پنج ویژگی مهم فیلم علفزار | گذشته ی ناگذشته
اختصاصی سلام سینما - فیلم «علفزار» اولین فیلم کاظم دانشی در مقام کارگردان است. فیلمی که در چهلمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و یکی از جنجالیترین فیلمهای آن دوره بود. عموم جنجالهایی که بر سر فیلم به راه افتاد بهواسطه موضوع خاص و حساسیتبرانگیز فیلم بود که شاید کمتر کسی انتظارش را داشت که روی پرده سینماهای ایران با آن مواجه شود.
تماشاگران فیلم در جشنواره هم به دودسته موافق و مخالف تبدیل شدند و یا فیلم را دوست داشتند و پیشرو میدانستند یا مخالف فیلم بودند و میگفتند، فیلم دانشی از خودش چیزی ندارد و تنها موضوع حساسیتبرانگیز آن است که باعث شده زیاد دربارهاش حرف زده شود و بیش از پتانسیلهای واقعیاش موردتوجه قرار بگیرد.
خب «علفزار» بهراستی هم موردتوجه ویژهٔ جشنواره قرار گرفت و در کنار «موقعیت مهدی» بیشترین تعداد کاندیداتوری را داشت که عموماً هم شامل بخشها و جوایز اصلی مانند بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگری، بهترین تدوین، بهترین فیلمبرداری، بهترین فیلم اول و... میشد و در این میان موفق شد چهار سیمرغ را به خانه ببرد.
در میان بازیگران که در هر چهار رشته زن و مرد اصلی و فرعی کاندید شده بودند، صدف اسپهبدی، جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کرد. کاظم دانشی سیمرغ بهترین فیلمنامه را به خانه برد و حمید نجفی راد برای تدوین فیلم و علیرضا علویان برای صداگذاری، سیمرغ دریافت کردند.
پنج ویژگی مهم فیلم تی تی: به دریا زدن در دل شب
«علفزار» همچنین در نظرسنجی منتقدان مجلهٔ فیلم بهعنوان بهترین فیلم جشنواره چهلم از نظر این مجله شناخته شد. در ادامه یادداشت پنج نکته مهم «علفزار» را مرور میکنیم.
یک فیلم دادگاهی
دربارهٔ اینکه چطور سینمای ایران در سالهای اخیر تنها محدود به فیلمهای کمدی و یا فیلمهای درام اجتماعی شده است، بارها صحبت کردهایم. درباره اینکه کمتر کارگردانی به سراغ ساخت فیلم در بستر ژانرها میرود و مگر در مواردی استثنا با فیلمهایی سروکار داشته باشیم که بتوان آنان را بهواسطه پرداختشان درون الگوی ژانرهای متفاوتی غیر از درام و کمدی، بازتعریف کرد. مگر چه بشود که مثلاً محمدحسین مهدویان یک فیلم نوآر بسازد (مرد بازنده)، یا سعید روستایی یک اکشن پلیسی (متری شیش و نیم) یا ارسلان امیری یک فیلم ترسناک فولکلور (زالاوا).
حالا اولین فیلم بلند کاظم دانشی هم در ادامه همین نامها صفبندی میشود. این بار یک فیلمساز جوان به سراغ فیلمهای دادگاهی رفته. فیلم دادگاهی یکی از زیرشاخههای مهم ژانر جنایی است که در تاریخ سینما فیلمهای درخشانی را به خود دیده فیلمهایی مانند «زن پشت پنجره»، «دوازده مرد خشمگین» یا «عدالت برای همه». اما در سینمای ایران کمتر فیلم دادگاهی سراغ داریم.
فیلمهایی مانند «هیس دخترها فریاد نمیزنند» یا «خشم و هیاهو» که بخش مهمشان در دادگاه میگذرد هم یک فیلم دادگاهی بهحساب نمیآیند و از این نظر «علفزار» اولین تلاش جدی سینمای ایران در دههٔ گذشته برای ساخت یک فیلم دادگاهی مهیج و ملتهب بهحساب میآید. فارغ از اینکه نتیجه را دوست داشته باشیم یا نه همین که این فیلمساز جوان به سراغ کاری جدید و بدیع رفته و از چارچوبهای معمول سینمای ایران بیرونزده، قابلتوجه است.
اقتباس از پروندههای واقعی
برای بسیاری از تماشاگران در حین تماشای فیلم و یا پس از دانستن موضوع آن که دربارهٔ تعرض و تجاوزی گروهی است، این سؤال پیش میآید که آیا «علفزار» بر اساس داستانی واقعی ساخته شده یا زادهٔ تخیل نویسنده است؟ خب سؤال مهمی هم هست. مخصوصاً که فیلم در تمام مدت همراه با بازپرس دادگاه میماند و سعی میکند در پس نگاه ریزبین و کنجکاو او پرده از واقعیات و جنایاتی بردارد که خود متهمان تمایلی به افشای آن ندارند.
این نگاه کنجکاو بازپرس در واقع مابهازایی از کنجکاویهای فیلمساز است که به گفتهٔ خودش فیلمنامه را بر اساس چندین پرونده قضایی به نگارش درآورده. به این شکل که داستان فعلی «علفزار» لزوماً اقتباس از یک داستان واقعی نیست اما برآیند مطالعه و تحقیق در تعداد زیادی پرونده تجاوز به عنف است. در واقع فیلمساز پروندهها را خوانده و هر تکه از فیلمنامه را بر اساس بخشی از یک پرونده واقعی کنار تکهٔ دیگر سرهم کرده.
