فرجام يك طمع
به سبب كوتاه بودن فيلم در همان ابتدا با مسئله فيلم مواجه مى شويم و در همان ابتدا با يك ميزانسن خوب و بازى خيلى خوب دارد مواجه مى شويم.
تك شخصيت بودن فيلم باعث نزديكى و همراه شدن بيشتر و نفوذ بهتر مخاطب به كاراكتر مى شود، در حالى كه اگر كاراكترهاى ديگرى كه مى توانست اعم از مرزبان و... باشد، شايد چنين فيلمى را خروجى نمى داد.
دغدغه شخصيت فيلم به مسئله او تبديل مى شود و به نحوى كه در خواب هم به سراغش مى آيد، اين موارد و همچنين كنش شخصيت مويد يك طمع به معناى تمايل بيش از حد يا تهاجمى مى باشد و اين طمع تا آنجا صعود مى كند و اوج مى گيرد كه حالات و خوى حيوانى به خود مى گيرد و به قدرى از وجود انسانى خود دور مى شود كه دستان خود را گل آلود و سم مانند مى كند.
در پايان هنگامى كه با كشته شدن او مواجه مى شويم، مى توان چنين برداشت كرد كه يك طمع چگونه مى تواند باعث هلاكت بشود و حتى جان را بگيرد و شايد بتوان گفت سرگذشت طمع چنين خواهد بود و فيلم با انتخاب موضوع شكار به خوبى اين مسئله را نشان داده است.