شده و خود پوزو و فرانسیس فورد کوپولا فیلمنامه ی آن را نوشته اند. این فیلم سه ساعته داستان انتقال قدرت از سرکرده ی پیر یه خانواده ی مافیایی به یکی از سه پسرش را روایت می کند.
مایکل در ابتدای فیلم یک قهرمان جنگ آراسته است که نمی خواهد هیچ ارتباطی با کسب و کار خانواده داشته باشد، او بعد از ترور و تیر خوردن پدرش توسط گانگستر های رقیب آرام آرام با فعالیت های مجرمانه ی خانواده درگیر می شود . صحنه ی کلیدی فیلم جایی که مایکل به خاطر خانواده مرتکب اولین قتل خود می شود یک کلاس پیشرفته ی فیلمسازی در مورد تعلیق است. تنش و بحران با ترکیب استفاده ی دقیق طراحی صدا ، دوربین ، نوشته ها و البته بازی فوق العاده ی آل پاچینو استادانه توسط کوپولا همانند یک رهبر ارکستر هدایت می شود و بیشتر آن بدون دیالوگ است. پدرخوانده یک فیلم حماسی است که به هیچ وجه کند نیست ، فیلم کلاسیکی داستانگو که یکی از جذاب ترین سفرها یا تحول های شخصیت در تاریخ فیلم را روایت می کند که قسمت های بعدی آن هم به صورت خیره کننده ای (اگر نگوییم بهتر) ادامه می یابد. نقش مایکل کورلئونه با اختلاف زیاد نسبت به "صورت زخمی" و دیگر آثار پاچینو بهترین و ماندگارترین نقش آفرینی او است. داستان فراموش نشدنی فردی که با بی میلی به قدرت می رسد و همزمان با آن روح خود را از دست می دهد.
2 . Randle Patrick McMurphy – One Flew Over the Cuckoos Nest (پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته / دیوانه از قفس پرید)
1975 – کارگردان : میلوش فورمن
جک نیکلسون بعد از بارها نامزدی اسکار برای بازی های تحسین شده اش اولین بار برای این فیلم اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برد و واقعا شایسته ی آن بود. این فیلم در بین بازی های جنون آمیز و کاراکتر های دیوانه ای که نیکلسون بازی کرده بهترین است و انتخاب او به عنوان پروتاگونیست اقتباس میلوش فورمن از کتاب سال 1962 کِن کِیسی واقعا به جا و مناسب بوده است. در زمان ساخت فیلم کیسی سرانجام به خاطر تغییراتی که در داستان داده شده بود با فیلمساز به نزاع و مشاجره برخواست ولی می توان گفت که نتیجه ی حاصله که شامل برنده شدن پنج اسکار از جمله بهترین فیلم ، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن و بهترین فیلمنامه بود جای هیچ بحث و جدلی را باقی نگذاشت و باید گفت که اثر و قدرت آن امروزه حتی بیشتر از آن اولین اکرانش است. مک مورفی از نظر اجتماعی نابه هنجار است و غرق در لذت جویی و شورشگری است ولی هرچه باشد دیوانه و احمق نیست. ترتیبی داده می شود که او برای اینکه به زندان نیوفتد به تیمارستان فرستاده شود. او در آنجا نظم و روتینی که پرستاری مستبد با بازی لوئیز فلچر برپا کرده را به هم می ریزد.
فیلم مفهوم جنون را به چالش می کشد و این را فاش می کند که قدرت چقدر می تواند کسانی را که مسئول هستند فاسد و دیوانه کند. ما می دانیم که مک مورفی با این طرز رفتارش همیشه نمی تواند قسر در برود و بالاخره برایش دردسر ساز می شود ولی بی عدالتی یا به عبارت عامیانه " نامردی" در بازگویی داستان او هنوز هم برای مخاطبان امروزی ناراحت کننده است. او به سختی یک شهروند نمونه به حساب می آید و دیدن انقلاب کوچک مک مورفی به عنوان داستانی درباره ی مبارزه با قدرت و استبداد (از نوع بدفرجام آن) بسیار سرگرم کننده است . او یک ضدقهرمان کاریزماتیک است.
