جستجو در سایت

1397/07/06 02:05

سوسن تسلیمی زنی برای تمام فصول

سوسن تسلیمی زنی برای تمام فصول
این یادداشت را دو سال قبل نوشتم؛ به مناسبت سی امین سال مهاجرت سوسن تسلیمی به سوئد، به دلیل مشکلات همیشگی و بی دلیلی که همواره بسیاری با خانم تسلیمی داشته اند دو روزنامه چاپ آن را نپدیرفتند. حالا و در این سایت آن را در اختیار شما قرار می دهم؛ به امید این که سوسن تسلیمی را بهتر بشناسیم ...

  

او از نخستین بازیگران زن سینمای ایران بود که توانست چهره­ی متفاوتی از "زن" را در چه در سینما، چه در تلویزیون و چه در تئاتر ارائه دهد و حضور زن را از حضوری منفعل و حاشیه­ای به حضوری پررنگ و ماندگار بدل سازد.
سوسن تسلیمی، در روز هجدهم بهمن 1328 در رشت متولد شد. پدرش خسرو تسلیمی و مادرش منیر تسلیمی (آخوندنیا) هر دو در تئاتر مشغول به فعالیت بودند.
سوسن به همراه برادرش سیروس و خواهر کوچکترشان سهیلا، در پشت صحنه­ی تئاترهای پدر و مادر حضور پیدا می­کردند تا فعالیت والدینشان را تماشا کنند؛ اتفاقی که احتمالاً در علاقه­ی سوسن به هنرهای نمایشی بی­تأثیر نبوده است.
در سال 1332، مادر سوسن تسلیمی برای یک عمل سرپایی به بیمارستان مراجعه می­کند اما در حین عمل جانش را از دست می­دهد و این شاید نخستین و بزرگترین بحران زندگی سوسن به عنوان دختربچه­ای 3-4 ساله بود.
سوسن، همچنان از تئاتر و سینما دور نمی­ماند و به­رغم این­که برای تحصیل در رشته­ی اقتصاد در دانشگاه تهران پذیرفته می­شود تصمیم می­گیرد به قبولیِ دیگرش، یعنی رشته­ی «تئاتر» دانشکده­ی هنرهای زیبا فکر کند و در آن زمینه مشغول به تحصیل شود.
سوسن تسلیمی همزمان با تحصیل در دانشکده­ی «هنرهای زیبا»، به بازی در نمایش­هایی از استادش حمید سمندریان پرداخت. نام او پس از بازی در یکی از همین نمایش ها به نام «نگاهی از پل» بر سر زبانها افتاد؛ نمایشی که به نحوی هم منجر به آشنایی او با همسرش داریوش فرهنگ شد. فرهنگ در این باره می­گوید:«یک نمایش به نام "نگاهی از پل" در دانشکده اجرا شد که سوسن در آن بازی می کرد و به سرعت چهره شده بود. به دیدن نمایش رفتم و او را تحسین کردم. وقتی نمایش تمام شد، به او گفتم :بازی شما عجیب در سلیقه­ی من و گروه تئاتری ماست. خیلی سریع اما توأم با شرم همیشگی نگاهش که سادگی از آن می­بارید گفت:من هم از بازی شما در نمایش "باغ وحش" خوشم آمد و سخت در راستای سلیقه­ی من بود. گفتم:حالا که سلیقه­های مشترک داریم چرا با هم ازدواج نکنیم؟ گفت:موافقم. و تا سال بعد ازدواج کردیم. آن وقت­ها من هم بیشتر بازی می­کردم و نمایشنامه­ی "ماجرای باغ وحش" خیلی سر و صدا کرده بود. درواقع بازی های ما، ما را به هم پیوند داد و ...»[1] این گونه بود که تسلیمی و فرهنگ در سال 1349 ازدواج کردند و تسلیمی به گروه تئاتر «پیاده» پیوست. در این گروه علاوه بر داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی و بسیاری از تحصیلکردگان جوانِ تئاتر همچون مرضیه برومند، سوسن فرخ­نیا، احمد آقالو، رضا بابک و ... حضور داشتند و گلاب آدینه نیز بعداً به آنها پیوست. تسلیمی پس از پیوستن به این گروه در نمایش «روسپی بزرگوار» اثر ژان پل سارتر به ایفای نقش پرداخت که به دیده شدن بیشترش منجر شد.
در پاییز 1352، تسلیمی و فرهنگ، صاحب دختری به نام توکا شدند.
فعالیت گروه تئاتر «پیاده»، تا سال 1357 به طول انجامید و آخرین نمایشی که از این گروه به کارگردانی داریوش فرهنگ روی صحنه رفت، «دایره­ی گچی قفقازی» بود که تسلیمی و مهدی هاشمی نقش­های اصلی را در آن ایفا می­کردند.
