گام اول "لامینور"

نوشتن در مورد آثار فرهنگی دراین روزهای سخت، کار مشکلی است چه آن که اولین چیزی که از سبد زندگی مردم حذف و مورد بی توجهی قرار می گیرد فرهنگ است و بهره مندی از آثار فرهنگی محدود و خاص تر می شود و از طرفی اقشاری که به جز این راهی برای گذران نمی دانند در فشاری چند برابری قرار می گیرند. حال آن که، آنچه یک ملیت را می سازد معاش و مسکن و پوشاک و روزمرگی نیست بلکه فرهنگی است که در قالب آثار گوناگون برای آن ملت به جای می ماند. کدام قومیتی است که حافظ و سعدی و فردوسی و بیشمار فرهیختگان جای جای این سرزمین را از خود نداند و با آنها از مرزهای قومی به سرای ملت پای نگذارد .
امروزه رسانه ها در اشکال مختلف بار فرهنگ و هویت سازی را به دوش دارند و سینما یکی از آنها است. در عمر کوتاه این رسانه، معدود افرادی هستند که شاخص سازند و داریوش مهرجویی یکی از آنها است. اگر او را از جوانی تا کهنسالی دنبال کنید خواهید یافت وی دغدغه های ذهنی و اجتماعی خود را با همه سخت گیری ها و بی مهری ها، سانسورها و توقیف ها طی بیش از پنجاه سال به سبک منحصر به فرد خود به تصویر کشیده است در میان این همه آثار بجای مانده نباید با یکی از آثارش وی را قضاوت کرد.
مهرجویی در آستانه نهمین دهه زندگی پربارش "لامینور" را ساخته است فیلمی که سعی دارد ورای همه سختی های جامعه پیرامونش روی دیگری از زیبایی های زندگی را به نمایش بگذارد موسیقی هنری است که می تواند آدمی را در شادی ها و غم ها همراهی کند، به ذهن و روح آرامش دهد یا آن را به هیجان و تحرک در آورد. مهرجویی در "لامینور" با شیوه خاص خود موانع پیش روی نسل جوان امروز را در دستیابی به این رشته هنری باز گو می کند .
نادی(پردیس احمدیه) دختر خانواده ای است که آرزو داشته اند پسر به دنیا آید و این بزرگترین نقطه ضعف او از ابتدای زندگیش می شود پدرش لواسانی(سیامک انصاری) که تاجر فرش است از او انتظارات یک پسر را دارد به علایق شخصی وی توجه نمی نماید، از هنر موسیقی که مورد علاقه دخترش است متنفر می باشد و برای او پیاپی مانع تراشی می کند و نادی با وجود همه حمایت های پدر بزرگش (علی نصیریان) راهی جز زنده نگه داشتن رویا هایش در عالم خیال خود نمی یابد .