جستجو در سایت

1395/07/24 23:20

آن ها که جا ماندند

آن ها که جا ماندند
5 فیلم مهم که اسکار 2014 به آن ها بی اعتنا بود

2014، سال پرباری برای سینمای جهان بود. شاید هفت-هشت سالی می شد که سینمای جهان ( به خصوص آمریکا)، در یک سال این همه فیلم خوب و دیدنی ارائه نکرده بود. فیلم هایی که بعضا حاوی عناصری بودند که در تاریخ سینمای جهان کم سابقه بود(مانند پسربچگی و بردمن) و دستاورد جدیدی برای سینما به حساب می آمد. شاید همین سطح بالای فیلم ها، باعث شد که آکادمی اسکار از توجه به موضوعات فرامتنی دست برداشته و  انتخاب های نسبتا درست تر و سینمایی تری داشته باشد. نامزدها و برنده ها را که احتمالا تاکنون شناخته اید و یا خواهید شناخت، اما در این میان، فیلم هایی هم بودند که به دلایل مختلف، در ترافیک سنگین امسال گیر کردند و در فصل جوایز چندان کامیاب نشدند، اما ارزش یک یا چندبار تماشا کردن را دارند. بنابراین در این جا به بررسی تعدادی از این فیلم ها می پردازیم.

دو روز و یک شب (Two Days, One Night)

کارگردانان: ژان پیر داردن- لوک داردن

چرا باید به آن توجه می شد؟  برادران داردن از مشهورترین فیلمسازان فعلی سینمای اروپا به حساب می آیند که با بردن دو جایزه نخل طلای جشنواره کن در سال های 1999 و 2005، به عنوان کارگردانانی بزرگ و صاحب سبک مطرح شدند. سبک و نوع خاص فیلم های این برادران بلژیکی که دارای قصه هایی شخصیت محور، درام در گیر کننده و خرده پیرنگی هستند، از وجوه تمایز فیلمسازی این دو برادر محسوب می شوند. دو روز و یک شب جدیدترین فیلم آن ها نیز از این قاعده مستثنا نیست. قصه زنی که به دلیل بحران مالی در آستانه اخراج از محل کارش قرار می گیرد و حالا دو روز و یک شب فرصت دارد تا از این اتفاق جلوگیری کند.

دو روز و یک شب به عنوان نماینده رسمی سینمای بلژیک برای رقابت در بخش جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان اسکار امسال معرفی شده بود و همه امیدوار بودند تا برادران داردن برای اولین بار طعم نامزدی اسکار را بچشند، اما...

چرا به آن توجه نشد؟  پیش از این نیز سه فیلم از داردن ها (شامل دو فیلم برنده نخل طلا) برای شرکت در رقابت اسکار معرفی شده بودند و همچون این بار، از قرار گرفتن در جمع نامزدها باز مانند. اساسا ساختار فیلم های برادران داردن که کشمکش درونی شخصیت ها، دیالوگ محدود، نبود موسیقی متن و... از عناصر ثابت آن هاست، به مذاق داوران کلاسیک پسند آکادمی خوش نمی آید. با این حال بازی درخشان و نفس گیر ماریون کوتیار در نقش یک زن مستاصل که در عین حال می خواهد خود را در مواجهه با دیگران کنترل کند، داوران را مجاب کرد تا وی را برای بازی در این فیلم نامزد جایزه بهترین بازیگر زن کنند.

تعداد نامزدی اسکار : یک رشته

نقشه ستارگان (Map To The Stars)

کارگردان: دیوید کراننبرگ

چرا باید به آن توجه می شد؟ آخرین فیلم کراننبرگ، فیلمساز مشهور کانادایی نیز در جشنواره کن 2014 رونمایی شد که نه تنها استقبال خوب منتقدین و تماشاگران مواجه گردید، بلکه داوران نیز با اهدای جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره، اقبال خود را به این فیلم نشان دادند. نقشه ستارگان درباره هالیوود است و قصه دو بازیگری است که در ابتدا و انتهای مسیر شهرت و ستارگی قرار دارند. هردو به دلیل واقعه ای یکسان در زندگی شخصی خود دچار مشکلات روحی هستند و مدام دچار توهم می شوند. از آن جا که فیلم به زبان انگلیسی بود و به دلیل استقبال بالای منتقدین، نامزد شدن در چند رشته اسکار (به خصوص بازیگری های اصلی و مکمل) می توانست معقول باشد.