1 . Travis Bickle - Taxi Driver (راننده تاکسی )
1976 – کارگردان : مارتین اسکورسیزی
ضدقهرمان نهایی ، پروتاگونیست فراموش نشدنی فیلم مارتین اسکورسیزی است که در وضعیت تاریک دهه ی 70 شهر نیویورک غوطه ور است. رابرت دنیرو در زمان آماده شدن برای بازی در این نقش 12 ساعت در روز به عنوان راننده ی تاکسی کار کرد . توصیف و تعریف کاراکتر تراویس بسیار سخت است.
پل شریدر فیلمنامه نویس این فیلم گفته است که این یک داستان نیمه اتوبیوگرافیک است و تم اصلی فیلم تنهایی است. او خود با منزوی شدن و ترد شدن از اجتماع قبل از نوشتن فیلمنامه ی این فیلم درگیر بوده است. یکی دیگر از متن هایی که از آن برای این فیلم الهام گرفته شده خاطرات منتشر شده ی آرتور برمر است ، او کسی است که در سال 1972 اقدام به ترور کاندیدای ریاست جمهوری جورج والاس کرد . اطلاعات پشت صحنه ی فیلم برای این افشا شدند که کاراکتر تراویس بیکل بهتر فهمیده و درک شود ، بخصوص که اعمالش در آخر فیلم اغلب اشتباه فهمیده شده بود.
داستان بسیار ساده است : تراویس برای کنار آمدن با بی خوابی اش راننده ی تاکسی می شود (شبیه فیلم "باشگاه مشت زنی" است ، نه؟) تنها برای بیشتر و عمیق تر غرق شدن در پارانویا و جنون ناشی از تجربه ی شکست عشقی اش و در این مسیر از جرم و فسادی که هر روز شاهد آن است بیزارتر می شود . از شانسش با یک روسپی نوجوان با بازی جودی فاستر برخورد می کند و این همزمان است با تغییر و تحولات سیاسی و مبارزات انتخاباتی در منطقه و این کاتالیزورها باعث می شوند که او دست به کارهای دراماتیکی بزند. به علاوه برای اینکه مطالعه ی بهتری درباره ی این کاراکتر صورت گیرد باید گفت این فیلم اثر عالی ای درباره ی یک بیماری روانی است. چیزی که تراویس از آن رنج می برد هیچوقت به وضوح مشخص نمی شود ولی عده ای معتقدند که رفتار و افکار او نشان از اختلالات شخصیتی اسکیزوتایپال است. بدون در نظر گرفتن نسخه ای که او برای خود می پیچد ؛ این بسیار سخت و بی عدالتی است که اهمیت و مفهوم فیلم را تا حد یک فیلم شخصی در مورد رشد اختلالات روانی و رئالیسمی تیره و تلخ کاهش دهیم و ناچیز کنیم. خوانش های متعددی از پایان فیلم وجود دارد ، منتقدین فیلم را درباره ی همه چیز، از فروپاشی مردانگی شهری تا زخم ها و آسیب های روانی ناشی از جنگ تفسیر کرده اند. والبته ترور رئیس جمهور ریگان توسط جان هینکلی جونیور به این بحث ها ، مشاجرات و اختلافات دامن زد (به سختی می توان گفت که او از این فیلم الهام گرفته باشد) .
در پایان باید گفت که "راننده تاکسی" چیزی را فریاد می زند که برای بسیاری از بیننده ها آشنا است : افزایش نارضایتی از جهان پیرامون مخصوصا ترکیب آن با انزوا که برای آنهایی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند بسیار اتفاق می افتد . تراویس بیکل ممکن است دیوانه یا حداقل بسیار پریشان و ناراحت باشد اما این لزوما بدان معنا نیست که او دارد در مورد همه چیز اشتباه می کند ، موافق نیستید؟
تراویس نمونه ی یک ابرضدقهرمان است که حتی جامعه را به صورت گسترده به چالش کشید و آنقدر تاثیر گذار بود که حتی انگیزه ی قاتل رئیس جمهور یک کشور را به الهام گرفتن از این کاراکتر نسبت دادند.