به این صورت «علفزار» هرچند از یک اتفاق واقعی برداشت نشده، اما قطعاً بر پایه واقعیت و ملهم از پروندههای قضایی حقیقی ساخته شده است. دانشی در واقع با این ترفند هم وفاداریاش به واقعیت را حفظ میکند و هم با گشتن در میان پروندههای مختلف موفق میشود خوراک دراماتیک قویتر و تمام و کمالتری را برای فیلمش مهیا کند.
موضوع قوی و تماشاگرپسند
همانطور که در مورد قبلی اشاره کردیم، موضوع فیلم که درباره یک پرونده قضایی است، مهمترین عاملی است که تماشاگران را برای دیدن «علفزار» در قدم اول به سالن سینما میکشاند. این فیلمی درباره تجاوز است. موضوعی که این روزها در بطن جامعه زیاد به آن پرداخته میشود و رسیدن جنبشهایی مانند «من هم/ می تو» به سینمای ایران بحث تعرض و تجاوز را در میان تودهٔ مردم باز میکند. هرچند فیلمهای متفاوتی به مقولهٔ تجاوز پرداختهاند (هیس دخترها فریاد نمیزنند، من مادر هستم و...) اما هیچکدام چنین رویکرد مستقیم و بیواسطهای به ماجرا نداشتهاند. ضمن اینکه اینجا در «علفزار» پای تجاوز گروهی در میان است.
خط اصلی داستان درباره چند آقازاده است که برای تفریح به باغی رفتهاند؛ اما با پسران صاحب باغ که احوالاتی اوباش گونه دارند درگیر میشوند و آنها مردان را اسیر و به زنان همراهشان تجاوز میکنند. اما تحتفشار قرار میگیرند تا قضیه را وارد مجرای قانونی نکنند. فیلم با خرده داستانهای مختلف به هرکدام از شخصیتهای فیلم میپردازد و علاوه بر پرداختن به مقولهٔ تجاوز در پی آسیبشناسی سکوت و عدم صحبت از آن واقعه و انداختن آن در جریان قانون هم هست.
لحن انتقادی تند
یکی از نکات ویژهای که بسیاری از منتقدان به آن اشاره کردند، برخی آن را مثبت دانسته و برخی معتقدند که اتفاقاً نقطهضعف فیلم است، به لحن انتقادی تند فیلم مربوط میشود. بسیاری از تماشاگران حتی بعد از تماشای فیلم در جشنواره بر این باور بودند که فیلم به اکران عمومی نخواهد رسید و یا در اکران با سانسور مواجه خواهد شد، چراکه برای سینمای ایران بسیار صریح و انتقادی است و احتمالاً مسئولان آن را تاب نخواهند آورد.
این لحن انتقادی تند توجهش را به جنبههای مختلفی از فساد در دستگاههای قضایی تا احوالات آقازادهها و تبعیضها و نابرابریهای اجتماعی معطوف میکند و بهنوعی به همهٔ این مسائل گریز میزند. ازیکطرف پرداخت مستقیم به همهٔ این معضلات تماشاگر را با خود همراه میکند، گویی فیلم حرف دلش را میزند و خشمش را تخلیه میکند و هم از سوی دیگر بهزعم برخی، این لحن تند و مستقیم از چارچوب سینمایی و ظرافتهای هنری خارج میشود و شکلی شبیه به غر زدنهای داخل تاکسی یا تحلیلهای دمدستی میگیرد.
حضور جالبتوجه پژمان جمشیدی
اما نکته مهم دیگر که باز هم از نکات مهم در جذب تماشاگر فیلم است، حضور پژمان جمشیدی است. بازیگری که تا حد زیادی گیشه را برای این فیلم اجتماعی تلخ تضمین میکند و هم از سوی دیگر حضورش در نقشی اینچنین جدی، غافلگیرکننده به نظر میرسد. پژمان جمشیدی در همین سال فیلم درام دیگری یعنی «بیمادر» را هم در جشنواره داشت که در آنجا هم نقشی جدی بازی میکرد و این نشان میدهد که او در پی ایجاد تغییری در کارنامه بازیگری خود است و سعی دارد از کمدیهایی پرفروش اما خالی از محتوا به سمت سینمای جدیتر کوچ کند.
بازی جمشیدی در «علفزار» با گریم متفاوتش اما بسیار بهتر از «بیمادر» است و همهٔ سعیاش را کرده تا از آن تصویر کمیکی که تماشاگر ایرانی از او در ذهن دارد، آشناییزدایی کند. خود ایفای چنین نقشی قطعاً سختیهای خودش را دارد؛ اما کندن از پسزمینهای که در ذهن مخاطب از او شکلگرفته بهمراتب سختتر هم هست. او بهخوبی از پس ایفای نقش مردی که میان که بار وجدان و اخلاقیاتش درگیر است برآمده و جزئیات جالبتوجهی به بازی خود اضافه کرده که تجربهاش در «علفزار» را به مهمترین بازی کارنامه سینماییاش تا به اینجا بدل میکند.