چرا به آن توجه نشد؟ نقشه ستارگان فیلم بسیار تلخ و سیاهی است. کراننبرگ در این اثر خود به روابط پشت پرده در هالیوود و سیستم ستاره سازی سینمای آمریکا به شدت حمله می کند. داوران آکادمی که خود از دست اندرکاران هالیوود هستند، پیش از این هم نشان داده اند که چنین انتقادهای تندی را در سینما برنمی تابند و با بی اعتنایی از کنار فیلم می گذرند.این رفتار شامل حال بازیگران اثر نیز می شود و نقش آفرینی  خیره کننده جولین مور در نقش ستاره افول کرده سینما نیز به چشم داوران نمی آید (هرچند که جولین مور برای بازی در فیلم دیگری جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را به خانه برد). نکته ای که البته به قول جناب جواد خیابانی "چیزی از ارزش های این فیلم کم نمی شود! "

تعداد نامزدی اسکار:  بدون نامزدی

دختر گمشده (Gone Girl)

کارگردان: دیوید فینچر

چرا باید به آن توجه می شد؟ فینچر است دیگر! کسی که در دو دهه اخیر آن قدر خلاقانه عمل کرده و فیلم های بحث برانگیز ساخته که بر سر هر یک از فیلم ها طرفداران اش، فارغ از کیفیت سایر فیلم ها، توقع نامزدی اسکار در مهم ترین رشته ها را دارند. به ویژه که در "دختر گمشده"، فینچر فیلمنامه ای اقتباسی را - که برگرفته از کتابی مشهور به همین نام است- کارگردانی کرده و قصه فیلم حال و هوای فیلمهای دهه نودی وی – مانند بازی و باشگاه مشت زنی- را دارد. در خلاصه داستان آمده: (( صبح روز پنجمین سالگزد ازدواج، زنی به نام ایمی دان ناپدید می شود. توجه رسانه ها و مردم به این موضوع جلب شده و همسر وی در مظان اتهام قرار می گیرد و وی تلاش می کند تا بی گناهی خود را ثابت کند)). فیلم در سینماهای آمریکا نیز به فروش خیره کننده 370 میلیون دلار دست یافت که همین موضوع می توانست باعث توجه بیشتر به  فیلم و افزایش احتمال بردن جوایز آخر سال به حساب شود.

چرا به آن توجه نشد؟ اینجا قرار است نظر طرفداران فیلم منعکس شود یا نظر نویسنده متن؟!  طرفداران که از همان لحظه اعلام نامزدها، پس از کمی آه و افسوس، همان نظریه قدیمی را مطرح کردند که آکادمی اسکار با فینچر مشکل دارد و به دلایل غیر سینمایی به آثار وی توجه نشان نمی دهد. اما نویسنده این متن معتقد است که "دختر گمشده" پایین تر از حد انتظار در مورد فیلمی از دیوید فینچر است. اصلی ترین مشکل فیلم از فیلمنامه است که به نظر می رسد در لحظاتی مخاطب خود را دست کم می گیرد و ساده لوحانه قصه را پیش می برد. پیچ اصلی داستان نیز برای مخاطب جدی سینما چندان شگفت آور نیست و پر چزئیات بودن این فیلمنامه اقتباسی (که توسط همان نویسنده کتاب نوشته شده)، دست فینچر را برای به کار گرفتن خلاقیت در کارگردانی بسته است. این مشکلات فیلم را تا حد یک اثر متوسط پایین می آورد که در لحظاتی جذاب و سرگرم کننده عمل می کند و این، برای موفقیت در اسکار شلوغ و پر از فیلم های خوب 2014 کافی نیست.

تعداد نامزدی اسکار: یک رشته

فیلم لگویی (The Lego Movie)

کارگردانان: فیل لرد، کریستوفر میلر

چرا باید به آن توجه می شد؟ شما از یک انیمیشن خوب چه انتظاراتی دارید؟ جذابیت بصری داشته باشد؟ داستان جالب و غیرقابل پیش بینی داشته باشد؟ بامزه باشد و شما را بخنداند؟ محتوای (یا به قول بعضی ها پیام !) مهم و باارزشی داشته باشد؟ اگر انتظارات شما همین هاست، فیلم لگویی خوراک شماست! یک انیمیشن فوق العاده که بیننده حین تماشا به این همه هوش و خلاقیت سازندگانش غبطه می خورد. انیمیشن به سبک استاپ- موشن (توقف - حرکت) ساخته شده است و تمام جزئیات تصویر در طول فیلم - از کف زمین و شخصیت ها تا حتی موج دریا - از تکه های لگو ساخته شده است و این نه تنها یک بازی فرمی نیست، بلکه به یکی از مفاهیم کلیدی فیلم اشاره دارد (و البته در موقعیت انتهای قصه نیز دلیل این کار در قصه مشخص می شود).

