همیشه هم پای یک مرد درمیان نیست!

در گزارش 13 ژانویه 2017 رسانه Newstalk میخوانیم: «گیشه سینمای آمریکا نشان میدهد که سهم زنان در ساخت فیلمهای پرفروش، تنها هفتدرصد بود که یعنی نهدرصد کمتر از سال 2015 و دودرصد سقوط بهنسبت سال 1998؛ یعنی بازگشت به نقطه صفر!» آیا میدانستید که درمیان لینا ورتمولر، جین کمپیون، سوفیا کاپولا و کاترین بیگلو؛ بهعنوان چهار زنی که در تاریخ برگزاری اسکار، نامزد بخش بهترین کارگردانی در این رویداد بزرگ سینمایی شدهاند، تنها کاترین بیگلو توانسته این تندیس را به خانه ببرد؟ یک سوال تکراری! آیا زنان در صنعت بزرگ سینما همچنان نادیده گرفته میشوند؟
پیشاز پاسخی بهدور از گلایههای احساسگرایانه و مرسوم به سوال بالا، بد نیست با هم چند نمونه آماری منتشرشده و بهروز از سوی موسسه تحقیقاتی زنان و هالیوود موسوم به W&H را مرور کنیم: «انجمن سینمایی آمریکا معروف به MPAA در گزارش سالانه خود آورده است که 52درصد سینماروها در سال 2016 را زنان تشکیل دادهاند؛ اما آیا در پشت دوربین هم همین میزان مشارکت وجود دارد؟ مرکز مطالعات زنان در صنعت فیلم و سینمای جهان موسوم به CSWTC مدعیست که سهم زنان در فهرست 100 فیلم پرفروش سال 2016 به قرار چهاردرصد از کارگردانها، 11درصد از فیلمنامهنویسان، سهدرصد از فیلمبرداران، 19درصد از تهیهکنندگان و 14درصد از تدوینگران این آثار بود. بر پایه دادههای همین مرکز، زنان آهنگساز، سهمی سهدرصدی در موسیقی فیلم 250 اثر برتر سال 2016 داشتند». در ادامه این گزارش با این حقیقت روبهرو میشویم که تاکنون هیچ فیلمبردار زنی حتی نامزد اسکار هم نشده است! این مسئله در مورد کاراکترهایی که در سینما از زنان تصویر شده است هم نمودی قابل توجه دارد. برای مثال، گزارشهای مرکز Womenintvfilm گویای آن است که در تاریخ سینما، زنان تنها در 29درصد موارد، نقش اصلی فیلمها بودهاند و حتی در بعد نژادی، این تبعیض شکلی پیچیدهتر هم بهخود میگیرد؛ تاجاییکه در 100 فیلم برتر سال 2016 بیشاز 76درصد زنان تصویرشده دراینآثار، سفیدپوست بودند. گزارش جامع مرکز تحقیقات فیلمسازی Annenberg با بررسی آماری فرصتهای شغلی در عرصه سینما بین سالهای 2007 تا 2016 هم به این نتایج جالب توجه رسید که در ایجاد فرصت برای ساخت فیلم کوتاه، سهم زنان تنها 28درصد بوده و این رقم در مورد فیلمهای بلند 27درصد است. همچنین، امکان کارگردانی فیلمهای پرفروش سینما در این بازه زمانی برای زنان تنها بهمیزان چهاردرصد بوده است. این مقدمه طولانی گویای این حقیقت است که اگرچه بیمشارکت زنان، هنر هفتم مانند هر حیطه دیگری نهشکل میگرفت و نه در طول مسیرش، قوام مییافت و توسعه پیدا میکرد، اما همچنان شکاف جنسیتی بزرگی در هنر هفتم وجود دارد. این درحالیست که تاریخ این هنر آکنده از نامهاییست که هم مبدع بودند و هم متحولکننده؛ برای مثال، چه کسی میتواند Lone Scherfig، Lucrecia Martel، Agnès Jaoui، Claire Denis، Susanne Bier، Lisa Cholodenko، Nicole Holofcener، Mary Harron، Jane Campion و صدها نام دیگر و آثارشان را در مرور تاریخ سینمای متفکرانه از خاطر ببرد؟ این افراد تنها بخشی از فیلمسازان زن صاحب اندیشه به انتخاب پایگاه Metacritic بهعنوان یکی از بزرگترین مراجع نقد آثار هنری و سرگرمی در جهان هستند که با فیلمهای خود، تحولی بزرگ در صنعت سینما ایجاد کردهاند و منتقدان را به حیرت واداشتند. پس چرا نام آنها بهاندازه فیلمسازان مرد شنیده نشده است؟ در ابتدای همین گزارش سایت متاکریتیک آمده است: «آکادمی اسکار تنها مرجع داوری هنری نیست که زنان فیلمساز را نادیده میگیرد. مورد عجیب کاترین بیگلو بهعنوان تنها زن کارگردان اسکاری، در مراسمهای همراستا و معتبری چون BAFTA و DGA هم تکرار شده است. حتی در فستیوالی چون گلدنگلاب هم تنها باربارا استرایسند بود که تا امروز (این مقاله منتشره به تاریخ 17 جولای 2010 است) توانست دراینرقابتها برنده جایزه کارگردانی شود. گفتنیست که این نادیدهانگاشتهشدن حتی در رویداد کن نیز که بهزعم بسیاری از دستاندرکاران سینما در جهان، رویه و رویکردی روشنفکرانه دارد، بهشکلی کاملا چشمگیر و البته آزاردهنده حضور دارد. برای نمونه، در سال 2010، این جشنواره بینالمللی در خیل نامهای پرتعداد آثار پذیرفتهشدهاش تنها پذیرای 18 فیلم از فیلمسازان زن جهان بود!» اگر فکر میکنید که این نگرش در سالهای اخیر تغییر و مسیر بهبود را پیدا کرده است، باید بگوییم متاسفانه اینگونه نیست. درهمینراستا شما را به گزارش منتشره از سوی W&H به تاریخ 15 مای 2017 درباره سهم زنان از جشنواره کن 2017 ارجاع میدهیم؛ جایی که میگوید: «از فیلمهای بخش اصلی این رویداد، تنها 16درصدشان را کارگردانهای زن ساختهاند و اگر بدانیم که در کن 2016 این رقم معادل 14درصد بود، حتما حس میکنیم که یک جهش خوب را از نظر کمی شاهد بودهایم؛ اما برای نتیجهگیری باید تا پایان جشنواره و روز مراسم اهداء جوایز صبر کرد؛ کارزار اصلی آنجاست!» در مورد تصاحب نخل طلای بهترین فیلم در جشنواره کن بد نیست بدانید از سال 1990 تا 2016، جین کمپیون برای فیلم «پیانو» تنها کارگردان زن پیروز این رویداد است که آنرا در سال 1993 بهطور مشترک با چن کایگه؛ کارگردان مرد چینی برای ساخت «بدرود محبوبهام» بهدست آورد. سوالی که پیش میآید این است: «زنان، کارگردانهای خوبی نیستند؟» نوح برلاتسکی؛ بازیگر و محقق نویسنده کتاب Wonder Woman: Bondage and Feminism در مقالهای منتشره به تاریخ 22 فوریه 2017 در رسانه Splicetoday مینویسد: «مولی هاسکل؛ منتقد فیلم و فعال امور زنان در یکی از تحقیقات خود در سال 1975 به این پرسش که آیا واقعا زنان فیلمساز، متفاوت از مردان فیلمساز هستند؟ پاسخی روشن داد: خیر! هر فیلمسازی با هر جنسیتی، روش نزدیکشدن خودش را به سوژه دارد و از سبکهایی پیروی میکند که در امر فیلمسازی، رایج هستند. حرکتهای نوآورانه زیادی در تاریخ کارگردانی روی نداده و هر ابداعی، شاید تکاملیافته ایدهای در سالهای دور بوده است. مهم، نوع روایت موضوع و زاویه دید آدمها به موضوعات است که این امر هم نه به جنسیت، بلکه به جهانبینی فرد مربوط است؛ بااینحال، ماجرای فیلمسازی برای آدمهای رادیکال، تندرو و خواهان ایجاد تفاوتهای جبری، فرق دارد. برای مثال، آنها که فمینیستهای دور از نگاه منصفانه هستند، درست مانند مردانی که اندیشههای مردسالارانه دارند، نگاهشان عاری از تعادل است و این در فیلمشان نمود مییابد؛ وگرنه جریان فیلمسازی، منبعث از دیدگاه و بینش فیلمساز است. سالهاست با تکرار موضوعاتی از قبیل تاثیر حساسیتهای زنانه در امر ارائه آثار هنری، آنها را از تجربهکردن دور کردهاند و فرصتها را از خیل عظیمی گرفتهاند». او به این موضوع اشاره میکند که این مرزبندیها درواقع راهی برای بهحاشیهراندن بخشی مهم از نیروی فعال و متفکریست که میتواند در مسیر تکامل یک هنر، حضوری ستودنی و مثمرثمر داشته باشد. نشریه Telegraph در گزارش هشتم مارچ 2017 بهمناسبت روز جهانی زن، به نامهایی اشاره کرده است که صنعت سینما نمیتواند تاثیرشان را نادیده بگیرد. برای مثال، کسی میتواند آلیس گی-بلاش؛ اولین فیلمنامهنویس و فیلمساز زن تاریخ سینما را که نامش در بیشاز 1000 تیتراژ جهانی آمده است، از خاطر ببرد؟ یا کسی هست که سینما را بدون کتلین کندی تصور کند؟ اگر هست پس باید گفت دوست عزیز بیحضور این تهیهکننده معتبر، نه جرج لوکاس میتوانست «جنگهای ستارهای» را بسازد نه استیون اسپیلبرگ «ای.تی» را جلوی دوربین میبرد؛ حتی امروز شرکت بزرگ فیلمسازی Amblin Entertainment وجود خارجی نداشت.