واکنش تهیهکننده بامداد خمار به درخواست حذف نامش از بیلبوردها: بروید استغفار کنید!

در پی انتشار نامه ساترا در مورد حذف نام تهیهکننده و کارگردان سریال «بامداد خمار» (محمدحسین قاسمی و نرگس آبیار)، قاسمی متنی را در این زمینه منتشر کرد.
در این متن چنین آمده است:
درچند روز گذشته شاهد نامه ای از سمت ساترا بابت حذف نام تهیه کننده و کارگردان سریال بامداد خمار (محمدحسین قاسمی و نرگس آبیار) از بیلبوردهای تبلیغاتی مربوط به این اثر بودیم(تصویر نامه جهت اطلاع مخاطبان ارسال شده است)، همین طور فشار به پلتفرم تازه تاسیس شیدا برای حذف نام تهیه کننده از تیتراژ سریال و همچنین شکایتی از سوی ساترا بابت سریال سووشون با مضمون کلی تهیه اثر خلاف عرف و مستهجن توسط نرگس آبیار و بنده که لازم دانستم توضیحاتی محضر مخاطبان عزیز دهم:
ابتدا از استقبال قابل توجه مردم از سریال بامداد خمار در همین روز اول انتشار بسیار سپاسگزارم ما این اثر را برای مردم ساختیم و همیشه با تمام توان کار کردیم و سعی مان این بود که کم فروشی نکنیم و بابت حواشی تحمیلی به آثارمان از سوی ساترا بسیار عذرخواهیم.
لازم به ذکر است حذف نام مان از چند جا (بیلبورد و تیتراژ اثر و …)چیزی از لطف مردم به هنرمندان کم نمیکند. هدف ما از ابتدا کار فرهنگی سالم و سازنده برای کشور بوده است.
این اقدام کاملاً بیسابقه است که نام تهیهکننده و کارگردان با دستور نهادی مثل ساترا حذف شود.
مگر میتوان نام خالقان یک اثر هنری را حذف کرد؟
این رفتار نه «نظارت» است و نه «صیانت»؛ بلکه نماد آشکار حذف، تحقیر و بیهویتسازی هنر است.
ساترا بهجای حمایت از تولیدات فرهنگی، به ابزار تهدید و حذف بدل شده است.
حذف نام خالقان اثر، نقض صریح حقوق حرفهای و مالکیت معنوی است و تلاشی برای پاکسازی حافظه فرهنگی جامعه محسوب میشود.
این تصمیم نه قانونی است، نه اخلاقی، و نه قابل توجیه.
ساترا اعلام کرده که ما بهدلیل تولید «سریال مستهجن» ممنوعالکار شدهایم، اما هیچ حکم یا ابلاغ رسمی به ما نرسیده است.
چطور همان اثری که آن را «مستهجن» میخوانند، اکنون با نام ما در پلتفرم نماوا پخش میشود، ولی در اثری دیگر، نام ما حذف شده است؟
اگر گنهی هم کرده باشیم، این مصداق همان بیت معروف است: «گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری!»
حتی بابت همان موضوع، سریال سووشون را هم که ۵۴ روز توقیف کردید.
رفتار فعلی تان در دل خود تناقض دارد و از ناآگاهی نسبت به هنر و فرآیند خلق اثر ناشی میشود.
در فضای فرهنگی، تساهل و تسامح باید جایگزین رفتارهای قهری و حذفی شود آن هم در شرایط فعلی که شائبه ایجاد نفرت سازمان یافته در جامعه از سوی نهادی خاص را بوجود می آورد.
تجربهی چهار دهه اخیر نشان داده که برخوردهای حذفی جز انزوا، مهاجرت یا خاموشی هنرمندان نتیجهای نداشته است و باعث عدم پویایی اجتماعی و ایجاد فاصله هر بیشتر در جامعه شده است.
متاسفانه تیغ تیز حذف دامن کسانی را گرفته که خود سالها برای فرهنگ و هنر این سرزمین زحمت کشیدهاند.
اگر قرار است بنده و خانم آبیار کار نکنیم، صریح بگویند «شما کار نکنید»، نه اینکه با برچسبهای بیاساس مثل «مبتذل» و «مستهجن» حیثیت افراد را خدشهدار کنند.
هنر را نمیتوان با حذف اداره کرد.
فرهنگ را نمیتوان با تهدید مدیریت کرد.
مراسم تشییع زندهیاد ناصر تقوایی، علاوه بر یادبود آن استاد بزرگ، نوعی اعلام انزجار از اندیشههای تندرو فرهنگی بود و به نوعی اعلام فاصله گذاری با آن بود. سالها استاد تقوایی برای اعتراض به همین جریانهای حذف و تنگنظری، فیلم نساخت. نتیجهی سیاست حذف و پاک کردن نامها را در آن مراسم بهروشنی دیدیم.
در طول یک سال گذشته، ساترا وقت برای گفتوگو به ما نداد. قرار بود فقط با آمریکا مذاکره غیرمستقیم شود، اما ظاهراً این عزیزان همه را همچون آمریکا دیدهاند!
امیدوارم مدیران ارشد در جریان دقیق این اتفاقات نباشند و در مسیر رفع ابهامها کمک کنند.
می بایست به تندروها عرض کنم با حذف دیگران، کسی به سراغ شما و اندیشهی شما نخواهد آمد. خودتان را اصلاح کنید، نه مردم و سینما را.
اگر امروز نامها حذف شوند، فردا نوبت حذف اندیشهها، روایتها و خود مردم خواهد بود.
اگر امروز تیتراژ بینام کنید حتما با خیال باطل فردا می خواهید هنر را بیصدا کنید.
نامها را شاید بتوانید از تابلوها بردارید، اما از دل مردم هرگز.
هنر دستاویز سیاست نیست؛ سینما را ملعبهی تصمیمهای تند و ناپخته نکنید.
بروید استغفار کنید.
تأکید می کنم که هنرمندان فرزندان ایران هستند و حذف آنان حذف بخشی از خود این سرزمین است.
یادآوری می کنم که اعتماد عمومی و امید اجتماعی با احترام به مردم حفظ میشود، نه با سانسور و حذف.
در پایان هم موکداً عرض می کنم: «ما نه حذف میشویم و نه قهر میکنیم؛ فقط یادآور میشویم که هیچکس نمیتواند نام عشق و تلاش را از حافظه مردم پاک کند.»