استثناهایی مانند فیلم " شوالیه ی تاریکی" 2008 به کارگردانی کریستوفر نولان هم وجود دارند . در این فیلم "جوکر" آنقدر فوق العاده و بی نظیر توسط هیث لجر نقش آفرینی شده که از نظر بسیاری از جمله خود نولان و کریستین بیل ، او فیلم را از آن خود کرده و شوالیه ی تاریکی بیشتر در مورد جوکر است تا بتمن ! درنتیجه بسیاری جوکر را ضد قهرمان به حساب می آورند ولی در هر صورت داستان در مورد بتمن است و در نتیجه با توجه به آن معنایی که از ضد قهرمان تعریف شد این فیلم در این لیست جا نمیگیرد .
نکته ی دیگری که باید به آن اشاره کرد اینکه فیلم های همفری بوگارت مانند : شاهین مالت ، کازابلانکا ، داشتن و نداشتن ، خواب بزرگ و ... همه پروتاگونیست هایشان یک ضد قهرمان است و جز ضد قهرمان های زخمی از زیر شاخه ی ضد قهرمان های رمانتیک به حساب می آیند و همگی فیلم های مطرحی هستند ولی چون این ضد قهرمان ها بسیار وام دار ضد قهرمان های ادبیاتی هستند و کمتر سینما لذا در این لیست درج نشده اند. این چیزی از ارزش آنها کم نمی کند ، پروتاگونیست فیلم های بوگارت جز بهترین ضد قهرمان های تاریخ هستند.
فیلم های نظیر " بانی و کلاید" ، "بوچ کسدی و ساندنس کید" و " قاتلین بالفطره" هم فیلم های ضد قهرمانانه ای هستند ولی چون بیشتر Body film و جاده ای به حساب می آیند و از طرفی به جای یه پروتاگونیست با دوتا مواجه هستیم بنابراین از آوردن نام آنها هم صرف نظر شده .
فیلم های جدیدی مانند " دد پول" و " مکس دیوانه : جاده ی خشم" هم جز فیلم های مطرح جدید هستند که قهرمان هایشان از این جنس هستند ولی فیلم هایی قبلا شبیه آنها وجود داشته و یا تاثیرشان بر یک ژانر یا جریان دیگری در سینما بوده ، مثلا فیلم ددپول نقطه ی عطفی در ژانر ابر قهرمانی که معمولا فیلم هایش بلاک باستر و برای تمامی رده بندی های سنی ساخته می شوند است. این فیلم به خاطر استفاده از کلمات رکیک و تصاویر خشن و مستهجن برای افراد بالای 17 سال مناسب است و این خلاف اصول ژانر ابر قهرمانی بود ولی الان حداقل 3 فیلم ابر قهرمانی +17 سال در دست تولید است !
این هم بگویم که اگر به این گونه فیلم ها علاقه دارید با یک سرچ ساده می توانید فیلم های مختلفی را پیدا کنید. چند فیلم حائز اهمیت دیگر که جا دارد به آنها اشاره کرد :
Lester Burnham – American Beauty (1999)
Jeffrey “The Dude” Lebowski – The Big Lebowski (1998)
Carrie White – Carrie (1976)
Paul Kersey – Death Wish (1974)
Wikus van de Merwe – District 9 (2009)
Bobby Dupea – Five Easy Pieces (1970)
Fritz – Fritz the Cat (1972)
The Man With No Name a.k.a. “Blondie” – The Good , the Bad and the Ugly (1966)
Henry Hill – Goodfellas (1990)
Steven Jay Russell – I Love You Phillip Morris (2010)
Rupert Pupkin – The King of Comedy (1983)
Humbert Humbert - Lolita (1962)
May Dove Canady – May (2003)
William Lee – Na*ked Lunch (1991)
Louis Bloom – Nightcrawler (2014)
Seymour “Sy” Parrish _ One Hour Photo (2002)
Jake LaMotta – Raging Bull (1980)
Ethan Edwards – The Searchers (1956)
Pasqualino Frafuso a.k.a Settebellezze – Seven Beauties (1976)
Karl Childers – Sling Blade (1996)
Benjamin Barker / Sweeney Todd – Sweeney Todd : The Demon Barber of Fleet Street (2007)
Daniel Plainview – There Will Be Blood (2007)
Mark Renton _ Trainspotting (1996)
Jordan Belfort – The Wolf of Wall Street (2013)
Randy “The Ram” Robinson – The Wrestler (2008)
William Munny - Unforgiven (1992)
Riggan – Birdman (2014)
Ron Woodroof - Dallas Buyers Club (2013)
25 ضد قهرمان بزرگ تاریخ سینما (قسمت دوم)