 قصه فیلم به هیچ وجه همچون روند کلیشه ای غالب آثار انیمیشن پیش نمی رود و شما مطمئنا نخواهید توانست داستان را تا پایان پیش بینی کنید.علاوه بر این ها فیلم مملو از شوخی های مختلف و فراوان با فیلم ها و شخصیت های مشهور تاریخ سینما (به ویژه فیلم های ابرقهرمانی) است که این توانایی را دارد تا در لحظات مختلف فیلم شما را پخش زمین کرده و باعث درد کلیه شود! در کنار همه این ها،  فیلم از دل مفاهیم مهمی که سال ها مورد مناقشه گروه های مختلف سیاسی است، برداشت های انسانی بیرون می کشد که شاید مهم ترین کارکرد آن است و به فیلم رنگی از ماندگاری می زند. در نهایت باید گفت دیدن " فیلم لگویی" برای هر علاقه مند سینما یک واجب عینی است!

چرا به آن توجه نشد؟ واقعا عجیب است! فیلم تمام المان هایی که یک انیمیشن برای بردن جایزه اسکار بهترین انیمیشن سال نیاز دارد را به بهترین شکل در اختیار داشت. همچنین در اکران عمومی هم بسیار دیده شد و 470 میلیون دلار در سراسر آمریکا فروش کرد. منتقدین و مردم هم استقبال زیادی از آن داشتند و همه از آن به عنوان شانس اصلی اسکار یاد می کردند. اما فیلم لگویی حتی در جمع پنج نامزد کسب جایزه هم قرار نگرفت. شاید دلیل این موضوع به تلقی داوران از انیمیشن برگردد و این که شاید این فیلم را (به دلیلی که خودتان باید ببینید) انیمیشن به حساب نیاورده اند. این نکته را بگذارید کنار بی اعتنایی همیشگی آکادمی اسکار به انیمیشن های استاپ – موشن. اما باز هم با این همه، نامزد نشدن "فیلم لگویی بزرگترین شگفتی و بی عدالتی اسکار امسال است، حتی اگر فیلم یک نامزدی در بخش بهترین ترانه بدست آورده باشد. واکنش سازندگان اثر هم جالب بود؛ به جای اعتراض و غرغر، به تعداد نامزدهای اسکار، مجسمه اسکار لگویی ساختند و در شب مراسم به نامزدها اهدا کردند! یک اعتراض آرام و جالب.

تعداد نامزدی: یک جایزه

عیب ذاتی (Inherent Vice)

کارگردان: پل توماس اندرسن

چرا باید به آن توجه می شد؟ قصه فیلم در فضای هیپی های انتهای دهه شصت می گذرد. برای بسیاری همین نکته کافی است تا به تماشای "عیب ذاتی" بنشینند. زمانه ای حیرت‌آور و در عین حال مهم که همراه شد با تغییرات شگفت‌انگیز و عجیب و غریب سبک زندگی مردم آمریکا – از نوع پوشش تا عادات و رفتارها. چه رسد به این که نام پل توماس اندرسون پشت فیلم باشد؛ کارگردان "مگنولیا"، "خون به پا خواهد شد" و "مرشد (The Master)". حالا وی در هفتمین اثر سینمایی خود به اقتباس از هفتمین رمان توماس پینچون، نویسنده پرطرفدار آمریکایی رفته است. یک فیلم نئونوار کاراگاهی که در لابیرنتی روان‌گردان از داستانِ کارآگاهی کلاسیک که پرده‌برداری از روایت در‌آن با گره‌گشایی از داستان انجام می‌شود. در ملغمه عجیب و غریبی از شخصیت‌ها - شاملِ موج‌سوارها، کلاه‌بردارها، معتادها و راکِرها (اعضای گروه موسیقی راک)، هیولای جنایتکارِ بازار املاک، کارآگاهان لس‌آنجلسی، ساکسیفونیستی که مخفیانه برای پلیس خبرچینی می‌کند، و دندانپزشک‌هایی که از پرداخت مالیات فرار می‌کنند. به همراه یک خواکین فونیکس خل و چل که گرچه به خوبی بازی هایش در "مرشد" و "او (Her)" نیست، اما به واسطه نقش‌اش که یک کاراگاه هیپی بی‌خود است، حضور دوست‌داشتنی و گرمی دارد.

چرا به آن توجه نشد؟ تبلیغات، عامل مهمی در بردن جایزه اسکار است. چند هزار‌نفری که داوران اسکار را تشکیل می دهند، باید قبل از اعلام نامزدی‌ها فیلم‌ها را دیده باشند تا نظر خود را اعلام کنند. امسال هم در هیاهوی فیلم‌های خوب، دیده شدن بدون تبلیغات گسترده تقریبا غیرممکن بود (ویپلش واقعا یک استثنا بود). اتفاقی که برای "عیب ذاتی" رخ داد و دو نامزدی اسکار کسب شده (در رشته های فیلمنامه اقتباسی و طراحی لباس) را نیز می توان به پای شهرت کارگردان گذاشت.

تعداد نامزدی: دو جایزه