بهترین فیلمهای جولیان مور | به درخشش الماس
اختصاصی سلام سینما - جولیان مور از آن بازیگران نابغه و منحصربهفردی است که در ایران آنطور که باید موردتوجه و شناخت قرار نگرفته است. بازیگری که با چهره و فیزیک خاصش، روندی متفاوت از فیلمهای باکس آفیسی را در پیش گرفته و اسلوب بازیگریاش او را بدل به یکی از ستارههای درخشان این روزهای هالیوود میکند.
ستارهای بیبدیل که حضورش گرمایی بیحدواندازه را به هر نمای فیلم میبخشد... بازیگری درخشنده که شمایلی خاص از زنانگی شکننده میسازد. در این یادداشت بهترین فیلمهای جولیان مور را مرور کردهایم.
برادران مارکس؛ این کمدی، خانوادگیست!
پایان رابطه
فیلمی که در سال پایانی دههٔ نود بر اساس رمان مشهور گراهام گرین ساخته شد را میتوان مهمترین فیلم کارنامه جولیان مور دانست. هرچند که برایش نامزد اسکار شد؛ اما جایزه را دریافت نکرد، اما کیفیت حضورش در این فیلم عاشقانه، یگانه است. او همهٔ نور و گرمای صحنه است. چنان تماشاگر را مملو از عشق ممنوعه خود میکند که همهٔ ملاکهای اخلاقی برایش جابهجا میشوند.
«پایان رابطه» با یک پایانبندی احساسی و پر از دریغ، عاشقانهٔ نافرجامش را در نقطهای درخشان به پایان میرساند. فیلمی کمتر دیده شده که آوای موسیقی جادوییاش در ترکیب با بازی بازیگران اصلی غوغا میکند و یک رمانس تغزلی متفاوت را نتیجه میبخشد.
داستان فیلم دربارهٔ رابطهٔ عاشقانه ممنوعه میان زنی متأهل با مردی دیگر است... رابطهای مملو از عشق که ناگهانی پایان مییابد و ذهن مرد را درگیر این سؤال میکند که چطور همه چیز به پایان رسید... او برای یافتن پاسخ سؤالش چارهای ندارد جز اینکه به زندگی معشوقهاش و همسر او بازگردد.
هنوز آلیس
«هنوز آلیس» فیلمی است که در سال ۲۰۱۱ ساخته شد و اسکار و جایزه گلدنگلوب بهترین بازیگر زن آن سال را از آن خود کرد. فیلمی مستقل درباره آلزایمر که موردتوجه منتقدان قرار گرفت و بیش از هر چیز این بازی بینظیر جولیان مور بود که به چشم میآمد. اگر بگوییم که کیفیت بازی مور سطح فیلم را حداقل چند پله ارتقا داده است، بیراه نگفتهایم.
داستان این فیلم درباره آلیس استاد دانشگاه زبانشناسی است که زندگی خانوادگی آرامی دارد. او رفتهرفته متوجه میشود که برخی اطلاعات را خیلی زود فراموش میکند. وقتی یک روز در کلاس دانشگاه مبحث درسی از ذهنش میپرد، قضیه را جدیتر میگیرد و با مراجعه به دکتر و انجام آزمایشها متوجه میشود که به نوع نادری از بیماری آلزایمر مبتلاست: آلزایمر زودرس!
درحالیکه این خبر خانواده را شوکه کرده و به مرحله جدیدی از زندگی چالشبرانگیز راه برده، آلیس سعی دارد در مقابل بیماری تسلیم نشود و با حافظه خود کنار بیاید. نبردی که در آن البته بیماری از ذهن او بسیار قویتر است و این همه چیز را تغییر میدهد.
نقشه ستارگان
ترکیب دیوید کراننبرگ و جولیان مور حتماً چیز عجیبوغریبی از آب درمیآید. بعد از اینکه مور اسکار گرفت، در تجربه جدی بعدی خود با کراننبرگ همکاری کرد. همکاری که نتیجهاش شد یکی از بهترین فیلمهای کارنامهٔ بازیگریاش.
هرچند در میان فیلمهای کراننبرگ «نقشهٔ ستارگان» نسبتاً مهجور مانده؛ اما از آن فیلمهای بدون تاریخ انقضا است. از آن فیلمهایی که اگر الان هم آنطور که باید تحویل گرفته نشود، زمان عیار واقعیاش را مشخص میکند.
داستان این فیلم انتقادی درباره یک خانواده هالیوودی است و کراننبرگ جدال شخصیتها میان انسانیت و زندگی در چارچوب مناسبات شهرت را به نمایش میگذارد. «نقشه ستارگان» از آن دست فیلمهای غیرقابلپیشبینی است که در طول روایتش چند باری فکر میکنید دست فیلمساز را خواندهاید و میدانید چه خواهد شد، اما هر بار اتفاقی که میافتد، متحیرتان میکند.
هاوانا سگرند (جولیان مور) در « نقشه ستارگان » هنرپیشه معروفی است که به تازگی دچار فروپاشی احساسی شده و احساس عدم امنیت در شغلش او را به شدت مضطرب کرده است. در اوضاع و احوال آشفته هاوانا، روانپزشکی به نام دکتر استافورد ویس برای کمک به بهبود شرایط وارد زندگی هاوانا می شود اما حضور این روانپزشک اوضاع روحی هاوانا را تا حد زیادی بدتر می کند چراکه گذشته ای را به یاد او میآورد که در آن هاوانا احساس می کند مورد سوء استفاده قرار گرفته. در سوی دیگر، پسرِ سیزده ساله این روانپزشک به نام بنجی ستاره ای کله شق در سینماست که به ثروت بسیاری دست یافته و مخارج خانواده ویس نیز از درآمد او تامین می شود و…
برشهای کوتاه
همان جمله مورد قبلی را اینجا هم میتوان به کار برد. تصورش را بکنید حالا از ترکیب اعجابانگیز رابرت آلتمن و جولیان مور در دههٔ نود چه محصولی در خواهد آمد؛ «برشهای کوتاه» یکی از بهترینهای هم آلتمن و هم مور است. فیلمی که از ۹ داستان کوتاه و شعری از ریموند کارور اقتباس آزاد شده است؛ یک همکاری درخشان و بهیادماندنی که نشان میدهد جولیان مور چطور توانایی آن را دارد که خودش را در ظرف هر کاراکتری جا دهد و خلقوخوی شخصیت را از آن خود کند، طوری که انگار همیشه شبیه به آن شخصیت زندگی کرده، حتی پشت دوربین!
فیلم داستان ۲۲ شخصیت را بهصورت موازی و با ضربآهنگی سریع دنبال میکند. حوادث فیلم در لسآنجلس اتفاق میافتد. بسیاری از داستانها وابسته به بخت و اقبال شخصیتها هستند و حاوی پیامدی خوشآیند یا ناخوشایند و حتی در مواقعی مرگبار میباشند. شروع داستان اما از جایی است که دو زوج در یک کنسرت با هم آشنا میشوند و یکی، دیگری را به مهمانی خود دعوت میکند. جولیان مور همسر یکی از این زوجها است که متأثر از شرکت در مهمانی و اتفاقات پیشبینی نشده، ازدواجش دچار اخلال میشود و این نقطهٔ شروع ماجراهای یک فیلم متفاوت و ویژه است.
مگنولیا
یک درام حماسی و کلاسیک از پل توماس اندرسون که در زمان اکرانش هیاهوی زیادی به پا کرد. جولیان مور در این فیلم با تام کروز و فیلیپ سیمور هافمن همبازی شد و یکی دیگر از قلههای بازیگری خود را فتح کرد. داستان فیلم درباره یک تهیهکننده مطرح تلویزیونی است که بهخاطر سرطان همسرش از او جدا شده و با زنی دلربا و جوانتر که جولیان مور است، ازدواج کرده. اما خود تهیهکننده به سرطان مبتلا میشود و همسرش در پی کارهای درمان او میافتد.
او درحالیکه بهسختی تلاش میکند با موقعیت جدید و بیماری همسرش کنار بیاید؛ اما چندان موفق نیست... در این میان خود مرد هم تصمیم میگیرد برخی از نقصهای زندگیاش را در پی بیماری و ترس از مرگ، اصلاح کند. از جمله رابطه با پسری که چندان تمایلی ندارد حتی در این شرایط هم پدر خود را ببیند.
فیلم با اشاراتی برگرفته از انجیل به زندگیهای تباه شده (بیعشق و با ترس از شکست) در آمریکای معاصر میپردازد.
فرزندان بشر
یک فیلم استعاری و نمادپردازانه به کارگردانی آلفونسو کوران که در آن جولیان مور در نقشی مکمل ظاهر میشود و مانند همیشه بهخوبی از عهدهٔ اجرای نقش برمیآید.
داستان این فیلم آخرالزمانی دربارهٔ دورهای است که زنان توانایی باروری خود را ازدستدادهاند و انسان محکوم به فنا و انقراض شده است. در همین گیرودار است که ناگهان باردارشدن زنی سیاهپوست همهٔ معاملات را برهم میزند. درحالیکه جهان در دل یک نبرد و جنگ خونین میان جناح راست و چپ دارد میسوزد، زن به همراه همراهانش باید خود را به بندری برسانند تا بچه در آنجا سالم به دنیا بیاید. بچهای که در میان همهٔ نمادپردازیها، مفهوم صلح را به ذهن متبادر میکند. صلحی که در جهان درون فیلم مدتهاست از میان انسانها رخت بربسته است...
شبهای عیاشی
یک فیلم دههٔ نودی دیگر که درست زمانی ساخته شد که جولیان مور در اوج طراوت و شور بازیگری خود بود. یک ستارهٔ بیبدیل. مور در این فیلم هم جلوی دوربین پل توماس اندرسون نقشآفرینی کرد و برایش نامزد جایزه اسکار نقش مکمل زن هم شد.
داستان «بوگی نایتز» یا شبهای عیاشی درباره پسر جوانی است که بهعنوان ظرفشور در یک کلاب شبانه کار میکند و ویژگیهای فیزیولوژیکی و جنسیاش باعث میشود وارد صنعت پورنوگرافی شده و خیلی زود در این عرصه مشهور شود.
از آن فیلمهای عصیانگر و صریح دههٔ نود که بسیاری از بازیگرانی که انتخاب اول کارگردان برای اجرای نقش قهرمان بودند، پیشنهاد حضور در فیلم را رد کردند. حالا بسیاری «شبهای عیاشی» را از مهمترین فیلمهای دههٔ نود برمیشمارند و بهتبع از بهترینهای اندرسون. با جولیان موری که مانند همیشه در میان همهٔ بازیگران پرتعداد فیلم، همچون یک الماس میدرخشد.