در همان سال بود که همکاری­های درخشانِ سینماییِ تسلیمی با بهرام بیضایی آغاز شد. او در نخستین تجربه­ی جدی سینمایی­اش، در فیلم «چریکه­ی تارا» به کارگردانی بهرام بیضایی جلو دوربین رفت که فیلم به دلایلی توقیف شد و هرگز رنگ پرده ندید.
در سال 1358، تسلیمی در تئاتر «مرگ یزدگرد» به کارگردانی بیضایی روی صحنه رفت که این نمایش با موفقیت چشمگیری رو­به رو شد. این موفقیت بیضایی را ترغیب به ساخت نسخه­ی سینمایی نمایشش کرد. در سال 1360، «مرگ یزدگرد» ساخته شد اما باز هم فیلم نتوانست به اکران دربیاید و همین مسئله دیده شدن تسلیمی را در مدیوم سینما به تأخیر انداخت.
در سال 1361، سوسن تسلیمی در یکی از مشهورترین سریال­های سال­های اول انقلاب به نام «سربداران» به ایفای نقش پرداخت. این سریال را محمدعلی نجفی کارگردانی می­کرد و برخلاف بیش­تر کارهای هم­دوره­اش پروداکشنِ عظیمی داشت. شاید بتوان مدعی شد که این سریال اولین کارِ تصویری بود که سوسن تسلیمی را به مخاطب عام معرفی کرد و البته حضور در نقش "فاطمه" تقریباً همگان را متوجه استعداد ناب او به عنوان بازیگرِ زنِ مؤلفی در سینمای ایران کرد که کمبودش در آن سال­ها به شدت احساس می­شد.
تسلیمی در سال 1363 در فیلم «مادیان» به کارگردانی علی ژکان به ایفای نقش پرداخت. چهره­ی او قابلیت آن را داشت که بتواند نقش زنانیِ روستایی و غیرشهری را هم به بهترین نحو و به شکلی تأثیرگذار و باورپذیر ایفا نماید. سال بعدش، تسلیمی در نخستین فیلم سینمایی همسرش داریوش فرهنگ، «طلسم» بازی کرد. این فیلم لحن رازآلودی داشت و رگه­هایی از علاقه­ی فرهنگ به ساختِ آثار رعب آور و تریلر در آن متجلی شده بود.
در سال 1364، تسلیمی در یکی از درخشان­ترین فیلم­های زندگی­اش یعنی «باشو غریبه­ی کوچک» بازی کرد؛ فیلمی که به باور نگارنده، بهترین فیلم کارنامه­ی حرفه­ای اش محسوب می­شد و نقشی که اگر ماندگارترین نقشِ زنِ سینمای ایران نباشد قطعاً یکی از آن­هاست و در کنار نقش­های ماندگاری چون مهشیدِ«هامون» (با بازی بی­تا فرهی)، گلرخِ «سگ کشی» (با بازی مژده شمسایی)، نوبرِ «روسری آبی» (با بازی فاطمه معتمدآریا)، لیلای «لیلا» (با بازی لیلا حاتمی) و ... قرار خواهد گرفت اما شاید آنچه تسلیمی را از بازیگران نامبرده و نقش­اش را از نقش­های نامبرده متمایز می­کند، موقعیت و دورانی­ست که او در آن به فعالیت مشغول بود. زمانی که بیتا فرهی «هامون» را بازی کرد بسیاری از بحران­های اجتماعی دهه 60 سپری شده بودند و بازیگرانی چون فریماه فرجامی، گلچهره سجادیه و خودِ تسلیمی راه را برای درخشش یک زن در یک نقش خاص در سینما برای دیگر بازیگران هموار کرده بودند، و یا در دهه­ی 70 که بسیاری از ستارگان زن سینما چون هدیه تهرانی، فاطمه معتمدآریا، لیلا حاتمی و نیکی کریمی در آن درخشیدند دیگر تفاوت چندانی میان زن و مرد در سینما وجود نداشت و سناریوهای بسیاری بر اساس حضور زنان و مسائل آنان نوشته و از سوی ارشادِ وقت تأیید می­شد. تسلیمی متأسفانه در دورانی در سینمای ایران به فعالیت می­پرداخت که بسیاری از درها به روی بازیگران زن بسته بودند. سیستم ستاره­سازی در ایران آن­چنان متداول نبود و قطعاً مسئله­ی بزرگ و دردآوری چون "جنگ" بر تمامی مناسبات و وقایع هنری سایه افکنده بود. با این حال، تسلیمی به کمک بیضایی توانست چهره متفاوتی را از یک "زن" در سینما نشان دهد. او نه در لباس­های فاخر و با گریم پر زرق و برق، بلکه در پوشش زنی روستایی که حتی فارسی حرف نمی­زند و با گریمی که او را از خود واقعی­اش دورتر و نازل­تر نشان می­داد توانست بدرخشد و به حضور زن در سینما اعتبار و هویت ببخشد و این است که کار او را ارزشمند و ماندگار می­کند. همه­ی این­ها در حالی اتفاق افتاد که «باشو ...» هم متأسفانه با 5 سال تأخیر به اکران عمومی درآمد؛ زمانی که تسلیمی دیگر در ایران حضور نداشت تا دست­کم نتیجه­ی زحمات خود را بر پرده­ی نقره­ای ببیند. ضمن آن که فیلم پیام­آور صلح بود و در ضدیت با جنگ ساخته شده بود و چه بسا اگر در زمان جنگ تحمیلی اکران می­شد می­توانست بسیار تأثیرگذارتر باشد.
