رگ خواب

مالزی کشوری است تشکیل شده از صد در صد جنگل، هر جاده ای، ساختمانی و مکانی که در آن کشور بخواهند، احداث کنند، ناچار از قطع درختان جنگل خواهند بود. همه جای این کشور، درخت، جنگل و سرسبز است.
سالیان پیش که در کوالالامپور پایتخت مالزی اقامت داشتم، گروهی از دوستان مالزیائی را تشویق نمودم، تا سفری به ایران داشته باشند. آنها در بازگشت، چنان از ایران تعریف می کردند که انسان شاخ در می آورد. یکی از آنان می گفت: صدها کیلومتر با اتوبوس در جاده می رفتیم، همه جا بیابان خشک و برهوت بود، ناگهان چشممان در وسط بیابان، به تک درختی می افتاد که قد برافراشته و سایه خود را بر زمین پهن کرده بود، نمیدانید چه منظره بدیعی، چه شاهکار هنری و چه عظمتی داشت آن درخت. بله، کسانی که در محیط کاملاً جنگلی بدنیا آمده و در آنجا بزرگ شده باشند، بعد از مدتی از هر چه سبزی و درخت و جنگل است، خسته می شوند و به اصطلاح، حالشان از آن بهم می خورد. همانگونه که ما حالمان از اینهمه بیابان در ایران بهم می خورد؟!
فیلم قهرمان اصغر فرهادی، نقش همان تک درخت را برای روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان، صاحبان جشنواره ها و..... در غرب دارد، آنها که حالشان از کثرت و یکنواختی سوژه ها در سینمای خودی؛ و از فیلم های اکشن، پلیسی، سکسی، تخیلی و ماورائی بهم خورده است، وقتی فیلمی ساده و روان، از زندگی عادی انسان ها را، بدون هرگونه غلو و بزرگنمائی؛ و استفاده از جلوه های ویژه؛ و تغییر ماهوی و محتوائی می بینند، به وجد می آیند و لذت می برند.
اصغر فرهادی با توجه به این نکته است که قهرمان را غربی پسند می سازد. او حین ساخت فیلم، بخوبی میدانست که یک روایت ساده از زندگی روزمره عده ای در ایران، مخاطب چندانی در داخل کشور نخواهد داشت، به فروش نخواهد رفت و حتی میتواند ریسک خارج شدن تماشاچی از سالن سینما را نیز حین نمایش فیلم به دنبال داشته باشد، اما او قصد دیگری از ساختن قهرمان داشت، نفوذ به قلب تماشاچی در اروپا و آمریکا و جایزه، چرا که نه؟! اسکار، چرا که نه؟!
قهرمانِ فیلم قهرمان، در واقع خود استاد اصغر فرهادی است. او دست به روایتی می زند که در جامعه ایران یک اتفاق ساده، طبیعی و روزمره محسوب می شود، اما او که رگ خواب غربی ها را بخوبی بدست آورده است، دقیقاً میداند چه نوع خوراکی را باید به آنها بدهد؛ که بعد از خوردن آن، انگشتان دست خود را نیز لیس بزنند. او قبل از اینکه در قامت یک کارگردان ظاهر شود، در نقش یک روانشناس عمل می کند که سعی دارد با ساده ترین کلمات و جملات و رفتارها، قلب و ذهن بیمار خود را تسخیر نماید.
اصغر فرهادی همانطور که بلد است از بازیگران خود به زیبایی بازی بگیرد، در همان حال هم میداند که چگونه باید دل قشر خاصی از سینما دوستان در غرب را بدست آورد و آنها را مجاب نماید که اثر او را در ردیف آثار قابل عرضه، دفاع و لایق جوایز بین المللی تلقی نمایند.
فرهادی در ذهن آنان، سینمای دهه ۶۰- ۵۰ ایتالیا را زنده می کند تا با بردن آنان به خلسه زندگی رویائی دوران کودکی خویش، لحظاتی هم که شده، در تاریخ غور کنند و همان فضاها، آدم ها، لوکیشن ها و آداب و رفتاری را ببینند که به آنها به اصطلاح، خاطرات کودکی می گویند.
