تحلیل سکانسی از قسمت پنجم از یاد رفته | شوک لحظهای یا شخصیتپردازی؟ مساله این است! + ویدیو
اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی: سریال از یاد رفته به کارگردانی برزو نیکنژاد که به تازگی از پلتفرم فیلمنت پخش میشود در قسمت پنجم خود سکانسی دارد که تقریبا سکانس مشترک اکثر فیلم و سریالهای خانوادگی و بخصوص آثار قبلی کارگردان است. اگر «زن و بچه» (سعید روستایی) را دیده باشید این سکانس شما را یاد آن فیلم هم خواهد انداخت. رابطهای که به نظر میرسد با این فیلم و سریال قبح آن ریخته و پس از این در آثار نمایشی بیشتر شاهد آن خواهیم بود. چرا که فیلمسازان رگ خواب بینندهها را پیداکردهاند و تصور میکنند با این ترفندها در داستانپردازی، نیازی به شخصیتپردازی و نزدیک شدن به شخصیتها ندارند.
البته این نوع غافلگیری و ایجاد شوک در آثار نیکنژاد تازگی ندارد. یادآوری میکنم که شما در فیلم سینمایی «دوزیست» به کارگردانی ایشان هم دقیقا غافلگیری شبیه این را میبینید و با وجود اینکه آن فیلم هم در همین خصوص نقدهای منفی زیادی گرفت همچنان برای کارگردان این نوع قصه جذابیت دارد.
تماشا کنید:
سکانس عاشقانه پردیس احمدیه و سینا مهراد در سریال از یاد رفته یادآور کدام فیلم است؟ + ویدیو
درباره سکانس
میترا با بازی الهام اخوان دختر ادیبی از همسر دومش است. او مدتی با مردی به صورت مجازی دوست بوده (ما این دوستی را نمیبینیم و این ادعای میتراست) و بالاخره بعد از یک رابطه مجازی طولانی، قرار ملاقات میگذارند.
میترا سر قرار میرود و شوهر خواهر ناتنیاش بهزاد (با بازی فرهاد اصلانی) را در رستوران میبیند. او ابتدا گمان میکند این دیدار تصادفی است اما بعد از کمی صحبت با بهزاد متوجه میشود کسی که همه این مدت با او صحبت میکرده و با او قرار میگذاشته بهزاد (خواهر ناتنی میترا فوت شده و بهزاد همسر او بوده) بوده است.
سوالی که اینجا برای مخاطب به وجود میآید یک چرای بزرگ است. ما شخصیت بهزاد را فردی حیلهگر و شیاد میشناسیم. چنین شخصی چطور میتواند چنین کار سادهلوحانهای انجام دهد. از طرف دیگر میترا نوجوان 15 ساله نیست که این همه مدت با کسی در ارتباط باشد بدون اینکه با او یک تماس تصویری داشته باشد. این نوع رابطه آن هم در این دورهی زمانی بعید که نه غیرممکن است. از طرف دیگر وقتی بهزاد میداند در صورت فاش شدن هویتش میترا او را پس خواهد زد و اگر به پدرش اطلاع دهد رابطه او با خانواده ادیبی به هم خورده و از شرکتی که برایش زیاد دست و پا میزند اخراج میشود چرا باید چنین کاری را بکند. فیلمنامه کوچکترین توجیه و توضیحی برای این سکانس ندارد و هدفش صرفا غافلگیری مخاطب است.
برزو نیکنژاد الگوی داستانی که در فیلم سینمایی «دوزیست» داشت و شکست خورده بود را یک بار دیگر در سریال از یاد رفته پیاده میکند. چنین روابط خارج از عرف و غیرقابل باوری برای اینکه منطقی جلوه دهد نیاز به این دارد که رفتار این شخصیتها کنکاش شده و کارگردان به قدری به شخصیت نزدیک شود که مخاطب بتواند این پیشنهاد و رابطه را درک کند.
اینکه سینما و آثار پلتفرمی محدودیت و خطقرمزهای تلویزیون را ندارند دلیل بر این نمیشود که هر داستان و روایتی که خارج از عرف جامعه است بدون تحلیل و بررسی روانشناسانه به تصویر کشیده شود. شاید این نوع داستانپردازی در قدم اول برای جذب تماشاگر موفق هم باشد اما این سریالهایی که کپی دست چندم از سریالهای ترکیهای است بازار مصرف خود را زود از دست خواهد داد.
آیا غافلگیر کردن بیننده همیشه جوابگوست؟
چرا فیلمسازان ما میخواهند هرطور که شده مخاطب را غافلگیر کنند. اشباع بازار سریالهای با پایانهای قابل حدس در چند دهه گذشته سبب شد اکثر فیلمنامهنویسها برای اینکه در این گرداب نیفتند چاه بزرگتری برای خود بکنند: غافلگیر کردن مخاطب و شوک دادن به او.
البته عنصر غافلگیری به خودی خود یکی از نقاط قوت هر فیلم و سریالی است. مثلا در «سرگیجه» هیچکاک این غافلگیری جذابترین بخش داستان است. اما در مورد این فیلم و فیلم و سریالهای ایرانی که بسیار پرشمارند چیزی که رعایت نمیشود این است که شوکه کردن مخاطب نباید خارج از منطق داستان باشد و باید در طول سریال و شخصیتپردازی کاراکترها طوری شخصیت تعریف شود که وقتی چنین رفتاری از او سر زد بیننده حس نکند به شعورش توهین شده است. کارگردان پنالتیزن نیست که به چپ نگاه کند و به راست شوت بزند. او وقتی عملی برای کاراکترش تعریف میکند باید قبل از آن طوری شخصیتپردازی کند که این عمل و رفتار قابل باور باشد. در مورد سکانس یاد شده از فیلم از یاد رفته این سکانس نه تنها نمیتواند شوکی ایجاد کند که فیلم را در حد کلیپهای اینستاگرامی پایین میآورد. البته شاید قصد سازنده از این سکانس هم صرفا گرفتن ویو در اینستاگرام باشد.