جستجو در سایت

1404/05/05 18:02

درباره آفت تعمیم‌دادگی در سینما

درباره آفت تعمیم‌دادگی در سینما
تعمیم‌دادگی در تحلیل آثار سینمایی، یکی از آفت‌های رایج در نقد فیلم است که می‌تواند به سوءتفاهم و واکنش‌های غیرمنطقی منجر شود. طی این پدیده، ویژگی‌ها، رفتار‌ها یا موقعیت‌های منفی یک شخصیت یا گروه خاص در داستان فیلم به کل جامعه یا یک گروه اجتماعی خاص تعمیم داده می‌شود.
به گزارش سلام سینما

مهرزاد دانش| وقتی یک فیلم، شخصیت‌ها یا موقعیت‌های منفی (مثل فساد، خشونت یا مشکلات اجتماعی) را به تصویر می‌کشد، برخی به‌جای تحلیل اثر در چارچوب داستانی و هنری آن، این عناصر را به‌عنوان بازنمایی کل جامعه تفسیر می‌کنند. مثلاً اگر فیلمی یک شخصیت فاسد را نشان دهد، ممکن است برخی ادعا کنند که این فیلم کل جامعه یا یک گروه خاص (مثلاً قشر خاصی از مردم یا یک نهاد) را فاسد جلوه داده است. دلایل بروز این آفت به جنبه‌های مختلفی معطوف است. گاهی ممکن است برخی درک درستی از زبان سینما، ژانر و قرارداد‌های داستانی نداشته باشند و به‌جای دیدن فیلم به‌عنوان یک اثر هنری که در پی خلق درام یا تأمل‌آفرینی است، آن را به‌عنوان یک سند اجتماعی تفسیر می‌کنند. گاهی نیز در جوامعی مثل ایران که مسائل اجتماعی و سیاسی حساسیت بالایی (ناشی از پیش‌زمینه‌های تاریخی، سیاسی یا فرهنگی) دارند، برخی افراد یا گروه‌ها به‌سرعت هر تصویر منفی را به‌عنوان حمله به هویت جمعی خود تلقی می‌کنند. از طرف دیگر برخی به‌جای دیدن پیچیدگی‌ها و طیف‌های خاکستری در داستان، به تحلیل‌های سیاه‌وسفید روی می‌آورند و هر عنصر منفی را به کل جامعه تعمیم می‌دهند. در این میان از انگیزه‌های غیرهنری نیز نباید غافل بود. در برخی موارد، تعمیم‌دادگی ممکن است از انگیزه‌های سیاسی، ایدئولوژیک یا شخصی نشأت بگیرد؛ جایی که منتقد به‌دنبال بهره‌برداری از فیلم برای پیشبرد یک دستورکار خاص جناحی و سیاسی علیه رقیب است.

این نوع تحلیل‌های سطحی، باعث می‌شود درونمایه اصلی فیلم که نقد یک رفتار خاص، بررسی روان‌شناختی یا صرفاً سرگرمی است، نادیده گرفته شود و به جایش روی گزاره «توهین به مردم جامعه» تمرکز داده شود و همین تمرکز ناروا، راه را در فشار‌ برای محدود کردن فیلم هموار سازد که در نهایت سانسور، ممنوعیت اکران و حاشیه‌سازی را برای سازندگان فیلم در پی می‌آورد. بدتر از همه، فرجام این ماجرا‌هاست که به کاهش فضای خلاقیت سینمگران خواهد انجامید. فیلم‌سازان به‌دلیل واهمه از چنین واکنش‌هایی، ممکن است از پرداختن به موضوعات حساس یا جسورانه بپرهیزند و این وضعیت به کاهش تنوع و عمق آثار سینمایی منتهی می‌شود.
آن چه این روز‌ها درباره فیلم پیرپسر با گرایش شدید به تعمیم‌دادگی دیده می‌شود و پیش از این نیز بار‌ها درباره فیلم‌های مهم دیگر سینمای ایران مانند خانه پدری و برادران لیلا اتفاق افتاد، از همین جنس است. مهملاتی مانند این که این فیلم توهین به پدران ایرانی است و ولایت پدر را زیر سؤال می‌برد و خانواده ایرانی را کثیف نشان داده، ناشی از همین تحلیل‌های غلط و سطحی است. این فیلم صرفاً درباره یک خانواده و مجموعه‌ای از آدم‌ها در گستره دراماتیک خود اثر است و ادعایی درباره تعمیم‌یافتگی شخصیت‌هایش به کل جامعه ندارد. در عین حال در جامعه ما هم خانواده‌های ازهم‌گسسته‌ای هم که نهایت رابطه‌شان به خشونت‌های شدید منتهی می‌شود، وجود دارند (ماجرای والدین مرحوم بابک خرم‌دین هنوز از یاد نرفته، جنایت مربوط به شاهرخ/سمیه نیز و همچنین پدران یا برادرانی که به بهانه ناموس‌پرستی، دختران و خواهران خود را می‌کشند) و نهایتاً دایره تعمیمی این نوع آثار به همین مورد کم و بیش مشابه برمی‌گردد و نه کل جامعه ایران. علاوه بر این، این فیلم‌ها معمولاً فرجامی تلخ نیز برای شخصیت‌های منفی داستان خود درنظر می‌گیرند که اگر هم وجه آموزندگی سینما در نمایش عاقبت بد برای بزهکاران در میان باشد، این نکته نیز در این فیلم‌ها رعایت شده است.

در سینمای جهان فیلم‌های فراوانی با همین مضامین ساخته می‌شود و کسی هم نمی‌گوید این فیلم‌ها دارند به جامعه آمریکایی یا فرانسوی یا نروژی توهین می‌کند؛ چون در آن جوامع این فرهنگ وجود دارد که اولاً آثار هنری فردیت و تشخص خود را دارند و ثانیاً در رقابت و درگیری جناح‌های سیاسی، آثار سینمایی وجه‌المناقشه و قربانی قرار نمی‌گیرند. یک مثال از میان آن همه آثار پرشمار خارجی، فیلم یک جنایت آمریکایی (تامی اوهاور، ۲۰۰۷) است که داستانش درباره دخترک معصومی است که والدینش به دلیل عزیمت به یک سفر، او را به زن همسایه می‌سپارند، غافل از این که زن، به دلیل روان‌پریشی‌هایی مزمن، دخترک را به فجیع‌ترین شکل شکنجه‌ می‌دهد و سرانجام می‌کشد. نکته ناراحت‌کننده‌تر این که زن در شکنجه دخترک، تنها نیست و فرزندانش و بعضی از همشاگردی‌های دختربچه نیز او را همراهی می‌کنند و از آزار دختر لذت می‌برند و غریب این که بعضی از همسایه‌ها هم که صدای فریاد و ناله دختر را در اثر درد شنیده‌اند، بی‌تفاوت از کنار قضیه می‌گذرند. داستان این فیلم واقعی است و از ماجرای گرترود بانیسوسکی در دهه ۱۹۶۰ که هنوز به عنوان یکی از سنگدل‌ترین جانیان تاریخ معاصر معروف است برگرفته شده است. نمایش این فیلم در هیچ جای آمریکا و خارج آن باعث محدودیت‌سازی نشد و آبرو و حیثیت و شئونات ملت و دولت آمریکا هم با این فیلم فروریخته نشد. تنها محدودیتی که برای فیلم پیش آمد، همان سیستم رده‌بندی سنی است که توسط اصناف سینمایی همان کشور برای هر فیلمی اعمال می‌شود.


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image