آخرین حضور سوسن تسلیمی در سینمای ایران به سال 1365، و ایفای نقش در فیلم «شاید وقتی دیگر» به کارگردانی بهرام بیضایی بازمی­گردد. فیلمی که بخشی دیگر از توانمندی­های این بازیگر بزرگ را به تصویر درآورد. اگر او در «مادیان» و «باشو غریبه کوچیک» لباسِ روستایی به تن می­کرد و نمی­توانست به زبان فارسی صحبت کند، حالا در «شاید وقتی دیگر» زنی از طبقه­ی متوسط رو به بالای جامعه­ی مدرن شهری بود و در تهران زندگی می­کرد و با دغدغه­هایی سانتی­مانتال­تر رو به رو بود: کشفِ هویتِ گمشده.
در «شاید وقتی دیگر»، تسلیمی تنها یک نقش بازی نمی­کند بلکه ایفاگر سه نقش مجزاست؛ نقش دو خواهر دوقلو به نام­های کیان و ویدا و مادر آن­ها در دهه­ی 30 خورشیدی. تسلیمی در «شاید وقتی دیگر» سه سبک بازی را توأمان ارائه می­دهد و حضور خویش را بعنوان بازیگری مؤلف به اثبات می­رساند.
در این فیلم همسرش داریوش فرهنگ نیز در کنار او به ایفای نقش پرداخت.
تسلیمی، قول ایفای نقش در فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» را به برادرش سیروس تسلیمی داده بود که درواقع تهیه­کننده آن پروژه بود اما این اتفاق هرگز رخ نداد. برادرش در این­باره این­گونه توضیح می­دهد:«من فیلمنامه "پرنده­ی کوچک خوشبختی" را در سال 1364 نوشته و قصد تهیه آن را داشتم. عید سال بعد، سوسن برای عیددیدنی خانه ما آمده بود. فیلمنامه را قبلاً خوانده بود. قرار و مدار گذاشته بودیم که رل اصلی فیلم را بازی کند (همان نقشی را که بعداً خانم هما روستا بازی کرد). پیش­تولید فیلم شروع شده بود که یک روز از ترکیه تلفن کرد و گفت من در فرودگاه استانبول هستم و از ایران رفته­ام. بسیار شوکه شده بودم. گفت به تو نگفتم که پشیمانم نکنی. گفتم:برمی گردی؟ خندید و گفت:نه به این زودیها.»[i][2] و این بازگشت هرگز اتفاق نیفتاد.
تسلیمی از استانبول به سوئد رفت. سال­ها طول کشید تا بتواند خود را در عرصه­ی هنر و نمایش آن کشور مطرح سازد اما زحمات او نتیجه­بخش بودند و او توانست به یکی از چهره­های مطرح تئاتر آن کشور تبدیل شود و در سینما و تلویزیون نیز به فعالیت بپردازد.
پس از رفتن تسلیمی، بارها کارگردانان متعددی گفتند نقش­هایی را برای او درنظر گرفته­اند که شاید بتواند نظر مثبت تسلیمی را برای بازگشت جلب کند، مثل نقشی که احمدرضا درویش در فیلم «دوئل» برایش در نظر گرفت (و بعداً توسط پریوش نظریه ایفا شد) یا نقش­هایی که بیضایی آرزو داشت تسلیمی آن ها را ایفا کند اما این خواسته هرگز محقق نشد.
تسلیمی با آن که سال­ها از ایران دور بوده و در سال­های فعالیتش در ایران نیز هرگز بازیگر پرکاری نبوده است، اما با همان تعداد کار تصویری محدود و البته حضور قدرتمندش در تئاتر همواره به­عنوان یکی از اصلی­ترین و مهم­ترین چهره­های هنری ایران شناخته می­شود. بازیگری که شاید اگر بیشتر می­ماند و بیشتر کار می­کرد، حالا شاهد فیلم­های درخشانِ بیشتری در سینمای ایران بودیم. با این حال او را می­توان به عنوان یکی از معدود بازیگرانِ مولف سینمای ایران بشمار آورد.

    

[1] از کتاب "اسطوره مهر" (نوشته بیتا ملکوتی/ نشر ثالث/ 1384)


[2] 

    

[i] از کتاب «اسطوره مهر» نوشته ی بیتا ملکوتی/ نشر ثالث (چاپ اول/ 1384)