دارویی برای فراموشی
راند دیگر ساخته توماس وینتربرگ فیلمی در ستایش فراموشی است . تنهایی انسان در همه اعصار یکی از برجسته ترین مسائل هنر و هنرمند بوده و وینتربرگ که در کارنامه اش آثاری چون «شکار» و «همه چیز درباره عشق» به نویسندگی لارنس فون تریر را دارد اکنون بهتر و بیشتر از هر مولفی این تنهایی را در قالب فراموشی جای داده است . مارتین مردی است که سال ها است احساس بدی از زندگی دارد روزی به همراه دوستان دیگرش که هر سه مدرس هستند تصمیم می گیرد تا با استفاده از یک نظریه قدیمی در مورد میزان الکل در خون به سرخوشی پایدار دست یابند و ... .
*مبارزه علیه مبارزه
فیلم تا لبه پرتگاه تماشاگر را پیش می برد و اگر آن سکانس پایانی که همراه با مرگ یکی از چهاردوست و سرخوشی پس از مصرف نوشیدنی الکلی نبود مخاطب قطعا دلزده می شد اما نکته مهم این است که «راند دیگر» مسئله ای فراتر از سرخوشی و فراموشی را مطرح می کند . مسئله بازگشت به احساسات عمیق و ریشه دار . هرگاه انسان ریشه احساسات خود را فراموش کند سردرگم می شود و به تنهایی خویش بال و پر می دهد . ممکن است این فراموشی که خود نیاز به یک ماده خارجی برای فراموشی دوباره دارد انسان را به تباهی و پوچ گرایی بکشاند . همان طور که داستان فیلم ارائه می دهد مارتین و آنیکا اگر چه یک دیگر را دوست دارند اما فاصله ای میان آنها به وجود آمده که حاصل از فراموشی و عدم پرداختن به خود است . پناه بردن مقطعی مارتین به مصرف مشروبات الکلی او را به خود باز می گرداند و همان طور که در سکانس پایانی مشاهده می شود سرخوشی او نه از مصرف الکل بلکه از پیغامی است که همسرش به او داده . الکل مانند بنزین برای فوران کردن این سرخوشی عمل می کند . این بنزین در عین حال می تواند انسانی را که زمینه افسردگی دارد به فراموشی لحظه ای گرفتار کند اما پس از ناپدید شدن اثرات آن انسان دچار درگیری بیشتری با احساسات منفی خود می شود . در فیلم «راند دیگر» شخصیت از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار است ؛ او از فرصت بورسیه خود استفاده نکرده و دارای دو فرزند است . اگر انسان در حالت عادی به طور غریزی به مبارزه با عواملی که حال او را بد می کنند می پردازد استفاده از چنین دارویی به مبارزه علیه آن مبارزه می پردازد و با بی خیال کردن مقطعی انسان که در عصر مدرنِ پر از تشویش بیش از هرچیز دیگری به آن نیاز دارد او را به آرامش می رساند .
*اجتماعی
همانطور که در آثار قبلی وینتربرگ نیز ملموس است فیلم از لایه های اجتماعی و مفاهیم تربیتی عمیقی برخوردار است . انسان سرخوش بهتر و بیشتر می تواند علم را به دیگری انتقال دهد چرا که دیگر خبری از درگیری های ذهنی و چالش های استرس زا نیست . انسان سرخوش لزوما یک انسان سالم نیست اما هرچند مقطعی می تواند انسانی سرگرم کننده و ایده آل باشد . معلم ورزشی که با سرخوشی خود به کودکی منزوی اراده قوی و مبارزه را آموزش می دهد از سوی کودک بسیار قابل احترام و ستایش است . این احترام نتیجه حال خوبی است که معلم هرچند کاذب با دانش آموز خود در زنگ ورزش تقسیم کرده است . این واکنش را برای معلم موسیقی نیز شاهد هستیم . ساخت فیلم اجتماعی همواره مانند راه رفتن بر لبه تیغ است اما وینتربرگ با «راند دیگر» ثابت می کند فیلم اجتماعی نباید مسئله سازی کند بلکه باید از یک مسئله شخصی به بحران اجتماعی برسد و در پایان با امید بخشی آن را مرتفع کند . مدس میکلسن بازیگر مورد علاقه وینتربرگ علاوه بر همذات پنداری خوبی که با شخصیت داستان دارد از نظر زیبایی شناسی نیز دارای کارکرد بصری است . چهره او طبیعتا انسانی افسرده را تداعی می کند که هر لحظه ممکن است به مصرف مواد مخدر و افیون روی آورد . من همواره معتقدم بازیگر بیش از آنکه هنرمند باشد باید نقش ابزار هنری را در فیلم بازی کند . مکلسن با استفاده از همذات پنداری و قابلیت های بازیگری اش تبدیل به ابزاری مناسب در این فیلم شده که به شکوفایی داستان آن ختم می شود . تماشای این فیلم بیننده را از این مسئله آگاه می کند که هیچ دارویی وجود ندارد که انسان را از گرفتاری های ذهن خود و بعضا شک و تردید رها کند تنها می توان با رجوع به احساسات عمیق و یا ایجاد آن این تنهایی را تسکین دهد .
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی