یک تراژدی انسانی

«آبادان یازده 60» دست کم برای من، یکی از اصلیترین غافلگیریهای جشنواره ی سال گذشته به حساب می آید؛ فیلمی که با توقع یک فیلم معمولی ژانر دفاع مقدس به تماشایش نشستم و بسیار فراتر از انتظارم از آب درآمد.
مهرداد خوشبخت کارگردان باسابقه تلویزیون و سینما برای ساخت جدیدترین فیلم خود به سراغ یک سوژه درخشان رفته است؛ تلاش کارمندان رادیو نفت آبادان در نخستین روزهای جنگ تحمیلی برای خدمت به مردم و کمک به آن ها برای دفاع از شهرشان. ایده ی مرکزی فیلمنامه یکی از آن سوژه هایی است که آدم با خودش فکر می کند چه طور در تمام این سال ها هیچ کس به آن فکر نکرده بود؟
فهرست بازیگران فیلم به مخاطب ثابت می کند که فیلمساز در کمال کم ادعایی فیلم خود را جلوی دوربین برده است. در «آبادان یازده 60» نه خبری از ویترین ستارگان مشهور و پرطرفدار سینما به چشم می خورد، نه پروداکشن آن قدر که انتظارش را داریم عظیم است و نه فیلمساز دست به تکرار برخی الگوهای نخ نما و کلیشه ای چنین فیلم هایی زده است. در عین حال همین بازیگران حضوری درخشان در فیلم دارند.
خوشبخت درام خود را با ضرباهنگ درستی جلو می برد، موقعیت ها در متن به قصه تبدیل می شوند و در هر مقطع از نقطه عطف داستان غافلگیری درست و هوشمندانه ای خلق میشود.
فیلمساز در ادغام و تلفیق واقعیت و داستان عملکرد درستی دارد. فیلم درواقع برداشتی از یک واقعه است اما بسیاری از جزییات تغییریافته و حتی زاده ی ذهن نویسنده اند و این ترکیب در بستر منطق روایی داستان و رویدادهای متنوع آن به بار نشسته است و نمره قبولی می گیرد. به همین جهت است که فیلم در کنار سوژه ی اولیه ی مبتکرانه اش لحظه های خوب و قابل توجه نیز کم ندارد.
«آبادان یازده 60» قرار است ادای دینی باشد به مردمِ خطه ی خوزستان؛ مردم شریفی که با دست خالی به نبرد با دشمن می روند تا از مرزها کشور دفاع کنند و فیلمساز با خلاقیت خود نقش "رادیو" را به عنوان یکی از رسانه های مهم دهه های پنجاه و شصت خورشیدی به عنوان موتور محرک فیلم به کار می گیرد.
شخصیتها به رغم تعددشان دچار فقدان فردیت نمی شوند و گرچه خوشبخت بنای فیلمش را مطابق الگوی قهرمان پرورانه نریخته است اما هر یک از شخصیت ها به خودی خود واجد هویت، پیشینه و شناسنامه اند و از همین رو هریک با انتخاب ها و انگیزه هایشان می توانند مخاطب را غافلگیر کنند؛ از نمونه های بارز این توجه به فردیت کاراکترها می توان به نرگس (ویدا جوان) اشاره کرد که سیر دگردیسی ملایمی را در طول فیلم سپری می کند و در نهایت نیز به آن سرنوشت دچار می گردد. او دختر نازپرورده ای است که از تهران به آبادان می آید. این دختر جوان هیچ پیش زمینه ای از جنگ و حتی "سختی کشیدن" ندارد اما به ناگاه خود را درست در وسط بحرانی نفس گیر می بیند و به جای فرار، با افراد درگیر در آن مهلکه همگام و همسو می شود.
«آبادان یازده 60» را باید فیلمی انسانی دانست، فیلمی که اتحادی دلپذیر را از افرادی با آیین ها، عقاید و حتا اقشار مختلف به تصویر می کشد. آدم های «آبادان ...» که در نقطه آغاز فیلم تفاوت ها و بعضاً اختلافات متعددی با هم دارند، به مرور و با وخامت اوضاع همراه و همدل می شوند. این که فیلمساز برخلاف بسیاری از فیلمهای ژانر دفاع مقدس زن را از فیلم خود حذف نکرده و حتی یک کاراکتر ارمنی در فیلمش دارد که نقش کلیدی هم برعهده اوست، از امتیازات مثبت کار به حساب می آید و اثباتی ست بر انسان دوستانه بودن فیلم و نگاه اومانیستی کارگردان آن.
در بخش هایی از فیلم نماهای مستندی از آبادان و کوی ذوالفقاری دیده می شود که به زعم من قابل حذف اند. البته پیوند خوردن درام با مستنداتِ آن سالها که مشخصاً طی پیگیری های بسیار به دست آمده اند ماهیتاً اتفاق بدی نیست اما «آبادان ...» آنقدر فیلم کاملی هست که نیازی به یادآوری واقعه به واسطه فیلم های مستند نداشته باشد.
یکی دیگر از محرک های ذهن مخاطب در سراسر فیلم شاید انتخاب همین بازیگرانِ نه چندان مشهور و ستاره باشد که جدا از شخصیت های پرورده شده و پرظرافت، بازی هایی به شدت تحسین برانگیز دارند. حضور بازیگر چهره در فیلمی چون «آبادان ...» می توانست فیلم را درگیر ریسک فاصله گذاری بکند؛ به این معنا که مخاطب میان خود با کاراکترهای فیلم (به واسطه بازیگر مشهور) نوعی فاصله را احساس کند اما در شرایط فعلی تماشاگر خود را نه بیننده بلکه عضوی از فیلم می بیند. او آلام و دردهای شخصیت ها را کاملاً لمس می کند و می تواند کاراکترها را فارغ از گذشته شان کاملاً بپذیرد و درک کند و این برآمده از تصمیم هوشمندانه کارگردان برای بهره گیری از بازیگرانی با ترکیب فعلی است.