روی این اصل، قهرمان، مثل فیلم دیگر اصغر فرهادی "جدائی نادر از سیمین" برای جامعه ایران ساخته نمی شود. او با ساخت این فیلم، چشم به گیشه در ایران نمی دوزد، چرا که بخوبی میداند روایت او برای تماشاچی ایرانی، روایتی ساده، ملموس و روزمره است. جنس آدم های فیلم او، همان جنس مردم کوچه بازار می باشند که در طول زندگی؛ و در مناسبت ها و اتفاقات اجتماعی خاص، همان واکنش ها و عکس العمل های موجودِ در فیلم را از خود نشان می دهند. لذا برای آنها، نه فیلمنامه میتوانست تازگی داشته باشد؛ نه بازی بازیگران. این فیلم تابعی از فعل و انفعالات شخصی و اجتماعی است که حتی به سختی میتوان از آن بعنوان فرهنگ عامه یک جامعه نام برد، اما در عین حال، جلوه های درونی و برونی دارد که تاثیر پذیری از چنین فرهنگی در لایه های مختلف آن بخوبی حس می شود. اما برای تماشاچی غربی که سالیان سال است از این فضاها عبور کرده؛ و شکل زندگی نوین خود را، بر پایه دستاوردهای مدرنیته و شکل گرفته از تحولات اجتماعی منبعث از فردگرائی و .... بنا نموده است، فریم به فریم این فیلم میتواند جالب، جذاب و اثرگذار باشد. اصغر فرهادی در قهرمان مثل یک جادوگر عمل می کند، سحر او به تصویر کشیدن مناسبت های اجتماعی فراموش شده در جامعه غربی است.
مارکو، بگو برامون از ایران چی آورده ای؟!
یک فیلم سینمائی خوب به نام "قهرمان"
فیلم قهرمان در راستای فیلم هائی چون جدائی نادر از سیمین و ابد و یک روز، البته برخلاف فیلم اخیر، بدون هیچگونه سیاه نمائی از جامعه ایران ساخته شده است، فیلم نمایشی است از آنچه در زیر پوست شهر جریان دارد. صمیمیت از سر و روی فیلم می بارد، بازی بسیار زیبای امیر جدیدی نیز صد البته به این صمیمیت افزوده است. بازیگران دقیقاً از میان کسانی انتخاب شده اند که جلوه و ویژگی خاصی نداشته باشند تا این امر، کوچکترین تاثیری بر واقعی و حقیقی بودن روایت داستان نگذارد. همه چیز سرجای خودش است. داستان فیلم که کنار گذاشته شود، انگار فردی دوربین به دست، در شهر می چرخد و واقعیات جامعه را، همانگونه که هست، بدون کم و کاست و کوچکترین دخالتی در آن، در قاب دوربین به تصویر می کشد. فیلم برخلاف آنچه که در برخی از دیالوگ ها، صحنه ها و اتفاقات شائبه آن وجود دارد، به هیچ وجه سیاسی نیست؛ اصغر فرهادی کاملاً نشان می دهد که تمایلی به برداشت سیاسی از برخی گفته ها و صحنه های فیلم نداشته است. تکیه کلام ها، برگرفته از محاوره های روزانه مردم هستند، حال اگر بعضاً دید انتقادی دارند، این دیگر ربطی به اصغر فرهادی ندارد، ضمن اینکه، برخی صحنه ها، نمایش همان رویدادها و اتفاقاتی هستند که در زندان ها و شبکه های اجتماعی و ... در حال رخ دادن هستند و ما همه روزه شاهد بروز چنین رویدادهائی هستیم. فیلمنامه فیلم دقیق، بدون نقص و اشتباه نوشته شده و عین یک ساعت عمل می کند.
اما در خصوص معرفی فیلم قهرمان به آکادمی اسکار:
اصغر فرهادی در قهرمان، نه از طرح صیانت دفاع می کند، نه قصد تطهیر زندانبانان و اعمال آنها را دارد، نه از مصاحبه های اجباری و ساختگی دفاع می کند؛ و نه به دنبال سیاه نمایی است، او حتی به دنبال نشان دادن یک جامعه گل و بلبل بقول بهرام "محسن تنابنده" نیست. او همان چیزی را روایت می کند که باید باشد. لذا اینکه او فیلم ساز حکومتی و مدافع طرح صیانت خوانده شود، اوج بی انصافی و خباثت است، عصبانیت اصغر فرهادی از این اتهام قابل درک است.
شرایط اجتماعی، سیاسی جمهوری اسلامی ایران، بگونه ای است که برای ترمیم وجهه بین المللی خود، نیازمند معرفی یک فیلم مطرح به آکادمی اسکار و چشم دوختن به اخذ جایزه از آن آکادمی است و فیلم اصغر فرهادی در این میان، خواسته و یا ناخواسته، تبدیل به ابزار شده است. باز اینجا، اصغر فرهادی تبدیل به قهرمان فیلم خود می شود و با او همان معامله ای صورت میگیرد که با رحیم در فیلم صورت گرفت، استفاده تبلیغی برای ترمیم وجهه از نوع داخلی (رحیم) و از نوع خارجی (اصغر). ولی در عین حال، از همه اینها گذشته، خود فرهادی نیز مطمئناً بدش نمی آید تا یک اسکار دیگر هم به اسکار قبلی خود اضافه نماید و این شاید یک بازی برد_ برد باشد.
برایش آرزوی موفقیت دارم.