هالیوود چه خواب هایی می بیند
اولین ابژه ای که هر اثر سینمایی در مخاطب ایجاد می کند هیجان برای مبارزه با اهریمنانی است که درون و بیرون مخاطب را احاطه کرده اند و سدی در برابر پیشرفت ها و جاه طلبی های او شده اند . این قدرت فزاینده هنر سینما نسبت به سایر هنرها در مواجهه با جامعه است که می تواند بیش از هر هنر فاخر دیگری مخاطب را در جهت منافع مولف قلقلک دهد . انتقام جویان : جنگ بی نهایت جاه طلبانه ترین اثر سینمایی است که در هالیوود تا به امروز تولید شده است . نه به لحاظ هنری که هیچ لحظه ای از فیلم ارزش تامل را ندارد بلکه به لحاظ اندیشه ای که بسیار سطحی اما غنی از معانی سلطه طلب در سراسر این فیلم و نسخه قبلی آن گنجانده شده است .
*ذوق زدگی
انتقام جویان : جنگ بی نهایت تکمیل کننده اندیشه ای است که سالها هالیوود برای دست یابی به آن تلاش کرده است . هالیوود در گذر عمر خود آثاری مانند : مرد عنکبوتی ، مردی از جنس آهن ، بتمن ، زنان جادویی ، هالک و ... را در ابتدا به صورت کمیک ، ادبی ، در نهایت از هر نسخه جریانات سریال گونه برای گسترش محبوبیت های شخصیت های این چنینی تدارک دیده است . به طور مشخص در این اثر و نمونه قبلی آن جمعی از ابر قهرمانان را می بینیم که هر کدام به شیوه خود سعی در نجات دنیا دارند . پرسشی که در ابتدا ذهنمان را آزار می دهد این است که آیا واقعا دنیایی که در قصه مشاهده می کنیم و تانوس که به دنبال جاودانگی است می تواند ما به ازای بیرونی درستی از روزگاری که در آن زندگی می کنیم باشد ؟ در جواب باید پاسخ داد : بیننده فقط به دنبال هیجان بیشتر است حال می خواهد این هیجان به صورت یک تراژدی فاخر و فلسفی در آثار شکسپیر شکل گیرد و خواه این چنین سخیف مرز کمیک و سینما و ادبیات را در نوردد . پس در درجه اول مخاطب در یک اثر از عدم به به دنبال چرایی ها نمی گردد تا این که داستان چراها را در ذهنش ایجاد کند . دوم اینکه مخاطب سینما می داند که ممکن است چیزهای باورنکردنی در اثر پیش رو ببیند به همین جهت باور می کند که شخصیت ها هیچ نمونه بیرونی در حال حاضر نداشته باشند و سینما را به عنوان یک پیشگو ، هرچند به سختی ، می پذیرد . و آخر اینکه هالیوود از نفوذ اندیشه تهییج کننده خود در سه گانه ماتریکس به نظر می رسد ذوق زیادی کرده است و حال می خواهد فیلمی فرای آن اثر پر مغز بسازد که مسلما توانایی چنین کاری را در حال حاضر با ضرب و زور جلوه های ویژه و اضافه کردن ابر قهرمان های نامیرا ندارد .
*آن روی سکه
کوتاهی نکنیم و اعتراف کنیم که اثر در حال بررسی داراری نقاط قوتی است که می تواند آینده هالیوود را تحت تاثیر قرار دهد . در اولین مواجهه با قصه این فیلم در می یابیم که گروه از هم متلاشی شده بر اثر یک اتفاقی که همه بر سر آن توافق دارند دوباره تشکیل می شود . این تشکیل دوباره در عصر کنونی هم ما به ازای بیرونی دارد و هم مابه ازای درونی به نسخه قبلی خود . اما نگاه نئوفرمالیستی به این کوشش ناقدانه ، نفی این جمله را عنوان می کند یعنی این که میدان جنگ جای قهرمان بازی نیست و یا دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند . پس با دو رویکرد ناقدانه به اثر مواجهه می شویم که نتیجه می گیریم هر دو دلایل متقنی برای رد و یا تایید آن اندیشه دارند . در ادامه نگاه نئوفرمالیستی در میابیم که جنس زن اگر چه خیلی اندک اما دارای تاثیر بخشی زیادی بر دیگر ابر قهرمانان این آش بی سبزی است . زن این ژانر مضحک را که به زعم من هیچ ارزش سینمایی ندارد ، صرفا به عنوان ادویه به فیلم اضافه شده است اما اگر همین ادویه نباشد اندک طرفدارانی برای صرف آن محصول پیدا نمی شود و در نتیجه کشش قهرمانان و ضد قهرمان جدال بر ثروتی است که اصلا وجود ندارد . مولف این فیلم نگاه ویژه ای به نور پردازی و طراحی چهره ها داشته است و هماهنگی خوبی در اصول زیبایی شناسانه ، اگر اثر را یک نمونه بدیع در نظر بگیریم، ایجاد کرده و اتفاقا همین زرق و برق است که چشم نواز به نظر می رسد اما آیا یک زیبای بی همتا نمی تواند جانی و آدم کش باشد ؟ بنابر این جنگ بی نهایت در تسلط بر وجدان نا آگاه مخاطبان پفک به دست سینما اثر خطرناکی می گذارد و این دسته از مخاطبان که فقط در کشور ما یافت نمی شوند و در همه جای دنیا تعداد چشم گیری دارند و هدف اصلی چرخه اقتصادی سینما هستند ، می توانند با آرتیست بازی ، هرچه در این چند ساله رشته بودند را پنبه کنند .